آرشیو چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۷، شماره ۴۴۷۷
تاریخ و اقتصاد
۳۰

گفته ها

«گویند که امیر در کودکی که ناهار اولاد قائم مقام را می آورد، در حجره معلم شان ایستاده برای باز بردن ظروف؛ آنچه معلم به آنها می آموخت او فرا می گرفت تا روزی قائم مقام به آزمایش پسرانش آمده هر چه از آنها پرسید، ندانستند، امیر جواب می داد. قائم مقام پرسید تقی تو کجا درس خوانده ای عرض نمود روزها که غذای آقازاده ها را آورده ایستاده می شنوم. قائم مقام انعامی به او داد. او نگرفت و گریه کرد. بدو فرمود چه می خواهی؟ عرض کرد به معلم امر فرمایید درسی را که به آقازاده ها می دهد به من هم بیاموزد. قائم مقام را دل سوخته، معلم را فرمود تا به او نیز بیاموزد.» و شاید پس از این ماجرا بود که قائم مقام آن جملات معروف را در وصف این کودک مشتاق به دانستن و آموختن بر زبان آورد: «این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذارد. باش تا صبح دولتش بدمد.»

میرزا حسن خان انصاری، کتاب «آگهی کار شهان»