آی ام تاکینگ تو گلی امامی
دیروز با سوفیا توی کتاب فروشی چشمه داشتیم کتاب چرخ می زدیم که خانوم گلی امامی، مترجم، را دیدیم. من پریدم جلو و گفتم: اوه، مای گاد! من خیلی کامفتیبل شدم با ما اکسیدنت کردم. کاش یک فوتو با شما بتیکم، چون برای استوری خوبه و دیگه همه ما وی نو که هیستوری به استوری میکینگ میشه. هاو ماچ ذوق کردم آی تاکینگ ویت شما خانوم امامی. خانوم امامی گفت: مثل آدم حرف بزن. تابلوئه نه فارسی بلدی نه انگلیسی!
سوفیا داشت به مجله های ادبی نگاه می کرد و گفت: خانوم امامی! تیتر مجله پاراگراف را ببینید. روی گفت وگو با بهروز غریب پور تیتر زده: «هم بهروز، هم غریب».
بعد من مثل نخود هر آش پریدم وسط و گفتم با این اوصاف تیتر خانوم گلی امامی هم می شود: هم گلی! هم امامی!
بعد که همه نخودی خندیدیم و آمار فلاکت و میزان افسردگی در جامعه را کم کردیم، من باز گفتم: به هر حال حالا که مجله پاراگراف پدر تیترزدن را درآورده، ما چندتا تیتر دیگر پیشنهاد بدهیم:
برای جواد ظریف باید تیتر بزنیم: هم جواد! هم ظریف!
تیتر جواد خیابانی می شود: هم جواد! هم خیابانی!
تیتر ده نمکی هم می شود: هم ده! هم نمکی!
تیتر علی پروین هم می شود: هم علی! هم پروین!
تیتر معاون احمدی نژاد هم می شود: هم غلام! هم الهام!
تیتر ضرغامی هم می شود: هم ضر! هم غامی!
تیتر مشایی هم می شد: هم مش! هم شایی!
تیتر مسجدجامعی هم می شود: هم مسجدی! هم جامعی!
خلاصه این قدر تیتر ساختم که گلی امامی به سوفیا گفت: با داشتن همچین رابطه ای که مدام ور ور ور حرف می شنوی، حتما برو وزارت کار درخواست سختی کار بده.
بعد رو کرد به من و گفت: یک کاری کردی نه دیگر بیایم کتاب فروشی، نه بیایم توی ستون روزنامه ات در صفحه آخر «شرق»!
بعد دوتایی با سوفیا دست هم را گرفتند و رفتند در افق محو شدند و من را با این همه نمک و خرد و دانش و زیبایی و شیکی، تنها گذاشتند.