آرشیو دوشنبه ۲ مهر ۱۳۹۷، شماره ۳۲۵۰
کتاب هنر
۹

در بزرگداشت مقام مادربزرگ

لیلی گلستان

اگر این یادداشت را می نویسم، نه به دلیل این است که برای این کتاب مقدمه نوشته ام و نه به این دلیل که اهل کتاب ام، بلکه می نویسم، چون یک مادربزرگ ام. می نویسم چون خوشحالم از اینکه مختص ما مادر بزرگ ها کتابی به این زیبایی منتشر شده است. این کتاب در بزرگداشت مقام مادربزرگ است. مادربزرگی که به هنگام مشکلات مان با مامان و بابا، همیشه پناه مان بوده، همیشه طرفدارمان بوده و حق را به ما داده و به خاطر طرفداری از ما با پدر و مادرمان درافتاده و همیشه هم در این درافتادن برنده شده و بعد از برنده شدن، رویش را به ما کرده، چشمکی زده و آغوشش را برایمان گشوده و چه آغوش گرم و نرم و خوشبویی. بعد دست به موهایمان کشیده، لپ هایمان را ماچمالی کرده و… چشمانش از عشق تر شده.

ایده ساخت کتاب به دلیل عشق زیاده از حد صابر ابر به مادربزرگش شکل گرفت و بعد این ایده همراه با آرش صادقی در روند ساخت افتاد. در اردیبهشت 95 صابر در اینستاگرامش فراخوانی می دهد و بی هیچ تعجبی پنج هزار جواب می گیرد! از اقصی نقاط ایران جواب می آید و گزینش ها شروع می شود و درنهایت صد مادربزرگ انتخاب می شوند. انتخاب ها که صورت گرفت، سفرها شروع شدند.

می توانم حدس بزنم که چه سفرهای دلچسبی بوده، نشستن کنار مادربزرگ ها و گوش سپردن به حرف های آنها و دستور غذای خاص منطقه را از آنها گرفتن. از صابر پرسیدم کدام یک از مادربزرگ ها را ترجیح دادی؟ گفت هر کدام جذابیت و ویژگی خاص خودش را داشت و همه شان دوست داشتنی بودند. نمی توانم یکی را بر دیگران ترجیح دهم. کتاب، گرافیک بسیار باسلیقه ای دارد، با عکس هایی بسیار دیدنی و خودمانی و ملموس. مکان و فضای عکس همان است که بود و در زیباترکردن فضای عکاسی کار زیادی انجام نگرفته، و همین عکس ها را صمیمی تر و دوست داشتنی تر کرده است. به خوبی حس می شود که صابر برای ساخت این کتاب از دل و جان مایه گذاشته که حق همین است. حق است که برای مادربزرگت از دل و جانت مایه بگذاری. (امیدوارم نوه ام این نوشته را بخواند!). من از طرف تمام مادربزرگ ها از صابر ابر به دلیل ساخت این کتاب زیبا، تشکر می کنم.

واقعا دست مریزاد.