به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « کامپوزیت رزینی » در نشریات گروه « پزشکی »

  • سارا روغنی، شهریار شهریاری*، مهرداد برکتین، آرزو اسلامی
    سابقه و هدف

    امروزه تقاضا برای مواد ترمیمی همرنگ دندان به خصوص کامپوزیت های رزینی روبه  افزایش است. دستیابی به سطحی صیقلی با کمترین میزان خشونت سطحی به طور قابل ملاحظه ای منجربه زیبایی بیشتر، کاهش تجمع پلاک، التهاب لثه و کاهش تغییر رنگ ترمیم دندان می شود. هدف از این مطالعه مقایسه خشونت سطحی سه نوع کامپوزیت رزین مختلف بعد از پالیش با تکنیک دومرحله ای بود

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی-آزمایشگاهی سه نوع کامپوزیت میکروهیبریدCharisma Classic ، کامپوزیت نانوهیبریدCharisma Topazوکامپوزیت نانوهیبرید Charisma Diamond مورد بررسی قرارگرفتند. از هر نوع کامپوزیت 40نمونه دیسک شکل به قطر 5 و ارتفاع3 میلی مترتهیه شد. نمونه های هر نوع کامپوزیت به دو گروه آزمون و کنترل منفی تقسیم شدند. گروه های آزمون توسط مولتهای خورشیدی پالیش شدند و گروه های کنترل تحت هیچ نوع پروسه ی پالیش قرار نگرفتند. سپس میانگین خشونت سطحی در هر گروه اندازه گیری شد. داده ها  با استفاده از آزمون های  t-test، ANOVA و tukey آنالیز شدند.

    یافته ها

      میزان خشونت سطحی هر سه نوع کامپوزیت بعد از پالیش توسط سیستم خورشیدی دومرحله ای نسبت به گروه کنترل بطور معناداری کمتر بود (0/001>p). میزان خشونت سطحی در کامپوزیت Charisma Classicو Charisma Topazتفاوت معناداری نداشت. (0/2=P)  میزان  خشونت سطحی در کامپوزیت Charisma Diamond به طور معناداری بیشتر از کامپوزیت های Charisma Classicو Charisma Topazبود(0/001>p). میزان خشونت سطحی بین سه گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت (0/24=p).

    نتیجه گیری: 

    به نظر می رسد Charisma Classic  کمترین میزان خشونت سطحی پس از انجام فرایند استاندارد پالیش را نشان داد. پالیش را دارد.

    کلید واژگان: کامپوزیت رزینی, خشونت سطحی, پالیش دندان}
    Sara Roghani, Shahriar Shahriari*, Mehrdad Barekatain, Arezoo Eslami
    Background and Aim

    Nowadays, demand for same–color restorative materials, especially resin composites, is increasing. Access to the smooth surface with minimum level of surface roughness significantly results in more beauty, and the reduction of the accumulation of the plaque, gingival inflammation, and tooth discoloration. the aim of this study was surface roughness of three different composite’s resins following the polish with a two-step technique has been evaluated.

    Materials and Methods

    In this experimental study, three types of composite; Charisma Classic, Charisma Topaz and Charisma Diamond have been investigated. Every type of the composite includes 40 disc-shape specimens with 5 and 3mm in height were provided. Specimens of each composite type were divided into two categories, tested group and negative control group. The tested groups were polished by twisted and the control groups were not subjected to any kind of polishing process. Then, the overall level of surface roughness in each group was measured. The data were analyzed with independent t test, ANOVA and the Tokay Test.

    Results

    The mean surface roughness of all three types of composites after polishing by the twisted was significantly lower than the control group (p <0.001). The mean level of surface roughness in Charisma Classic and Charisma Topaz composites was not significantly different.(P=0.2) the mean surface roughness in Charisma Diamond composite was significantly higher than Charisma Classic and Charisma Topaz composites (p <0.001). The mean of surface roughness was not significantly different between the three control groups (p = 0.24).

    Conclusion

    Microhybrid composite showed the lowest level of surface roughness after the standard polishing process.

