آرشیو سه‌شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷، شماره ۲۲۰۳۳
اخبار کشور
۳
یک اربعین عاشقی (1397)

اهالی کوی محبت حسین (ع)

(10)
محمد خامه یار

روز اول پیاده روی را با همه سختی ها و زیبایی هایش پشت سر می گذاریم و روز را آهسته آهسته به شب می رسانیم، هوای سرد و استخوان سوز شب همه را با بدن های خسته به داخل موکب ها می کشاند. صحنه هایی که روز دیده ام مثل مستندی تاریخی و به یادماندنی از مقابل چشمانم عبور می کند. برای حضور این جمعیت در این وادی و سرزمین مقدس، چه بسیار انسان های پاک نهادی با بذل مال خود با تمام وجود خدمت کردند. یاد بچه های قد و نیم قد می افتم که با دستان کوچکشان، ظرف خرمایی، لیوان آبی، بسته دستمالی و یا شیشه عطری به دست گرفته بودند و ساعت های زیادی روی پا ایستاده بودند، غبطه می خورم. چه پیرمردهای محاسن سفیدی که با التماس و تمنا پذیرای ما می شدند. برخی زانوی ادب به زمین زده بودند و سینی خرما و غذایی روی سر گذاشته بودند و با کمال ادب و تواضع از مردم پذیرایی می کردند. یاد آنان می افتم که زیر پای زائرین را جارو می کردند، کفش ها را واکس می زدند و… صدها صحنه دیگر مثل آنان که به تعمیر کفش و کالسکه و دوخت لباس و شست و شوی لباس و معالجه و درمان مشغول بودند…

و حالا در این موکب، مثل هزاران موکب دیگر جمعی برای پذیرایی از همه با تمام قامت ایستاده اند، شام می آورند و رختخواب پهن می کنند و به ما اجازه هیچ کاری نمی دهند و من و افرادی مثل من نام و نشان و شغل و موقعیت اجتماعی خادمین موکب ها را نمی دانیم اما ظواهر امر نشان می دهد برخی از آنان دارای موقعیت بسیار خوبی هستند. برخی تاجرند و برخی پزشک و یا افراد متمکن و عده ای هم از مردم کوچه و بازار و اهالی کوی محبت حسین(ع).