آرشیو یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷، شماره ۲۲۰۴۶
فرهنگ: مقاومت
۸

آراستگی نه وقت تلف کردن

در یکی از روزها که در منطقه عملیاتی بودیم، بعد از نماز صبح جلوی آیینه رفتم و شروع کردم به شانه زدن موهایم که تا حدی بلند بود.صدای خنده آهسته ای مرا به خود آورد. به طرف صدا برگشتم، شهید بابایی بود که درکنارسوله درازکشیده بود و به من نگاه می کرد.رو به من کرد و گفت: می خواهی یکی از دلایل تراشیدن سرم را برایت بگویم ! الان یک ربع ساعت است که جلوی آینه ایستاده ای وموهایت را چپ و راست می کنی! میدانی زیر هر تار مویت یک شیطان خوابیده ؟ غرور این موها، تو راجلوی آینه نگه داشته و فکر می کنی خوش تیپ تر می شوی! ولی من سرم را با ماشین چهار تراشیده ام و یک قیافه معمولی به خود گرفته ام، قیافه معمولی هیچ وقت انسان را مغرور نمی کند.

(شیخ مناجاتیان، ص82 )