آرشیو پنجشنبه ۱۱ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۵۱۶۸
صفحه آخر
۲۰

شاعران بی کتاب

نمی توانید ادعا کنید تا حالا بیت شعری از یکی از بزرگان ادب و شعر این مملکت پیامک یا لایک نکرده اید. شعر تنها هنری است که هنوز وارد نکرده ایم و چینی اش در بازار یافت می نشود. کم نیستند دور و برمان استعدادهای جوانی که خوب شعر می گویند و از ذوق و هوش ادبی خوبی هم برخوردارند ولی هنوز آنچنان که باید و شاید دیده نشده اند و ناشری سراغشان نرفته است. از این پنجشنبه به بعد قصد کرده ام در این ستون به معرفی شاعرانی بپردازم که از خوبان و آینده داران ادب این سرزمینند و آینده ادبیات بر دوش این عزیزان است. امروز سید علی رکن الدین را معرفی می کنم. شاعری جوان و خوش ذوق که در ساحت زبان و اندیشه به سطح مقبولی رسیده است و کم کم وقت چاپ آثارش فرارسیده است. رکن الدین را بیشتر به خاطر اشعار مذهبی اش می شناسند ولی عاشقانه سرای قابلی هم هست و عاشقیت بلد است. اصلا تعریف نکنم این غزل سیدعلی رکن الدین را بخوانید:

شوق را در پرده ی انکار پنهان کرده بود

آن که رویش را زمن هر بار پنهان کرده بود

روی می پوشاند اما چشم او غماز بود

یوسفش را بر سر بازار پنهان کرده بود

چشم هایش زهر خود را ریخت بر جان خودش

دلبرم در آستینش مار پنهان کرد بود

غنچه گل تکمه پیراهنش را سفت کرد

گنج را پای همان دیوار پنهان کرده بود

سیب می بخشید و دل می برد و می خندید، مست

آن درختی که درونش دار پنهان کرده بود

راهزن بود و دلم را برد، اما صد دریغ!

کیسه اش را زیر صد آوار پنهان کرده بود

قرن ها از سرگذشت اولین عاشق گذشت

او که نقش یار را در غار پنهان کرده بود

عشق مستوری ست حتی شاعر دیوانه هم

اشک خود را در پس اشعار پنهان کرده بود