آرشیو سه‌شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۷، شماره ۳۱۹۰
صفحه اول
۱
سرمقاله

ماندن یا نشستن بر اریکه قدرت

احمد غلامی ( سردبیر)

وضعیت ایران بحرانی است؟ استفاده از استعاره «بحران» برای نشان دادن وضعیت کنونی بیش از آنکه عینی و واقعی باشد، دستمایه ای تاکتیکی است برای پیروزی در جنگ تبلیغاتی؛ از این رو در روزهای اخیر کاربرد عباراتی از این دست که «ایران بحرانی است»، «کشور در گرداب بحران به سر می برد» و «بحران اقتصادی و سیاسی همه جا را فرا گرفته است»، بسیار شنیده می شود. فارغ از اینکه چه میزان از حقیقت در این عبارات وجود دارد می توان گفت: «بحران»، استعاره فشرده و موجزی است که راست نما به نظر می رسد اما آینه تمام نمای واقعیت ایران نیست. در جنگ های روانی واقعیت های موجود با نیرنگ و فریب و ترفندهای تبلیغاتی آمیخته است. این همان شیوه ای است که برخی جناح ها در چهار دهه متوالی، با آن سعی کرده اند منتقدان روزگار خود را از میدان به در ببرند. اینک آنان بازگشته اند تا با توسل به همان شیوه و ابزار مقابله به مثل کنند.

جنگ تبلیغاتی جنگ تاکتیکی است. وضعیت ایران به طور تمثیلی بیش از هرچیز «نعل اسبی» است. در قطبی از آن مخالفان تمام عیار جمع شده اند و در قطب دیگر موافقان صددرصدی قرار دارند. در عمق یا انحنای این نعل، مردمی وجود دارند از طبقه متوسط شهری، حاشیه نشین ها، کارگران روزمزد، بازاریان، کارمندان، بیکاران و طبقات مرفه. دو قطب این نعل درصدد جذب حداکثری مردمی اند که در عمق این نعل قرار دارند. وضعیت بحرانی، بیش از هرچیز ساخته و پرداخته قطب مخالف یا بخشی از اپوزیسیون است، گیرم برگرفته از مشکلات انکارناشدنی موجود در جامعه باشد. ارائه تصویری بحرانی از وضعیت ایران بیش از هر چیز به کار مخالفان می آید. اما بحرانی جلوه دادن وضعیت نابحرانی مخدوش کردن واقعیت عینی جامعه است. استعاره های جعلی به سرعت برملا می شوند و این برملاشدن، مخالفان را تضعیف و موافقان را قوی تر از گذشته خواهد کرد. از این منظر استعاره بحران، استعاره جنگ روانی است و پیروزی در آن موقت، و شکست آن عمیق و ماندگار است. این همان تضادی است که هر دو قطب نعل با آن روبه رو هستند. وضعیت ایران بحرانی نیست. به تعبیر دیگر بیش از آنکه بحرانی باشد، ماحصل تغییر در مناسبات است؛ تغییری جدی در مناسبات مردم با دولت. مطالبات مردم در زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تغییر شگرفی کرده است و از این رو بی اعتنایی به هریک از این حوزه ها، مردم و دولت را رودرروی هم قرار می دهد.

بی دلیل نیست این تنش ها گاه از حوزه های سیاسی سر بر آورده و گاه از حوزه های اقتصادی و اجتماعی، و برایند این تنش ها شکلی از جامعه بحران زده را ترسیم می کند. این تنش ها الزاما بحرانی نیستند و مسئله اینجاست که راهکارهای رفع بحران راه علاج آن نیست. از این رو اصلاح طلبان و اصولگرایان در کنار یکدیگر قرار می گیرند و سران اصلاح طلب با تمام محبوبیت خود اگر میدان دار باشند، باز هم کاری از پیش نخواهند برد. نقطه عطف بازگشت جامعه ایران به آرامش عمیق، پذیرش این تغییر مناسبات است.

تغییر مناسبات از سوی هر گروهی که پذیرفته شود، این تنش ها آرام آرام فروکش خواهد کرد و ناکارآمدترین روش ها در وضعیت های تنش زا رفتارهای هیستریک یا پوپولیستی است. جابه جایی مهره های برابر با یکدیگر، برای تظاهر به تغییر و نیز نادیده گرفتن تغییر مناسبات، برخورد غیرعقلانی با مطالبات مردم است که به تهی کردن این مطالبات از معنای واقعی خود منجر می شود. در طول چهار دهه گذشته، این نخستین دوره است که مردم انقلابیون 57 را یکپارچه می بینند و دوگانه سازی سیاسی دیگر پاسخگو نیست. مردم از این ساختار یکپارچه انتظار درک همه جانبه دارند. شاید در دوره های گذشته، جناح های سیاسی می توانستند تنش های ناشی از تغییر مناسبات اقتصادی و سیاسی را با هل دادن به سوی جناح مقابل مدیریت کنند، اما در این دوره مردم در انتظار مدیریتی همه جانبه از سوی کلیتی واحد و یکپارچه اند. این در حالی است که هنوز برخی بر این باورند که می توان با همان استراتژی های قدیمی تنش ها را مدیریت کرد. استراتژی هایی که تا دیروز استراتژی بودند، امروز تاکتیکی بیش نیستند و فراتر از آن، می توان ادعا کرد که در مسیر تحولات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، استراتژی های دیروز دیگر جنبه تاکتیکی نیز ندارند. زیرا تمام استراتژی ها موقتی و مقید هستند، از این رو استحاله یافته، رمزگشایی شده و خنثی می شوند.

تنش، مترادف بحران نیست. اگر منظور مخالفان از بحران وضعیت کنونی است، ایران همیشه بحرانی بوده است. آنچه تنش های اخیر را بحرانی جلوه می دهد، افزایش نارضایتی ها در سطوح مختلف و متفاوت مردم است. نارضایتی هایی واقعی و بجا که با جنگ روانی به آنان دامن زده می شود و ماحصلی جز ایجاد فضایی هیستریک و ازقضا دورتر از عقلانیت نخواهد داشت. ایران بحران واقعی را در سال 57 تجربه کرده است؛ با مرور سخنان شاه و سلطنت طلبان، در آن دوران به معنای واقعی بحران پی خواهیم برد؛ ناباوری، بهت و سردرگمی از رخدادهایی که یکی پس از دیگری روی می داد و حکومت را گیج و گنگ ساخته بود. بحرانی که سبب ساز انقلاب بود و تلنباری از خرده اسباب تاریخی آن را رقم زده بود. این گونه بود که حکومتی در اوج اقتدار با تئوریسین ها و روشنفکران پای کار غافلگیر شد و سیل بحران آنان را فرو بلعید. این روزها شرایط اجتماعی، اقتصاد و سیاسی ما پرتنش است. تنش های واقعی و گاه جعلی به جامعه ایران پمپاژ می شود؛ تنش های خرد و کلان برای ازپاانداختن انقلابی که برآمده از دل مردم است. ناامیدکردن مردم از انقلاب از سوی هر جناح و دسته ای که باشد تبعات اسف باری دارد و تنها دستاورد آن ماندن یا نشستن بر اریکه قدرت است و بس.