آرشیو یکشنبه ۱ مهر ۱۳۹۷، شماره ۲۲۰۰۷
فرهنگ: مقاومت
۸
یک شهید، یک خاطره

چه سعادتی!

مریم عرفانیان

برادرم به نامش خیلی علاقه داشت. همیشه می گفت: «من به نامم علاقه دارم، چون پدرم علی و مادرم زهراست.»

وقتی به شهادت رسید و می خواستند پیکرش را به خاک بسپارند، اصرار کردم که می خواهم صورتش را ببوسم؛ اما به من اجازه نمی دادند!

بالاخره با التماس فراوانم در تابوت را باز کردند. از چیزی که می دیدم متعجب شدم! برادرم سر بر بدن نداشت!

گفتند سرش بر اثر اصابت ترکش از بدن جداشده است.

این روزها هر وقت یاد آن صحنه می افتم به برادرم غبطه می خورم. توی دلم می گویم: «چه سعادتی داشتی که هم نام امام حسین (ع) بودی و پدر و مادرت نیز هم نام پدر و مادر ایشان بود. آخرش هم مثل مولای کربلا سرت را در راه خدا هدیه دادی.»

*خاطره ای از شهید حسین بانپور

*راوی: مریم بانپور، خواهر شهید