آرشیو پنجشنبه ۴ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۴۴
کتاب
۶
اندیشه

درباره کتاب «خوشامدگویی به تناقض»

در دفاع از شطحیات

محسن آزموده

می گویند فلسفه به چالش کشیدن همه پیش فرض ‎ها و اموری است که بدیهی به حساب می آید. به تعبیر روشن‎تر در فلسفه بداهت هیچ معنایی ندارد. با گرته برداری از مارکس، می توان گفت که در فلسفه هر آنچه سخت است و استوار، با عیار استدلال و خرد، به چشم برهم زدنی دود می شود و به هوا می رود. اما اصل تناقض از آن دست بدیهیاتی نیست که به سادگی بتوان با آن شوخی کرد. همه کسانی که در دبیرستان کتاب های آموزشی فلسفه و منطق را خوانده اند، به خاطر دارند که معلمان در آموزش فلسفه و منطق این اصل را سنگ بنای منطق و اساس تفکر می‎خواندند و می گفتند نفی و انکار این اصل، به معنای دست شستن از امکان هر گونه اندیشیدنی است: بدون این اصل، سنگ روی سنگ بند نمی شود و قدم از قدم نمی توان برداشت.

در این نگاه حاکم، اهل فلسفه، منکران اصل تناقض را با انگ سوفسطایی از شهر فلاسفه اخراج می کردند و آنها را پریشان گو و مهمل اندیش می خواندند. بگذریم که در طول تاریخ درازدامن فلسفه، همواره فیلسوفانی بودند که بی توجه به این صحنه آرایی ها، راه خود را بروند و از طرد و تکفیر نهراسند. در روزگار ما نیز فلاسفه ای هستند که پای در همین مسیر گذاشته اند و به دفاع از تناقض باوری خطر کرده اند. کتاب «خوشامدگویی به تناقض»، روایتی است از آرای برخی از این فیلسوفان و در راس آنها گراهام پریست (1948-) منطق دان انگلیسی و استاد فلسفه دانشگاه ملبورن. البته همانطور که رحمان شریف زاده، نویسنده این کتاب کوچک خاطرنشان می سازد، تناقض باوری، هر چند نام تازه ای است، اما دیدگاهی جدید نیست و در همان طلیعه فلسفه در یونان باستان، متفکرانی چون هراکلیتوس به یاد می آیند که می گفت: «ما در یک رودخانه پا می گذاریم و پا نمی گذاریم، هستیم و نیستیم». در سده های میانه نیز فیلسوف متالهی چون نیکولاس کوزایی مدعی بود که امر باری، «جمع اضداد است و هر صفتی، حتی صفات متناقض را دارد». به نظر پریست، نامدارترین و شناخته ترین تناقض باور دوران جدید اما گئورگ ویلهلم فردریش هگل، فیلسوف بزرگ آلمانی قرون هفدهم و هجدهم است. هگل تلاش های نیای فکری اش کانت در حل و رفع تناقض ها را مودی به نتیجه نمی دانست و می گفت: «حرکت یک شیء نه به این خاطر است که آن شیء در یک لحظه اینجاست و در لحظه دیگر جای دگر، بلکه به این خاطر است که آن شیء در یک لحظه هم اینجاست و هم اینجا نیست». اما مدعای تناقض باوران چیست؟ آیا معتقدند که هر تناقضی صادق است؟ یعنی مثلا صادق است که هم زمان بگوییم این میز سفید است و این میز سفید نیست؟ به هیچ وجه. «تناقض باور مدعی است برخی تناقض ها تناقض های صادقند». یعنی اگرچه آنها گامی فراتر از امکان تناقض بر می دارند و می گویند در همین عالم واقع برخی از تناقض ها صادقند، اما بلافاصله تاکید می کنند که شمار تناقض های صادق بسیار نادر است. بنابراین تناقض باوری با همه صادق انگاری (trivialism) متفاوت است. همه صادق انگار کسی است که مدعی است همه چیز صادق است و در نتیجه هر دو گزاره متناقضی نیز صادق هستند. در حالی که تناقض باور چنین نمی گوید. او صرفا از امکان صدق تناقض ها و وقوع نادر آن دفاع می کند. بنابراین نقدی که به غلط به تناقض باوری وارد می شود، مبنی بر اینکه تناقض باوری موجب بی عملی می شود، در واقع متوجه همه صادق انگاری است. زیرا به نظر پریست «اگر کسی همه چیز را صادق بداند، در نتیجه نباید کوچک ترین عملی از او سر بزند، چرا که کنش های ما با باورهای مان پیوند دارد». پیامدهای مثبت تناقض باوری-به زعم نویسنده- عبارتند از: 1- آشکارشدن هستی شناسی نوینی که در آن عالم متشکل از وضع امور سلبی و ایجابی است و این امور با یکدیگر هم پوشانی دارد. در این هستی شناسی مفهوم صیرورت (شدن) اهمیت اساسی دارد: 2- تقویت رویکرد کل گرایانه و تجربه گرایانه به علم و معرفت، تناقض باوری نشان می دهد که اصول و گزاره های علمی، از زمینه اجتماعی و جمعی (collective) خود گسسته نیستند: 3- تغییر در نگرش منطقی و دفاع از اینکه می توان جهان ناسازگاری داشت: 4- بر اساس تناقض باوری، دیگر نمی توان سخنان عرفانی را «شطحیات» و در نتیجه مهمل خواند. ای بسا عارفی که تجربه ای نامتعارف را بیان می کند، تجربه ای از واقعیت های متناقض دارد که دیگران از آن بی بهره اند و در نهایت 5- با قبول تناقض باوری نگاه ما در مباحث فلسفه دین دگرگون خواهد شد و بسیاری از اموری که محال می نمود، ممکن می شود.