آرشیو شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۳۳
جلد دوم
۷
یادداشت

لزوم تغییر نوع نگاه به ادبیات مهاجرت

امیر مهنا

درباره مفهومی به نام«ادبیات مهاجرت» حرف و حدیث فراوان است. اولین موردی که به محض شنیدن این گونه ادبی پر طرفدار در ایران می شنویم این است که یک نویسنده مهاجر، به محض خروج از مرزهای کشور دیگر آن توش و توان لازم برای خلق آثار ادبی را از دست می دهد و اگر هم به نوشتن اصرارداشته باشد، اثری تولید خواهد کرد که به مذاق مخاطب خوش نخواهد آمد. منظور این است که فعالان ادبی در ایران، بیش از هرمورد دیگر در این رابطه، به نیمه خالی لیوان نظر داشته اند و در مواجهه با آثار نویسندگان مهاجر، به کارهایی توجه داشته اند که از سر سیاست ورزی و نگاه یکسویه نوشته شده اند.

اگر اهل تدقیق و تحقیق پیرامون این گرایش ادبی باشیم، بی گمان درخواهیم یافت که ازمیان ده ها کتاب منتشر شده نویسندگان ساکن دیگر کشورها، هستند کارهایی که از زاویه های مختلف قابل توجهند و می توان رگه های موثر از همگامی شان با رشد ادبیات داستانی در داخل کشور را مشاهده کرد.

نکته جالب توجه درمیان کارهای درخشان نویسندگان بزرگ در سرتاسر جهان این است که بخش قابل توجهی ازآنها، ازسوی نویسندگانی پدیدآمده اند که به اشکال مختلف در کشور خود نبوده اند. این دسته ازآثار که اتفاقا در زمره بهترین های ادبی به شمار می روند و موفق به دریافت جوایز ادبی معتبر هم شده اند و در زادگاه نویسنده هم طرفدار دارند، حامل این پیام هستند که هر نویسنده مهاجر، ضرورتا عنادی با وطن خود و مردم خود ندارد و به قول معروف، دست سرنوشت او را ازجایی به جای دیگر پرتاب کرده است.

با گشتی ساده در بازار کتاب درمی یابیم که بسیاری از آثار پدپدآمده در حوزه ادبیات، به قلم نویسندگانی پدیدآمده اند که در کشور زندگی نمی کنند و درونمایه آنها هم چیزی به جز دغدغه های نوشتن به عنوان یکی از راه های شناخت خود و دیگران نیست.

به نظر می رسد زمان آن فرا رسیده که به مفهوم مهاجرت و ادبیات مهاجرت، کمی مهربانانه تر نگاه کنیم و همه آثار پدیدآمده در این زمینه را با یک چوب نرانیم.