آرشیو یکشنبه ۱۵ امرداد ۱۴۰۲، شماره ۵۵۴۸
هنر و ادبیات
۷
یادداشت

راهی جز عدالت باقی نمانده است

دکتر سید ضیاء هاشمی (تهیه کننده سینما)

امروزه بسیاری از کشور های در حال توسعه به منظور رسیدن به توسعه پایدار بر ظرفیت و منابع درونی تکیه کرده اند که مهم ترین این منابع درآمدهای مالیاتی است. چگونگی مشارکت مردم در تامین درآمدهای مالیاتی، تا حد زیادی حاصل فرهنگ مالیاتی یک جامعه است که عوامل مهمی در شکل گیری آن دخیلند. اینکه چه عواملی بر فرهنگ مالیاتی مردم موثرند و راهکار ها و استراتژی هایی می تواند گزاره فرار مالیاتی را به مدل هایی بدل کند که مردم داوطلبانه مبادرت به پرداخت سهم مالیاتی خود نمایند.

براساس بررسی ها و تحقیقات گسترده میدانی و کتابخانه ای، یکی از مهم ترین عوامل مهم در تشویق مردم برای مشارکت در اداره کشور از طریق پرداخت مالیات، ایجاد فضا و موقعیتی است که مردم احساس برقراری عدالت در تعیین شاخص های پرداخت مالیات داشته باشند. تبعیض و برخورداری از رانت های خانوادگی، مسوولیتی و حاکمیتی یکی از همین پاشنه آشیل هاست و در مقابل در گستره عدالت، مردم ببینند هنرمندان و فرهیختگان جامعه نیز سهم مالیاتی خود را به موقع و همچون سایر اقشار پرداخت می کنند. به نظر می رسد مخرج مشترک همه این مشارکت ها و ایجاد انگیزه های عمومی، اراده و عزم دولت و قانونگذاران در تبیین شاخص های مالیاتی براساس اصول عادلانه و انصاف باشد.

و اما مبحث مالیات هنرمندان؛ در سال های اخیر معافیت های مالیاتی هنرمندان و از طرفی حواشی سبک زندگی مجلل و اشرافی برخی از آنها چالش ها، ابهامات و اعتراض های فراوانی را در جامعه رقم زده که به دور از یکجانبه نگری و رعایت انصاف، می بایست این اعتراض ها را عمدتا بحق و وارد دانست. سوالی اینجاست که چرا تمامی اقشار از ضعیف ترین تا متمول ترین آنها از کارمند تا کارگر باید مشمول پرداخت مالیات بوده ولی تافته ای جدا بافته به نام هنرمندان باید از معافیت های مالیاتی برخوردار گردند؟ اما در مقابل آنچه نباید مغفول واقع گردد این مهم است که چند درصد از خانواده بزرگ فرهنگی و هنری کشور از چنین زندگی و رفاهی برخوردارند؟ گروه قالب کدام است؟ فراموش نکنیم بارها در طول سال شنیده ایم که فلان هنرمند پیشکسوت توان مالی پرداخت هزینه های درمانی خود را ندارد؟ در پرداخت اجاره بهای محل سکونت وامانده اند، از این دست موارد بسیار است، فلذا در عین آنکه نباید اجازه بدهیم تصویر اغراق شده و بعضا ساختگی زیست های اشرافی برخی هنرمندان مرجع قضاوت جامعه قرار دهیم در مقابل با یکسان سازی و مقررات از قضا سختگیرانه هنرمندان نیز همچون سایر اقشار در پرداخت سهم مالیاتی خود مشارکت فعال و داوطلبانه و البته عدالت محور داشته باشند.

به نظر می رسد یکی از مهم ترین و مطلوب ترین روش ها برای عملیاتی کردن افق ترسیمی، تعیین نظام طبقه بندی عادلانه در اخذ مالیات از اصحاب فرهنگ و هنر می باشد. نظام مالیاتی که شاخص های آن واقع بینانه و مبتنی بر واقعیت های معیشتی و زیستی آنها باشد. لذا معتقدم اجرای یک نسخه واحد مالیاتی برای همه هنرمندان خاصه سینماگران بلاشک نه تنها دولت را در دریافت مالیات با مشکلات عدیده ای مواجه می کند بلکه میزان نارضایتی فراوانی را نیز پدید می آورد.

باید در تعیین شاخص ها مولفه هایی همچون:

نبود امنیت شغلی سینماگران

بیکاری های طویل المدت

محدودیت سینماگران در عدم اشتغال به امور غیرحرفه ای

توجه به ساحت فکر و اندیشه به عنوان دغدغه مشترک

را مطمح نظر قرار داد. لذا به عنوان یک مدل عملیاتی اگر در یک فرآیند هدفمند و تعریف شده کارگروهی متخصص سینماگران را حسب شهرت، پایگاه اقتصادی و میزان و حجم فعالیت احصاء و دسته بندی نمایند و نتایج حاصله مبنای شمولیت معافیت یا عدم برخورداری از معافیت مالیاتی قرار گیرد، نتیجه هم به عدالت نزدیک تر است و هم رضایت مندی عمومی را در جامعه هنری کشور ایجاد می کند. در این مدل بین سینماگرانی که هر ساله مشغول به کار هستند و از درآمدهای به نوعی پایدار و مستمر برخوردارند و سینماگرانی که چند سال یک بار در معرض کار و درآمد قرار می گیرند حتما و قطعا می بایست در تعیین شاخص های مالیاتی تفاوت قائل شد. به صرف جمع درآمد یک سال نباید معافیت یا عدم آن تعیین گردد. فردی که به طور مثال بعد از بیکاری سه ساله مبادرت به عقد قرارداد نگارش فیلمنامه زده را نباید به دلیل کسب درآمد مازاد سقف تعیینی مشمول مالیات کرد! چراکه عدالت می گوید باید هزینه های ثابت سه سال بیکاری ایام ماضی را درنظر گرفت و بعد مبادرت به صدور حکم مالیاتی.

در این مدل مالیاتی اشخاص هنرمند حسب میزان و استمرار اشتغال درصد مالیاتی آنها و ایضا معافیت مالیاتی آنها تعیین و اعلام می گردد. به طور مثال هنرمند شاغل هر ساله با مقادیر پلکانی از 5 تا 25درصد مشمول مالیات است و هنرمندی که سه سال بیکاری را پشت سر گذاشته تماما معاف از مالیات.

در این مدل هنرمندان شاخص و به نوعی سلبریتی به حسب گستردگی اشتغال و فراوانی درآمدهای داخلی و بین المللی خود از مدل های محاسبات مشاغل تجاری می بایست تبعیت کنند.

در پایان می بایست خاطرنشان کنم تا مادامی که نظام مالیاتی کشور مبتنی بر عدالت، رفع تبعیض و حذف فشارهای نهادی و فردی قرار نگیرد، جامعه خود را در توسعه کشور سهیم ندانسته و در اعتراض به این رویه غلط حاکمیتی، مبادرت به فرار مالیاتی و انعکاس اطلاعات کذب و خلاف واقع از درآمد خود خواهد داشت.