آرشیو دوشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۷، شماره ۵۲۲۰
فرهنگ: ادبیات و هنر
۱۰
کتابداری

با اعمال نه چندان شاقه!

مژگان برمکی (کتابدار)

اولین سالی بود که استخدام شده بودم، دختری چهار ساله به نام سارا گاهی همراه پدرش به کتابخانه علامه شیخ شوشتری می آمد. پدرش در سالن مطالعه می کرد و سارا در بخش کودک یا نقاشی می کشید یا شکل های کتاب ها را نگاه می کرد. روزهایی که کار کمتری در کتابخانه داشتم برایش کتاب داستان می خواندم. بعد از مدتی که به محیط کتابخانه عادت کرد، وقتی پدرش بیرون از منزل کار داشت سارا را به کتابخانه می آورد و خودش می رفت. یک روز که سارا تنها به کتابخانه آمده بود بعد از مدت کوتاهی دیدم کمی آن طرف تر ایستاده و نگاهم می کند؛ از او پرسیدم چیزی لازم داری؟

سرش را پایین انداخت و گفت دستشویی دارم. من هم مسیر سرویس بهداشتی کارکنان را به او نشان دادم. مقداری از مسیر را رفت ولی دوباره برگشت. پرسیدم مشکلی هست که با خجالت گفت: «خاله بلد نیستم تنهایی بروم.» خلاصه این که من نیز با او همراه شدم تا کمکش کنم. ما کتابداران تصمیم گرفتیم که دادن خدمات ویژه به کودکان را نوبتی کنیم تا هیچ یک از کتابداران از ثواب خدمت به کودکان بی بهره نمانند. سارا اکنون کلاس دوم ابتدایی و به کتاب و کتابخانه بسیار علاقه مند است.

من به مهدها و مدرسه های ابتدایی می روم و برای کودکان قصه خوانی می کنم و خاطرات زیادی با کودکان دارم. گرچه معتقدم هرچه در راه تحقق هدف علاقه مند کردم کودکان به کتاب و کتابخوانی تلاش کنیم هنوز جای کار بیشتر در این عرصه مهم وجود دارد.