آرشیو یکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۷، شماره ۲۲۰۷۵
فرهنگ: مقاومت
۸

چه خونین محشری

چهارم آذر 65، روزی بود که بیش از پنجاه وچهار هواپیمای متجاوز بعثی، به قصد در هم شکستن مقاومت مردم ایران و عقبه جنگی اندیمشک، به مدت یک ساعت و چهل و پنج دقیقه، در وسیع ترین حمله هوایی از نظر تعداد هواپیما و مدت بمباران که در تاریخ هشت ساله جنگ رکورد محسوب می شود، نقاط مسکونی، ایستگاه راه آهن، تاسیسات نظامی و صنعتی اندیمشک را بمباران کردند.

نتیجه کار برای دشمن، اما جز افزایش پایداری و مقاومت مردم نبود و این روز علیرغم آمیختگی آن با غم و اندوه یاد شهیدان، نقطه عطفی شد در تاریخ مبارزات مردم ایران و اندیمشک برای دفاع از کیان اسلام و حفظ و حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران…

***

و آتش بود و دست مرگ در هر معبری پیدا

کجا بودی ببینی شد چه خونین محشری پیدا

بلا بود و بلا بود و تو گویی کربلا بود و

دوباره شد درین وادی، چنان شور و شری پیدا

چه زخم سهمگینی بود، چه تیر آتشینی بود

چه بغضی و چه کینی بود، به کامش آذری پیدا

تمام شهرآتش شد، تمامی تیر و ترکش شد

که ناگه زآسمان ها شد هجوم لشگری پیدا

به ناگه می شد از سمتی، دل صد پاره ای پرپر

به ناگه می شد از سویی، سرشعله وری پیدا

عروسی، جامه اش آتش، تمام حجله اش آتش

و دامادی که بی سر شد کنار همسری پیدا

و مادر دست و پا می زد میان تکه های خود

پدر می گشت تا سازد ز خود خاکستری پیدا

یکی فریاد زد: یک دسته مو از دخترم دیدم

کسی فریاد زد: کردم ز فرزندم سری پیدا

که می پرسد چرا باید شود ازکودکی معصوم

کتابی، کیفی و دستی، کنار دفتری پیدا؟

قیامت بود انگاری، لهیب کینه ها، آری

به گوشه گوشه شهر و به هر بام و دری پیدا

تمام ظلم برآن شد، که درتاریخ «اندیمشک»

شود از خون وز خاکستر، چهار آذری پیدا

علی علیپور