آرشیو سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۷، شماره ۵۱۵۴
صفحه آخر
۲۰
زیتون سرخ

قسمت بیست و ششم

نبلزهرا نه نبل و الزهرا

سید مجتبی مومنی

با این که مسیر بین حلب تا نبل چیزی حدود 38کیلومتر بود، نزدیک به دو ساعت در مسیر بودیم. فاصله شهرهای سوریه از هم مثل شهرهای کویری و نواحی خشک خودمان است؛ با این تفاوت که شاید در کشور ما این فاصله ها با کویر و کوهستان و یا زمین خشک پر شده ولی در اینجا این مسافت ها همه اش زمین های خاک سرخ دار و درخت زارهای زیتون است.راهنما از دور به نقطه ای اشاره کرد و گفت: آنجا نبل و الزهراست. یکی از بچه ها گفت: چرا حالا اسم شهر نبلزهرا شده؟ راهنما خندید و گفت: «نبلزهرا نشده، نبل و الزهرا بوده؛ نبل اسم یک شهر و الزهرا هم اسم یک شهر دیگه ست.»

آن کسی که سوال پرسیده بود، گفت: «جدی؟ من همیشه فکر می کردم این دوتا اسم یه شهره نه دو شهر مختلف»

راننده به سه راهی رسید و به سمت چپ رفت؛ یک قبرستان بزرگ در سمت راست مان بود که راهنما گفت: «اینجا مایر است. همه ساکنانش وهابی بودند. در زمان جنگ بخش زیادی از نبل و الزهرا از همین جا مورد حمله واقع می شدند. اهالی شهر آنجا را در اختیار داعش و مسلحین قرار دادند و به آنها کمک رساندند.»

با گفتن چقدر بد یکی از بچه ها راهنما خندید و گفت: «بماند که بعد از پایان جنگ اهالی نبل و الزهرا حسابی [با تاکید روی الف] از خجالت اهالی مایر در آمدند و حتی به ابزارهای خانه شان هم رحم نکردند.»مایر در شمال نبل قرار دارد و به لحاظ ارتفاع هم مشرف به شهر است. شهر نبل هم نسبت به شهر الزهرا چنین حالتی دارد.

هم در شمال است و هم مشرف به الزهرا. اطراف شهر هنوز خاکریزهای یک متری دارد. ورودی شهر یک حاجز است که راهنما ضمن این که کارت شناسایی یا تردد را نشان نیروی نظامی می دهد بر می گردد به سمت ما و می گوید: امنیت اینجا الان توسط حزب ا... تامین می شود. ورودی نبل یک بلوار دارد که با جدول های قرمز و سفید خیابان را به دو قسمت تقسیم کرده و به فاصله های نزدیک تیرهایی وجود دارد که روی آنها تصویر دو شهید کنار یکدیگر قرار دارد.