    Keywords: composite resins, Dental Polishing, surface roughness}
  • کیمیا نگهداری، مریم سادات توانگر *، رفعت باقری
    زمینه و هدف
    ریزسختی، حلالیت و جذب آب از عوامل پیش بینی کننده کارایی بالینی کامپوزیت های رزینی هستند. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات ریزسختی (microhardness) در محیط خشک و مرطوب، جذب آب و حلالیت در آب سه نوع کامپوزیت نانوهیبرید در سه بازه زمانی 24 ساعت، 7 روز و 60 روز بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه از 3 کامپوزیت GC Kalore (GC)، aura (SDI) و (GC) G-ænial Universal Flo Universal Flo استفاده شد. برای هر ماده 10 نمونه دیسک شکل تهیه شد. نمونه ها پس از رسیدن به وزن ثابت، به مدت 60 روز در آب مقطر و سپس بلافاصله 60 روز در دسیکاتور نگهداری شدند. در طی این مدت وزن نمونه ها در زمان های 24 ساعت 7 روز و 60 روز اندازه گیری شد. برای تست ریزسختی برای هر ماده 24 نمونه تهیه شده و بر اساس محیط ذخیره (خشک یا مرطوب) و زمان ذخیره (24 ساعت، 7 روز یا 10 روز) در به 6 گروه تقسیم شد. نمونه ها پس از پایان مدت نگهداری در سه نقطه با دستگاه دیجیتال سنجش ریز سختی Vickers مورد آزمایش قرار گرفتند. داده ها توسط نرم افزار SPSS و آنالیز های آماری Tukey و ANOVA مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج مطالعه حاضر حاکی از این بود که ماده G-ænial Universal Flo بیشترین میزان جذب آب و حلالیت و هم چنین کمترین میزان ریزسختی را پس از دوره نگهداری 60 روزه داشت. ماده GC Kalore جذب آب و حلالیت کمتر نسبت به ماده aura نشان داد. همچنین GC Kalore پس از ذخیره 60 روزه در آب ریزسختی بیشتری نسبت به aura نشان داد. این در حالی بود که ماده aura ریزسختی بیشتری در محیط خشک داشت.
    نتیجه گیری
    مواد با جذب آب و حلالیت کمتر ریزسختی بیشتری را در محیط مرطوب نشان دادند. کمترین ریزسختی و بیشترین جذب آب و حلالیت مربوط به کامپوزیت flowable بود. بنابراین تاثیر منفی جذب آب بر ریزسختی باید در کاربردهای کلینیکی کامپوزیت های رزینی در نظر گرفته شود.
    کلید واژگان: کامپوزیت رزینی, حلالیت, جذب آب}
    Kimia Negahdari, Maryam Sadat Tavanagar *, Rafaat Bagheri
    Background And Aims
    Microhardness, sorption, and solubility are useful predictors of a resin composite’s clinical success. This study aimed to evaluate the effect of 60 days of water storage on the microhardness, sorption, and solubility of 3 commercial nanohybrid resin composites.
    Materials And Methods
    Three nanohybrid composites were evaluated: GC Kalore (GC), Aura (SDI), and G-ænial Universal Flo Universal Flo (GC). Ten disc-shaped samples were prepared for each material. After baseline weight measurement, the specimens were stored in distilled water for a period of 60 days, and then in desiccators for another 60 days. Specimens were weighed at 24 hours, 7 and 60 days of water storage and desiccation. For the microhardness test, 24 were prepared for each material and divided into 6 groups based on storage media (dry and wet) and storage time (24 hours, 7 days, and 60 days). Specimens were tested by a digital Vickers microhardness tester after storage and data were analyzed using SPSS software.
    Results
    G-ænial Universal Flo Universal Flo showed the highest sorption and solubility and the lowest microhardness after 60 days of water storage. GC Kalore showed lower sorption and solubility compared to Aura. Also GC Kalore had higher microhardness than Aura after 60 days of storage in water, while Aura had higher microhardness in dry storage.
    Conclusion
    Composites with lower sorption and solubility showed higher microhardnss in wet conditions. Flowable composite resin showed the lowest microhardness and the highest sorption and solubility values. Therefore, the negative effect of water sorption and solubility on Surface microhardness should be considered in clinical decisions.
    Keywords: Composite resin, Sorption, Solubility}
  • لادن رنجبر عمرانی، معصومه حسنی طباطبایی، سوما فریدی، الهام احمدی *
    زمینه و هدف
    هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر دو نوع دهانشویه حاوی فلوراید بر تغییر رنگ دو نوع کامپوزیت متفاوت می باشد.
