آرشیو پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۹۷، شماره ۴۲۳۸
غیر قابل اعتماد
۱۴

شعر طنز

محمدرضا ترکی

بن کتاب کجا و من خراب کجا

کوپن فروش خیابان انقلاب کجا!؟

به ما یکی نرسید و به او هزار رسید

«ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا»

تویی که پول نداری، بدون مایه و بن

کجا روی به نمایشگه کتاب، کجا؟!

ببین به قیمت سنگین پشت جلد کتاب!

کجا همی روی ای ‎ول! بدین شتاب، کجا؟

برای یک بن ناقابل ای جناب رئیس!

کجا رویم به زاری از این جناب، کجا؟

خوش آن زمان که بنی هم به بنده می‎دادی

«خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا»

مگر به خواب ببینم کتاب را… اما

ز ترس صاحب خانه، قرار و خواب کجا!

ز شعر حافظ شیراز، بن گرفت این شعر

وگرنه بنده کجا، شعرهای ناب کجا!؟

عباس احمدی

من یار مهربانم/ اما کمی گرانم

چون جنس بادکرده/ در دست ناشرانم

در کل به قول ایشان/ کم سود و پر زیانم

من گرچه اهل ایران/ این ملک شاعرانم

زیر هزار نسخه/ باشد شمارگانم

مانند حال زائو/ در وقت زایمانم

یا لنگ فیلم و زینکم/ یا گیر این و آنم

گیرم اگر مجوز/ من یار پنددانم

از این ممیزی ها/ سرویس شد دهانم!

اغراق اگر نباشد/ صفر است راندمانم

یک روز رفتم ارشاد/ با این قد کمانم

گفتم بده مجوز/ ای راحت روانم!

گفتا تو را برادر/ یک سال می دوانم

در تو عقایدم را/ با زور می چپانم

گفتم نمی توانی/ گفتا که می توانم

گفتم کنم شکایت/ گفتا که […]

از حرف های او سوخت/ تا مغز استخوانم

من یک کتاب خوبم/ عشق است ترجمانم

نه عامل خلافم/ نی در پی مکانم!

محبوب اهل فکرم/ منفور طالبانم

فعال در مسیر/ آزادی بیانم

خواننده گر کوزت شد/ من ژان وال ژآنم!

من وارث پاپیروس/ از مصر باستانم

هم خبره در سیاست/ هم اقتصاددانم

بسیار حرف دارم/ با آن که بی زبانم

شاگرد فابریک/ جبار باغچه بانم

درد دلم شنیدی؟/ حالا بخر بخوانم

از بس که شعر گفتم/ کف کرد این دهانم…