آرشیو پنجشنبه ۱۱ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۵۱۶۸
صفحه آخر
۲۰
مقطع حساس کنونی

حکایت خر و گورخر و فلان

امید مهدی نژاد

در بیشه زاری که بر اثر تغییرات اقلیمی تبدیل به بیابان شده بود، خری و گورخری ناگهان به هم رسیدند. خر که تا پیش از آن گورخر ندیده بود و فقط خر و اسب و قاطر و بز و گوسفند دیده بود، از گورخر پرسید: «تو یک خر سفیدی با راه راه سیاه، یا یک خر سیاهی با راه راه سفید؟»

گورخر گفت: «بستگی به دیدگاه تو دارد.»

خر گفت: «می شود بیشتر توضیح بدهی؟»

گورخر گفت: «من از تو می پرسم، تو حیوان بدی هستی با عادت های خوب یا حیوان خوبی هستی با عادت های بد؟ بیشتر وقت ها عرعر می کنی و بعضی وقت ها ساکتی یا بیشتر وقت ها ساکتی و گاهی عرعر می کنی؟ خر خوشحالی هستی که گاهی ناراحت می شود یا خر ناراحتی که گاهی خوشحال؟ خر شلخته ای هستی که بعضی وقت ها خودت را مرتب می کنی یا خر مرتبی هستی که یک وقت ها شلخته ای؟ خر...»

در این هنگام خر حرف گورخر را قطع کرد و گفت: «اوووووه، بی خیال بابا. با این روحیه ات ناموسا باید نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده می شدی.»

گورخر گفت: «اتفاقا شدم. منتها در جریان رقابت های درون حزبی از یکی که از خودم خیلی این طوری تر بود شکست خوردم.»

خر گفت: «بدا به حال مملکتی که فلان.» و هردو از سمت خود به افق خیره شدند.