آرشیو پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۷، شماره ۴۲۶۱
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

کجا می روی؟

سروش صحت

دو هفته است که مدام دارم می گویم به سفر رفته ام و جایی که هستم، خبری از تاکسی نیست و باز چهارشنبه که می شود، مسوول صفحه آخر زنگ می زند و می گوید: «نوشتن مطلب برای ستون فردا یادت نرود.» این بار دیگر توضیحی ندادم و با خودم گفتم وقتی اینجا تاکسی وجود نداره، من هم با وجدان راحت و خیال آسوده چند هفته ای ستون تاکسی نوشت را تعطیل می کنم و برای هیچ کس هم توضیحی نخواهم داد… برای پیاده روی در دشت راه افتادم. دشت وسیعی اینجا هست. زمینی ناهموار دارد و اینجا و آنجا گاهی درختچه هایی دیده می شود. انتهای این دشت وسیع، کوهی سر به فلک کشیده و چشم اندازی دیدنی ساخته است، اینجا نه خبری از ترافیک هست، نه آلودگی هوا و نه شلوغی و بوق. با خودم فکر کردم، چقدر خوب است که هنوز جاهای بکری وجود دارد که تا به حال کسی پا به آنجا نگذاشته است، نه برقی، نه آبی، نه جاده ای و هرچه هست فقط طبیعت بکر دست نخورده است، جایی که زمین بکر به آسمان صاف می پیوندد و در همین فکرها بودم که دیدم دور دور یک تاکسی ایستاده است. باورم نمی شد، اما تاکسی بوق زد یعنی «کجا می روی؟»