آرشیو شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۷، شماره ۳۱۲۸
اندیشه
۸

خوانش کاراتانی از کارگران و جنبش های کارگری

جنبش «کارگران در مقام مصرف کنندگان»

سرمایه مکانی است تابع موجبات و تعینات ساختاری که سوبژکتیویته نمی تواند آزادانه در آن دخالت کند- البته با این استثنا که سرمایه داران تا آنجا که در جایگاه شکل پول قرار دارند عاملانی فعال محسوب می شوند. این همان وجه فعال پول است - یعنی موضع خرید. اما آنان که کالای نیروی کار خویش را می فروشند چاره ای جز منفعل بودن ندارند؛ مع هذا در اینجا نیز استثنایی در ساختار وجود دارد: همان مکانی که کارگران در آن به مثابه سوژه ظاهر می شوند – مکان فروش محصولات تولید سرمایه داری به کارگران. این همان مکان مصرف است، یگانه موضعی که کارگران درآن به مثابه خریداران دارای پول ظاهر می شوند. مارکس در گروندریسه این مکان را چنین توصیف می کند: «آنچه مشخصا سرمایه را از رابطه ارباب - بنده متمایز می سازد این است که کارگر با سرمایه دار در مقام یک شکل دارنده پول، در شکل خود پول، به مرکز ساده ای برای گردش تبدیل می شود- یکی از بی شمار مرکزهای گردش ارزش مبادله، که در آن خصلت متمایز او به عنوان کارگر محو می گردد». برای سرمایه مصرف همان مکانی است که در آن ارزش اضافی نهایتا تحقق می یابد، یعنی یگانه مکانی که در آن سرمایه تابع اراده دیگری است، تابع اراده کارگران به مثابه مصرف کنندگان... آن ارزش اضافی که پشتوانه سرمایه صنعتی است، در اصل، فقط می تواند به لطف سازوکاری وجود داشته باشد که از طریق آن کارگران درکل آنچه را تولید کرده اند بازمی خرند. ارزش اضافی نهایتا در نقطه مصرف تحقق می یابد، یعنی همان مکانی که در آن سرمایه با غیریت رویارو می گردد و ناچار می شود در مقام فروشنده کالاها دست به جهشی مرگبار بزند.

در اقتصاد پولی، هم خرید از فروش جدا می شود و هم تولید از مصرف. این امر سوژه های کارگری را دوپاره می کند- سوژه فروشنده (نیروی کار) و سوژه مصرف کننده- و علاوه بر آن پاره اول را به حاشیه می راند و چنان جلوه می دهد که گویی شرکت ها و مصرف کنندگان یگانه سوژه های فعالیت اقتصادی اند. یکی دیگر از پیامدهای این امر جداسازی جنبش کارگری از جنبش مصرف کنندگان است. در دوران اخیر، همپای تحلیل رفتن و به زانودرآمدن جنبش های کارگری، جنبش های اعتراضی مصرف کنندگان رونق یافته اند و غالبا مسائل دیگری چون حمایت از محیط زیست، دفاع از حقوق زنان و اقلیت ها را در خود گنجانده اند. این جنبش ها عموما شکل کنش های مدنی را به خود می گیرند و نه فقط با جنبش کارگری مرتبط نیستند بلکه گه گاه حتی با آن تعارض پیدا می کنند. ولی هرچه باشد، جنبش های اعتراضی مصرف کنندگان عملا همان شکل جابه جا شده جنبش های کارگری اند و فقط تا جایی که چنین اند اهمیت دارند. درمقابل، جنبش های کارگری نیز فقط تا جایی می تواند مرزهای «هویت ویژه» خود را پشت سر بگذارد که به شکلی آگاهانه موضع توانمند مصرف کنندگان را اتخاذ کند. زیرا، درواقع، در زیست جهان ما فرآیند مصرف در مقام بازتولید کالای نیروی کار طیف کاملی از جبهه ها را دربر می گیرد، ازجمله مراقبت از کودکان، آموزش، اوقات فراغت و فعالیت های محلی و جمعی.

