آرشیو یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۵۱۲۹
صفحه آخر
۲۰
زیتون سرخ

قسمت دوم: چند هزار متر زیر نور ماه

سید مجتبی مومنی

ماه شب چهارده از آن نماهای بی نظیر و بی همتاست؛ از آن نورهایی که همه شب را برایت روشن می کند.

وقتی اعلام کردند که از درهای خروجی برای سوار شدن به اتوبوس وارد شویم، زینبیون جلوتر از ما و به ترتیب یک فهرست به صف شدند و بعد از این که پلاک های شناسایی شان را دریافت کردند از در خروجی بیرون رفتند. یکی از مسئولان هم با یک کیف بزرگ مسئول گرفتن گوشی های موبایل بود. طوری با جذبه برخورد کرد که اصلا نتوانستم در مورد زمان و مدل تحویل و برگشت گوشی چیزی بپرسم.

سوار اتوبوس ها شدیم. از تاریک ترین قسمت فرودگاه مهرآباد، [به نظرم جنوب غربی اش] وارد شدیم. از خیلی دورترها لوگوی ماهان و ایران ایر روی بال دو هواپیما پیدا بود. اما اتوبوس ما فقط از کنار هواپیماهای بدون نشان و حتی نشان پرچم ایران می گذشت. برخلاف انتظارمان در مورد پروازهای باری و... در کمال تعجب یک هواپیمای بوئینگ 707 در انتظارمان بود.

چون هیچ کدام مان کارت پرواز نداشتیم، طبیعتا هر کسی که زودتر می رسید می توانست در جایی که دوست دارد بنشیند. مدافعان حرم که زودتر وارد هواپیما شدند، از همان صندلی های اول روی صندلی ها نشستند. ما هم در ادامه همان ها و در ردیف نهم از بیست ردیف صندلی ها نشستیم.

بعد از بسته شدن در ها خلبان اصلا صحبت نکرد. [حتی به خدمه در مورد پریدن و بررسی درها هشدار نداد] جالب تر این که بر عکس همه پروازهای عمرم هیچ مهمانداری در مورد نحوه باز کردن و بستن کمربند ایمنی و در های خروج هم صحبت نکرد.

من در ردیف آخر نشسته بودم، روی بال هواپیما. از پنجره بیرون را می دیدم، هیچ لامپی حتی روی بال های 707 هم روشن نبود. تنها نوری که از ابتدای پرواز هواپیما را روشن می کرد نور ماه بود. وقتی به چند هزار متر بالای سطح زمین هم رفتیم فقط نور ماه بود که همه بال را روشن می کرد و زیبایی اش از آن بالا دل بری بیشتری داشت.