آرشیو یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۵۱۲۹
ورزش
۱۵
یادداشت

این قصه باشکوه را کم داشتیم

جواد خیابانی

نمادین ترین صحنه مسابقه با حریف، گل ما نبود که با اشتباه حریف زده شد؛ بلکه رد پای بازیکن مراکش بود روی تن امید ابراهیمی... زخمی که انگار روی تن تمام مان هست. افسانه ها همین طور ساخته می شوند.

در دل روزهای سخت... و انگار ما به این جنگجوها نیاز داشتیم... و انگار قرار بود غم روزگار را با جنگجوهایی که عده ای امید چندانی به آنها نداشتند برای لحظاتی فراموش کنیم... ما به قصه ها نیاز داریم و به قهرمان ها... ما به جان نیاز داریم، به خنده و حرکت... ما تنها نیستیم. ایران تنها نیست... فوتبال یک ورزش نیست، محاسبه و حسابگری ریاضی نیست، فوتبال می تواند زخم ها را آشکار کند... همان که بورخس را بعد از نابینا شدنش باز مفتون می کرد، همان که پاموک را وا داشت اذعان کند شکست های تیم ترکیه چطور جهان را برایش رقم می زند... همان که گابریل گارسیا مارکز را به ستایش وا می دارد و پابلو نرودای شیلیایی را به اشک...

تیم ایران در شرایطی یک مسابقه فوتبال بسیار مهم را برد که انگار دل میلیون ها هموطن در زمین حضور داشت... ارواح مردان و زنانی که نگران این کشور هستند، من چهره های تمام این پسران را به خاطر خواهم سپرد... اینها مردان این سرزمینند با همه خطاهای احتمالی و شاید کم فرهنگی عده ای قلیل...اما همه مثل منند... مثل تو... مثل همه ما که عاشق ایرانیم... چهره هایی که واقعا جنگیدند... و برای جنگیدن شان پاداش گرفتند. و پاداش دادند...

حالا که این شور بعد از آن شب فراموش نشدنی و پرهیجان، آرام شد دوباره به یاد می آوریم که فوتبال چقدر ما را متحد کرد. همه ما که در عین تفرد به هم پیوند خورده ایم. پیوندی که هیچ اراجیف تبلیغاتی نمی تواند رگ و پی اش را نابود کند و کسی یا تکه ای از ما را حذف کند.

تیم فوتبال ایران نفس ما را چاق کرد. چه کسی می تواند منکر این باشد که ما مدام در حال مرور ناکامی هامان بوده ایم... ما قصه ای را تماشا کردیم که کمی نور تاباند بر جان مان، بر روح مان. ما تنها نیستیم حالا...زخم پهلوی امید ابراهیمی خلاصه ماجراست. ما همیشه به جهان بازمی گردیم عزیزم... و الان برگشته ایم حتی اگر به اسپانیا و پرتغال ببازیم هم مهم نیست زیرا ورزش زاییده بردن ها و باختن هاست...