مقدمه زنده یاد حمید سبزواری بر کتاب «سرود درد»
هنر، خارج از محدوده ابتذال
امام و مرشد و رهبر انقلاب را از ژرفای دل دعاگویم که شخصیت و هویت میهن اسلامی خود را مرهون وجود آن بزرگمرد می دانم، درک معنویت آن گرامی بود که در روزگار بهادادن به جلوه های کاذب و ستودن شیوه های اهریمنی و نواختن قلم به مزدان، دامن از مجامع هنری!
آن زمان برچیده داشتم و دل بر هنرپروران! آن سیاه عصر ننهادم و اینک افتخار آن دارم که اگر شعر و سرود برای انقلاب و جمهوری اسلامی و شهیدان می سرایم.
در روزنامه های عصر پرفضیحت رستاخیز حتی یک بیت شعر ندارم و به خلاف رستاخیزیانی که رنگ زمان به خود گرفته اند و یک شبه انقلابی شده اند و با شعرهای بی معنی خود کتاب های درسی را پر کرده اند و با تملق و چاپلوسی فضای هنر و ادب انقلاب اسلامی را آلوده اند و با اعمال ننگین خود هنرمندان و سخنوران جمهوری اسلامی را رنجیده خاطر ساخته اند، هنر را در روزگار ابتذال هنر در خدمت زور، زر و فریب مردم قرار نداده ام و شگفت از مجلات و روزنامه هایی در عصر انقلاب دارم (یعنی از آنان که باید حامی هنر اسلامی و حافظ شرف شاعران صافی دل انقلابی باشند) که چرا و چگونه این فرصت طلبان را برمی کشند و کاذبانه تائید و منافقانه آنان را شاعر انقلابمعرفی م کنند؟!
با دریغ احساس می کنم دست هایی برای تاریک وانمودن چهره تابناک انقلاب در کار است. اینان را به عبرت گرفتن از دو چهرگانی که امروز نامی و نشانی از آنان نیست توصیه می کنم.
در خاتمه: خواندن این جلد از اشعار را به آنها که منکر هنر انقلابند سفارش می نمایم، شاید انصاف را فریب عناوین دانشگاهی خود نخورند و خون شهیدان انقلاب را پاسدارند.
شگفتا سیاهکل ادبیات دارد و انقلاب اسلامی ادبیات ندارد؟
چشم باز و گوش باز و این عمی
حیرتم از چشم بندی خدا
31 اردیبهشت سال 1367 هجری خورشیدی
حمید سبزواری