آرشیو چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، شماره ۵۳۷۸
صفحه آخر
۲۰
مقطع حساس کنونی

داستان جالب مریض و پزشک و بازرس

امید مهدی نژاد

روزی مریضی برای نشان دادن مریضی خود به مطب پزشک فوق متخصص مراجعه کرد. منشی پزشک به او گفت: «شما وقت قبلی نگرفته اید و کارتخوان هم نداریم.» مریض گفت: «کار من بسیار کوتاه است، اگر محبت کنید بین مریض داخل شوم.» وی افزود: «پول نقد نیز همراه دارم.»

ساعتی بعد مریض بین مریض داخل اتاق پزشک شد و پس از سلام و احوالپرسی روی صندلی نشست. در این هنگام زنگ تلفن روی میز پزشک به صدا درآمد و منشی پزشک از پشت تلفن به او گفت بازرس نظام پزشکی آمده و می خواهد هم اکنون داخل اتاق شود. پیش از آن که پزشک چیزی بگوید، در اتاق باز شد و بازرس نظام پزشکی به داخل اتاق آمد و پس از سلام و عذرخواهی، از پزشک خواست مدارک نظام پزشکی و مجوز مطب خود را به رویت او برساند. پزشک از پشت میز برخاست و نزدیک بازرس شد و گفت: «جناب، من فوق متخصص نیستم. مجوز مطب هم ندارم. دو میلیون می دم، زیرسیبیلی رد کن.» بازرس گفت: «عجب، عجب.» سپس از داخل کیف خود یک دستگاه کارتخوان بیرون آورد و پزشک دو میلیون تومان کارت کشید و بازرس زیرسبیلی رد کرد. هنگامی که بازرس خواست از درب اتاق خارج شود، مریض از جای خود برخاست و رو به بازرس کرد و گفت: «ایشان دکتر واقعی نیست و به شما رشوه داد و شما قبول کردی؟»

بازرس آهسته در گوش مریض گفت: «ببین عمو، من هم بازرس واقعی نیستم. من مردی شیاد و اخاذ هستم که پس از شناسایی اشخاص قلابی به عنوان بازرس به آنها مراجعه و از آنها اخاذی می کنم. تنها آدم واقعی این اتاق تویی، که واقعا مریضی.» مریض خندید و گفت: «راستش من نیز مریض نیستم. من خود را به مریضی زده و آمده ام تا سه روز مرخصی استعلاجی بگیرم تا به شمال برویم.» وی افزود: «ای مرد شیاد، حقوق کارمندی کفاف نمی دهد، اگر مایلی با هم کار کنیم. من اشخاص قلابی بسیاری را می شناسم که می توانیم به عنوان بازرس سراغ آنها برویم و با اخاذی از آنها درآمد مکفی کسب کنیم.» بازرس گفت: «چه عالی.» سپس مریض و بازرس شماره یکدیگر را گرفتند و مریض مریضی خود را به دکتر نشان داد و گواهی سه ماه استراحت گرفت تا به شناسایی اشخاص قلابی و معرفی آنها به بازرس بپردازد و تازه روشن شود.