تنهایی آزار می دهد
کرخه نجیب یک دهه بود کامش به خشکی می زد و چشمش به آسمان بود که باران زیبا بیاید و درد خشک کامی اش را درمان کند.
این آرزوی ده ساله کرخه انگار از یاد ابر و آسمان رفته بود که در نخستین روزهای بهار امسال همه باران خواسته کرخه را یک جا به پایین سرازیر کردند.
کرخه اما جایش برای نگهداری آن همه آب تنگ و کوچک بود و آب را پس داد. آب رودخانه کرخه باید به سد می رفت که از شدت انبوهی در معمولان و پلدختر سرکشی کرد و به سوی خانه های روستاییان سرازیر شد.
تا اینجای کار پلدختر نشینان بردبار گلایه شاید از آسمان داشتند نیز در پنهان خویش و دردل آن را آهسته نجوا کردند.
کار اما به آدمیان که رسید بردباری و مدارای پلدخترنشینان و سیل زدگان همه شهروندان خوزستانی، لرستانی و گلستانی به آخر رسید.
می شد و می شود برای کاهش درد و رنج آنها از دانش، انسان دوستی، فناوری روزآمد ایرانیان سراسر جهان و میلیون ها آدم روی زمین کمک گرفت. می شد و می شود گنگ و نیل و کارون و کرخه و تجن و هیرمند را به هم دوخت و از نیرو و توان و انگیزه خیرخواهانه همه آدمیان بهره گرفت.
ایران و ایرانیان اما این را ندیدند و سیاست و سیاست بازی اینجا نیز کار را بر نیکوکاری و پیوندهای انسانی بست.
شهروندان پلدختری این روزها از هم می پرسند چرا غریب و تک افتاده ایم و نمی بینیم آدم هایی از هر جای دنیا همان جور که به کمک زلزله زدگان بم آمدند اکنون نیز بتوانند بیایند. تنهایی درد بدی است و آزاردهنده.