آرشیو دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷، شماره ۶۹۳۸
صفحه آخر
۲۴

خبره و خوش قلم و خواستنی

رضا رفیع (شاعر و طنزپرداز)

آشنایی من با ابوالفضل زرویی نصرآباد از همان ستون «تذکره المقامات» شروع شد و شیفته قلم و اندیشه اش شدم. ابتدای دهه هفتاد بود که من به تهران آمدم و با ایشان از نزدیک آشنا شدم و رفته رفته رفت و آمدهای ما شکل گرفت و بعد از آنکه از گل آقا بیرون آمد و به همشهری رفت و در نهایت هم که دست به راه اندازی تشکیلات خانه طنز حوزه هنری زد، رفت و آمدها و رفاقت ما با هم ادامه پیدا کرد و تحکیم شد. واقعیت این است که گل آقا را می توان یک رسانه ملی مکتوب دانست با مخاطبی پرشمار که نماد طنزنویسی مکتوب و مصور در دهه 60، 70 و 80 بود. بستری آماده بود برای نخبه هایی که دستی بر آتش طنز داشتند و کسی مثل زرویی نصرآباد که واقعا در این فن خبره بود و خوش قلم و فکر توانست از این فرصت استفاده کند تا خود و استعدادی را که درونش وجود داشت شکوفا کند. نصرآباد هم از این امکان استفاده کرد و قدرت قلم و شیرینی طنز خود را به همه نشان داد و بعد از آنکه به همشهری رفت نیز با تفاوت هایی این رویه را حفظ کرد. اما به هر صورت باید این نکته ها را هم از نظر مغفول نداشت که نصرآباد دوست داشت خودش صاحب سبک و جریان باشد و در آنچه طنز روزانه نام می گرفت گرفتار نشود. همین بود که از گل آقا بیرون آمد تا بتواند تجربه های مختلف را تجربه کند. به نظر من، حتی خیلی وقت ها سطح ابوالفضل از گل آقا هم بالاتر بود و تاییدهای مرحوم صابری فومنی و هوشنگ احترامی گویای این واقعیت است. 23 سال داشت که کیومرث صابری می گفت، اگر عبیدزاکانی و علامه دهخدا نیستند قلم هایی مثل قلم ابوالفضل جان تازه و خوبی دارد. متاسفانه او خیلی غریبانه از بین ما رفت و شنیدم وقتی که در خانه را باز می کنند و سراغش می گردند می بینند پشت میز مطالعه اش از دنیا رفته است. در تنهایی… به هر صورت تنها بود و از برخی دلگیر و رنجور.