آرشیو چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷، شماره ۳۲۹۱
روزنامه فردا
۱۶
میدون و سوفیا

نظریه خبولوژی!

پوریا عالمی

روزی وزیری راه گم کرده بود و از سر مزرعه ای می گذشت. پیرمردی کشاورز وی را بدید و پرسید: آن آقا که دست بر پیشخوان شکم نهاده،

کی باشد؟

گفتند: وزیر امور خب و خبولوژی در کشاورزی.

پیرمرد گفت: خبولوژی چه باشد؟

گفتند: وایسا! تا ببینی!

پس پیرمرد کشاورز را کشان کشان به نزد وزیر آوردند و عکاس ها دوربین آتش کردند.

وزیر گفت: چه خبر عامو؟

پیرمرد: یک گوجه فرنگی توی مملکتتون 700 تومن شده.

‏وزیر: خب.

‏پیرمرد گفت: گوش می کنی یا نه؟

‏وزیر گفت: خب.

‏پیرمرد گفت: روزگار از هر روز بدتر می بینم

‏این جهان را پر از خوف و خطر می بینم

‏دختران را همه جنگ است با مادر

‏پسران را همه بدخواه پدر می بینم

وزیر گفت: خب.

پیرمرد گفت: ‏خودتون می دونید و مملکتتون و این نظریه خبولوژی تون!

و راه خویش بگرفت و برفت.

جمع بندی

سوفیا… عشقم… چیزی که در حکایت ها می خواندیم از دیدار پادشاهان و رعیت و برای ما تاریخ بود، در این دوره تبدیل به خاطره شده و هفته ای یک وزیر یک جمله قصار خطاب به مردم تولید می کند.

عاشق رعیت تو؛ میدون دوم