    روش بررسی
    27 نمونه (2×4×5) از 2 نوع کامپوزیت میکروفیلد (Gradia،GC) و نانوهیبرید (Grandio) برای این مطالعه ساخته شدند. نمونه ها با استفاده از دیسک های سافلکس(Soflex) fine و superfine پرداخت شده و در بزاق مصنوعی در دمای 37 درجه سانتی گراد به مدت 24 ساعت نگهداری شدند. رنگ اولیه (L، a، b) با استفاده از یک اسپکتروفوتومترEasyshade و سیستم CIELab اندازه گیری شد. نمونه ها در 20 میلی لیتر از هر دهانشویه قرار داده شد و در دمای37 درجه سانتی گراد برای مدت 12 ساعت انکوبه شدند و رنگ نمونه ها مجددا اندازه گیری شد و تغییرات رنگ نمونه ها (ΔE) به دست آمد. داده ها با آزمون آماری آنالیز واریانس دو طرفه در سطح معنی داری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    هیچ یک از دهانشویه ها باعث تغییر رنگ قابل درک کلینیکی در نمونه ها نشدند. تفاوتی بین 2 نوع کامپوزیت از نظر رنگ پذیری وجود نداشت (330/0=P). هیچ تفاوت معنی داری در اثر متقابل بین دهانشویه و نوع ماده ترمیمی وجود نداشت (05/0
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه دهانشویه های حاوی فلوراید باعث تغییر رنگ در رزین کامپوزیت ها نشد.
    کلید واژگان: رنگ, کامپوزیت رزینی, دهانشویه}
    Ladan Ranjbar Omrani, Masumeh Hasani Tabatabaei, Soma Faridi, Elham Ahmad *
    Background And Aims
    The aim of this study was to evaluate the effects of two fluoride containing mouth rinses on the color stability of two different resin composites.
    Materials And Methods
    27 specimens (2×4×5 mm) were prepared from each of the following materials: a micro filled composite (Gradia, GC) and nanohybrid (Grandio). The specimens were polished by Soflex fine and superfine disks and then incubated in artificial saliva at 37°C for 24 h. The baseline color values (L, a, b) of each specimen were measured using an Easyshade spectrophotometer according to the CIELab color scale. The specimens were immersed in 20 mL of each mouth rinse and stored in an incubator at 37°C for 12 h. After incubation, the color values of all specimens were measured again, and the color change value (ΔE) was calculated. Data were analyzed by a 2-way analysis of variance at a significance level of 0.05.
    Results
    None of the mouth rinses created clinical significant color changes in the samples. There was no statistically significant difference among color susceptibility between resin composites (P=0.330). The interaction between the effect of mouth rinses and type of restorative materials was not statistically significant (P>0.05).
    Conclusion
    Accordance to the results of this study, the fluoride containing mouth rinses does not create color change in resin composites.
    Keywords: Color, Resin composite, Mouth rinses}
  • ابراهیم امین صالحی، مونا نوروزی *، سایه عرب کرمی
    سابقه و هدف
    یکی از شایعترین مشکلات دندانی شکستگی تاج دندان های قدامی است. با پیشرفت کامپوزیت ها و ادهزیوها رویکردهای محافظه کارانه ای جهت درمان این نوع شکست ها پیشنهاد شده است. هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر کابردی یک فایبر نواری بر مقاومت به شکست ترمیم کامپوزیتی لبه اینسیزال با ضخامت های مختلف در شرایط in-vitro است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه آزمایشگاهی 40 عدد دندان سانترال ماگزیلای کشیده شده به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند: گروه 1) به فاصله 3 میلی متر از لبه اینسیزال کوتاه شدند و با کامپوزیت بازسازی شدند.گروه 2) به فاصله 4 میلی متر از لبه اینسیزال کوتاه شدند و مانند گروه 1 ترمیم شدند.گروه 3) مانند گروه اول کوتاه شدند و فایبر نواری در پالاتال قرار داده شد.گروه 4) مشابه گروه دوم کوتاه شدند و فایبر نواری در پالاتال قرار گرفت. دندان ها پس از مانت در آکریل و ترموسایکلینگ به تعداد 5000 سیکل بین دماهای 5 و 55 درجه سانتی گراد، توسط دستگاه ZWICK با سرعت 1 میلی متر بر دقیقه تحت زاویه 135 درجه تحت نیرو قرار گرفتند تا شکست در آنها رخ داد. داده ها به وسیله آزمون Two Way Anova مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    میزان مقاومت به شکست گروه های 1 تا 4 به ترتیب اینگونه بود: 242±436، 195±492، 353±917، 254±1053. نتایج نشان دادند که میزان مقاومت به شکست بین گروه ها با ضخامت های 3 میلی متری و 4 میلی متری بدون در نظر گرفتن وجود یا عدم وجود فایبر از نظر آماری معنی دار نبود (263/ 0=P) اما ترمیم های دارای فایبر مقاومت به شکست معنی دار بالاتری را نسبت به ترمیم های بدون فایبر نشان دادند(000/ 0=P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که قرار دادن فایبر در بازسازی شکستگی های لبه ی اینسیزال دندان های قدامی می تواند در افزایش مقاومت به شکست این ترمیم ها موثر واقع شود.
