آرزوهای بر باد رفته
(57)قسمت پنجاه و هفتم / سرهنگ هیکل لیلا را کف اتاق خواباند و به چهره خون آلودش خیره ماند. چشمانش نگاه سرد و ثابتی داشت که رو به سقف مانده بود. در گودی استخوانی زیر گلویش لرزش خفیف احساس می شد و گاه رعشه ای بر نوک انگشتانش به چشم می خورد.
سرهنگ صدای زنگ در حیاط را شنید و بهت زده از لای پرده پنجره به حیاط نگاه کرد. هراسان شده بود و صدای ضربان قلبش را از پشت جناق سینه اش احساس می کرد، سعی می کرد بر افکار پریشانش مسلط شود و تصمیم بگیرد. خواست به پای در حیاط برود و در را باز کند. اما پشیمان شد. با خودش فکر کرد با پیدا شدن جسد همسر پیرش کارآگاهان جنایی در جریان تحقیق آن فرد را که پشت در حیاط ایستاده شناسایی خواهند کرد و به این ترتیب لو می رود. صدای زنگ در حیاط این بار کشدار و طولانی به گوش رسید ولی دیگر صدایی برنخاست.
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.