آرشیو یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۸، شماره ۴۴۱۳
صفحه آخر
۱۶
شوکران نوش

وز کیمیای آن مس قلبت طلا کنند

شهریار| دل ها که آرزوی امام رضا کنند

گویا زیارت علی مرتضی کنند

چون زنگ کاروان دل عشاق می طپد

چون زائران روانه به دارالرضا کنند

در حسرت طواف تو ای آشیان قدس

دل های پر شکسته، چه پرها که وا کنند

مردم به پیک آه پیایی پیادگان

آتش سوار مرکب باد صبا کنند

آنجا طلای گنبد و گلدسته کیمیاست

وز کیمیای آن مس قلبت طلا کنند

یک کاروان شوق به سودای مشهدند

کآن صحن را به شور و نوا نینوا کنند

چاوش اگر به اهل قبور این صلا دهند

خیزند مردگان و قیامت به پا کنند

ما را جواب کرده طبیبان و می رویم

آنجا که دردها به دعایی دوا کنند

فرض است این زیارت و باید ادا به وقت

اهل خدا فریضه نشاید قضا کنند

تا بازگشت قافله چشمان در انتظار

کز کیمیای گرد رهش توتیا کنند

نامرد جیفه خوار مرادی نمی دهد

آنجا برو که حاجت مردان روا کنند

با واصلان ذوق و صفا گو خدای را

با خستگان عشق و وفا هم دعا کنند

بیگانه را کجا خبر از لذت حضور

اینها حکایتی است که با آشنا کنند

سودای اهل بیت دهد سود عاقبت

سوداگران، معامله گو با خدا کنند

زان لعل و خط بیار، نباتی و مصحفی

تا اهل دل مصالحه با ماسوا کنند

با دوست عرضه کن تو تقاضای شهریار

بگذار دشمنان همه روی و ریا کنند