آرشیو پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷، شماره ۳۳۷۲
هنر
۱۰
یادداشت

در مذمت هیئت امنایی شدن «انجمن سینمای جوانان ایران»

حسین ریگی (فیلم ساز)

اوایل دهه 70 بود، نوجوان بودم و در آستانه جوانی، به تازگی پشت لبم سبز شده بود که با نماد سبزرنگ خیره کننده ای در گوشه ای دنج از خیابان شهید بهشتی زاهدان آشنا شدم. بی اختیار جذب جلوه گری مبهم و دلنشین آن نماد و بعد آن در قدیمی و به یادماندنی شدم… . اولین گام های پرهیجانم را در راه پله ورودی آن ساختمان خاطره انگیز هنوز به یاد دارم. صدای تپش ماجراجویانه قلبم در آستانه ورود به «سینما» در گوشه ای بسیار دور از پایتخت؛ زاهدان ورجاوند. امروز وقتی شنیدم که «نماد سبز انجمن سینمای جوانان» رو به زردی گذاشته و عده ای قصد هرس کردن آن را دارند، پژمرده شدم، خشک شدم، جواب قانع کننده ای برای گرد سپیدی که بر موهایم نشسته نداشتم و خیلی دلم گرفت؛ غصه دار از خشک شدن کهنه درخت تنومندی که ریشه در جای جای ایران عزیز دوانده؛ از زاهدان و سنندج و بندرعباس و ترکمن صحرا گرفته تا اندیمشک و یاسوج و حتی تهران… . این روزها مشغول مرور چند واژه در پیچ وتاب ذهن و ذهنیت شده ام. «هیئت» یعنی چه؟ «امنا» مگر جمع واژه «امین» نیست؟ پس انجمن یعنی چه؟ جوانان مگر امن و امین نیستند؟ حتما می دانند سینما یک کالای لوکس پایتخت نشین نیست. حتما می دانند امروز ایران چقدر مرهون ایده ها و سوژه ها و لوکیشن های بکر حاشیه های دور و نزدیک ایران است. حتما می دانند شور و اشتیاق سینما را باید با یک نماد سبزرنگ به کهنوج و سقز و اسفراین برد؟ جای دوری نرویم، اصلا خود من اگر سینمای جوانان زاهدان نبود، الان شاید به جای آنکه در آستانه ساخت اولین فیلم سینمایی استان باشم، در همان روزهای دور جذب نمادهای رنگارنگ و سیاه و خاکستری دیگری شده بودم و دیگر این «ریگی» نبودم. حالا که می خواهم دینم را به روح استاد عباس حداد ادا کنم، عمیقا افسوس می خورم که انجمن سینمای جوانانی نباشد که عباس هایی در آن باشند تا دست جوانان را بگیرند و به آنها راه رفتن در تخیل را بیاموزند… . این مرقومه نه یک وصف حال، بلکه هشداری است جدی و به گمانم به موقع به نمایندگان مجلس و مسئولان فرهنگی و حتی امنیتی کشور… . هیئت امنایی شدن انجمن و بازشدن پای عده ای از مسئولان محترم شهری در فضای تخصصی یا هر تغییری در ساختار انجمن می تواند نماد تبری باشد بر قامت تنومند انجمن.