در اینجا اجازه دهید معنای این واقعیت را که مبنای سرمایه صنعتی کالای نیروی کار است از نو بررسی کنیم. این واقعیت نه فقط حاکی از آن است که سرمایه صنعتی کارگران را اجیر می کند تا ایشان را به کارکردن وادارد، بلکه مهم تر از آن، بیانگر آن است که ارزش اضافی فقط توسط کارگران حاصل می شود، کارگرانی که در تمامیت خویش آنچه را خود تولید می کنند بازمی خرند. اگرچه آنچه کارگران می خرند اجناس مصرفی اند، ولی اگر این اجناس فروش نروند، معنایش فروش نرفتن محصولات خود ایشان است. این بدان معنی است که انباشت سرمایه نه فقط در فرآیند تولید، بلکه همچنین، و در نهایت، در فرآیند گردش تحقق می یابد...

ولی تاکیدنهادن بر فرآیند تولید تا به امروز در میان مارکسیست ها تداوم یافته است، یعنی کسانی که عمدتا با استثمار کار یا مصادره مازاد کار در فرآیند تولید مخالفت می ورزند و همچنین با بیگانگی ناشی از تولید مکانیکی. پیش فرض ایشان آن است که مبارزه درون فرآیند تولید سرانجام روند انباشت سرمایه را به پایان خواهد رساند. بااین حال، در اقتصاد سرمایه داری، فرآیند تولید چیزی نیست بیش از مکانی که در آن کالای نیروی کار فروخته شده به سرمایه عملا تولید می کند و ازاین روست که کانون مبارزه کارگران در هرجا و هر زمان چیزی نیست جز بهبود شروط قراردادهای کار. همانطور که مارکس گفت، جنبش صنفی کارگران محدود به مبارزه اقتصادی است. ولی این جنبش چاره ای ندارد مگر تمرکز بر مبارزه اقتصادی، و این قضیه نباید موجب خوارشمردن آن شود... کارگران بر اساس تعلق شان به بنگاه ها و ملت- دولت ها تقسیم می شوند. در چنین وضعیتی، منافع ایشان را نمی توان از سرمایه های منفرد یا ملت- دولت های منفرد جدا ساخت. این حقیقت دارد که کارگران و زارعان ممالک پیشرفته نیز استثمار می شوند، ولی درعین حال بخشی از خسارت شان به واسطه شکل های گوناگون توزیع مجدد از سوی دولت ها (یا سرمایه تام اجتماعی) جبران می شود؛ این کارگران به واسطه همین توزیع مجدد که منشاء معاش شان است شریک استثمار کارگران و زارعان خارجی اند، هرچند به شکلی غیرمستقیم. مادام که توجه ما متمرکز بر تولید باشد، دولت ها جنبش های کارگری را متفرق و جدا از هم نگاه خواهند داشت و این جنبش ها نیز همواره در نهایت فقط خواستار سلطه نیرومندتر دولت خواهند شد...

مبارزه علیه ملت- دولت های سرمایه سالار نه در جنبش های کارگری خلاصه می شود و نه در جنبش های مصرف کنندگان؛ این مبارزه باید جنبشی باشد متشکل از کارگران در مقام مصرف کنندگان، و مصرف کنندگان در مقام کارگران، جنبشی مبتنی بر انجمن فراملی مصرف کنندگان/ کارگران... اهمیت حیاتی جنبش «مصرف کنندگان در مقام کارگران» ناشی از افول جنبش های کارگری نیست. استثمار ارزش اضافی در قالب یک کل نامرئی تحقق می یابد. اگر چنین است، پس مقاومت – یا مقابله با استثمار-نیز باید درون همین جعبه سیاه صورت پذیرد، یعنی در قلمرو فرآیند گردش، جایی که نه سرمایه می تواند میدان داری کند و نه دولت. مفهوم «کارگران در مقام مصرف کنندگان» در این مبارزه با افق های تاریک نقشی سرنوشت ساز می یابد... چنین جنبشی نیازمند آگاهی طبقاتی نیرومند و قالب گرفته ای نیست که همواره آماده فداکاری است. آن سازمان های سیاسی که خواستار فداکاری دیگران اند خود از همان آغاز چیزی نیستند مگر عوامل تولید قدرت مبتنی بر دولت. با مرور تاریخ جنبش های مارکسیستی از اواخر قرن نوزدهم به بعد، می توان چنین نتیجه گرفت که شکست های سنگین این جنبش ها محصول جهل آنها نسبت به دولت و اقتصاد سرمایه داری بوده است. فقط با درس گرفتن از این تاریخ است که می توان یک جنبش انجمن گرای فراملی جدید را مفهوم پردازی کرد.

کوجین کاراتانی، کانت و مارکس، ترجمه مراد فرهادپور، صالح نجفی، نشر هرمس، صص433-420