    کلید واژگان: شکستگی دندان, کامپوزیت رزینی, پلی اتیلن گلیکول}
    Dr E. Aminsalehi, Dr M. Norozy *, Dr S. Arab Karami
    Background And Aim
    Crown fracture is one of the most prevalent dental problems. With the development of composites and adhesives, Conservative approaches is proposed to treat this type of fractures. The aim of this in-vitro study was to investigate the effect of the one fiber tape on the fracture resistance of the incisal composite restoration with different thicknesses.
    Materials And Methods
    In this In vitro Experimental study forty extracted upper incisor were selected and randomly divided into four groups. Group 1 and 3 were prepared by cutting 3 mm of the incisal edges horizontally and restored with hybrid composite. Group 2 and 4 were prepared by cutting 4mm of the incisal edges horizontally and restored with hybrid composite and fiber in the mid-palatal surface. All specimens were mounted in acrylic blocks and after that they thermocycled. All the restored teeth were set as 135 degree angle and statically loaded by Zwick until they fractured. The data were analyzed using Two way ANOVA statistical analyze.
    Results
    The mean fracture resistance of the groups 1 to 4 were: 436±242, 492±195, 917±353, 1053±254. Results showed that the fracture resistance between groups with thicknesses of 3 mm and 4 mm weren’t statistically significant Regardless of the presence or absence of fiber tape (P=0.263) but The restorations with fiber showed significantly higher fracture resistance than non-reinforced restorations. (P=0.000)
    Conclusion
    Based on the findings of this study can be concluded that placement of fiber tape in the incisal edge composite restoration of anterior teeth Can be effective in increasing the fracture resistance of these restorations.
    Keywords: Tooth fracture, Composite resins, Polyethylene Glycol}
  • معصومه حسنی طباطبایی، منصوره میرزایی، محمد عطایی، فریبا متوسلیان
    زمینه و هدف
    سالهاست که برای پخت مواد پلیمری در دندانپزشکی از لامپ های هالوژنه استفاده می شود. اخیرا برای بالا بردن درجه پخت و تسریع در کار، دستگاه های هالوژنه با توان بالا و دستگاه هایی از قبیل دیود منتشر کننده نور آبی و پلاسما آرک ارائه شده اند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تاثیر دو دستگاه هالوژنه با توان معمولی و توان بالا و یک نوع دستگاه LED (Light Emitting Diode) بر میزان درجه تبدیل دو نوع کامپوزیت دندانی انجام شد.
    روش بررسی
    در این تحقیق تجربی آزمایشگاهی از دو دستگاه هالوژنه Coltolux 50 با توان تابش mW/cm2 330 و Optilux 501 با توان تابش mW/cm2 1030- 100 و یک دستگاه LED با توان تابش mW/cm2 620 استفاده شد. دستگاه هالوژنه Optilux 501 با دو روش پخت استاندارد و Ramp مورد استفاده قرار گرفت. در روش پخت استاندارد از توان mW/cm2 820 و در روش Ramp از توان mW/cm2 1030- 100 استفاده شد. آزمایش ها بر روی دو نوع کامپوزیت هایبرید (Tetric ceram) و نانوفیلد (Filteke supreme) انجام شد. از هر کامپوزیت سه نمونه با روش های مختلف پخت شد، سپس درجه تبدیل آنها به روش FTIR اندازه گیری گردید. داده ها توسط آزمون های واریانس یک طرفه و دو طرفه و مقایسه چندگانه توکی موردتجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. 05/0P< به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    کامپوزیت هایبرید تتریک سرام درجه تبدیل بالاتری نسبت به کامپوزیت نانوفیلد سوپریم نشان داد. Optilux 501 و LED تاثیر معنی داری در DC تتریک سرام نداشت، ولی Coltolux 50 پلیمریزاسیون پایین تری ایجاد کرد. میزان درجه تبدیل کامپوزیت تتریک سرام در همه دستگاه ها به طور معنی داری بیشتر از سوپریم بود (05/0P<). سوپریم در روش های مختلف پخت تفاوت معنی داری در DC نداشت.
