آرزوهای برباد رفته
قسمت ششم: نیمه های شب که ساکنان خانه به خواب رفته بودند مراد از بسترش بلند شد و از اتاق بیرون رفت و بر لب ایوان در روشنی شیری رنگ مهتاب به تماشای حیاط ایستاد. صدای سرفه مادیانش می آمد. بیخوابی به سرش زده بود و نسیم خنک سحرگاهی هوشیارش می کرد. از پله های ایوان پایین رفت تا در اصطبل کوچک ته حیاط به اسبش سری بزند. دستی به نوازش بر یال هایش کشید و در چشم های مادیان نگاهی غمناک درخشید. بوسه ای بر صورت حیوان زد و گفت: تو چرا غمگینی مرجانم. نکنه غصه های من هم به دلت نشسته و غم بدبختی هایم را می خوری؟ دل به غم نده مرجانم. فقط آرزو کن پولی نصیبم بشه این عفریته بددهن را طلاقش بدم. فقط پول دل حریصش را آروم می کنه عزیزم.
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.