آرشیو پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۷، شماره ۴۲۵۵
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

موقعیت خطیر

سروش صحت

مسوول صفحه آخر زنگ زد و گفت: «روزنامه داره تعطیل میشه، به دادمان برس.» پرسیدم: «چی شده؟» مسوول صفحه آخر گفت: «هفته پیش که نوشته بودی پنج، شش هفته این ستون را نمی نویسی، همه خواننده ها زنگ زدند گفتند ما دیگه روزنامه را نمی خریم… روزنامه داره تعطیل میشه.» گفتم: «جان من راست می گی؟» گفت: «بله… اصلا باورم نمی شه اینقدر طرفدار داشته باشی» خودم هم باورم نمی شد.

گفتم: «آخه من الان سفر هستم… اینجا هم تاکسی نیست.» مسوول صفحه آخر گفت: «ببین، یه کاریش بکن، موقعیت خیلی خطیره. هیچ وقت فکر نمی کردم نوشتن یا ننوشتن من باعث ایجاد یک «موقعیت خطیر» بشود. عزمم را جزم کردم و آستین را بالا زدم و این حاصل کار من است.»

عزیزان و علاقه مندان همیشگی و ثابت ستون تاکسی من پنج، شش هفته ای سفر هستم و اینجا اصلا تاکسی وجود ندارد، خودتان را بگذارید جای من، وقتی اینجا تاکسی نیست، من چطور می توانم تاکسی نوشت بنویسم؟… خواهش می کنم شما این چند هفته به خاطر من روزنامه را بخرید تا این موقعیت خطیر و بحرانی رد شود و بعد من دوباره در خدمت شما خواهم بود.

این یادداشت را برای مسوول صفحه آخر فرستادم اما سه روز است که هرچه زنگ می زنم، مسوول صفحه آخر جواب نمی دهد، فقط یک اس ام اس داده و نوشته «خیالت راحت شد؟… روزنامه تعطیل شد و تمام.»