    نتیجه گیری
    بر طبق یافته های این مطالعه درجه تبدیل در کامپوزیت هایبرید بیشتر از نانوفیلد بود. دستگاه های هالوژنه با شدت بالا و همچنین دستگاه LED به طورمعنی داری باعث بهبود درجه تبدیل کامپوزیت هایبرید در مقایسه با دستگاه کانونشنال Coltolux 50 می شوند.
    کلید واژگان: کامپوزیت رزینی, درجه تبدیل, دیود منتشر کننده نور آبی, لامپ هالوژنه}
    Hasani Tabatabaei M., Mirzaei M., Ataei M., Motevaselian F.
    Background And Aim
    Halogen lamp is the commonly used light source for composite photo polymerization. Recently, high power halogen lamps, LED and plasma arc are introduced for improving the polymerization. The aim of this study was to investigate the effect of conventional and high power halogen lamps and LED light curing unit on degree of conversion of two different composite resins.
    Materials And Methods
    In this in vitro experimental study two halogen units (Coltolux 50 with the intensity of 330 mW/cm2 and Optilux 501 with two different operating modes of standard with the intensity of 820 mW/cm2 and Ramp with the intentsiy of 100-1030mW/cm2) and one LED light curing unit (620 mW/cm2) were used. The composites were hybrid (Tetric ceram) and nanofilled (Filteke supreme). Each materials/curing method contained three samples and degree of conversion (DC) was measured with FTIR. Data were analyzed statistically with one way and two way ANOVA, Tukey HSD. P<0.05 was considered as the limit of significance.
    Results
    Tetric ceram revealed higher DCthan Supreme. Tetric ceram showed a significant decrease in DC when Coltolux 50 was used in comparison to LED and Optilux 501. The latters did not show significant effect on DC of this material. DC of Supreme polymerized with various curing modes was not significantly different.
    Conclusion
    Based on the results of this study, degree of conversion in hybrid composites was higher than nanofilled. In comparison with conventional halogen lamp (Coltolux 50), high intensity halogen lamps and LED unit significantly lead to higher degree of conversion in hybrid composites
  • معصومه حسنی طباطبایی *، منصوره میرزایی، محمد عطایی، فریبا متوسلیان
    زمینه و هدف
    لامپ های هالوژنه از کاربردی ترین دستگاه های تابش در دندانپزشکی می باشند. دستگاه های تابش جدید از جمله دیودهای منتشر کننده نور، اخیرا به بازار عرضه شده است. یکی از عوارض جانبی پلیمریزاسیون نوری، افزایش دما است که اگر از حد مشخصی بیشتر شود، تهدید و خطری برای سلامتی پالپ محسوب می شود. در این افزایش دما علاوه بر نوع دستگاه، نوع کامپوزیت مورد استفاده نیز ممکن است تاثیر داشته باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی میزان افزایش دما در دو نوع کامپوزیت دندانی، پلیمریزه شده با دو نوع دستگاه تابشی با روش های مختلف تابش بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی دو نوع کامپوزیت هیبرید (Tetric Ceram) ونانوفیلد (Filteke Supreme) با رنگ A2 و دو دستگاه تابشی هالوژنه، Coltolux 50 با توان تابشی 350 mW/cm2 وOptilux 501 با توان تابشی100-1030 mW/cm2 و یک دستگاه تابشی دیود Ultralume-2 با شدت تابشی 620 mW/cm2 استفاده شد. Optilux 501 با دو نوع روش تابشی استاندارد وRamp مورد استفاده قرار گرفت. 5 نمونه از هر کامپوزیت در قالبی با ابعاد مشخص قرار داده شد و تحت تابش با دستگاه های تابشی مختلف قرار گرفتند. میزان تغییرات دمایی، توسط ترموکوپل نوع K اندازه گیری شد. داده های به دست آمده توسط تحلیل واریانس یک طرفه و دو طرفه وآزمون مقایسه چندگانه توکی مورد بررسی آماری قرار گرفتند. P<0.05 به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    نوع دستگاه و روش تابش نور در کامپوزیت تتریک سرام از نظر افزایش دمای کلی و ناشی از تابش تفاوتهای معنی داری داشت (بیشترین مقدار دردستگاه هالوژنه با توان بالا با روش تابشی استاندارد و دستگاه LED و کمترین مقدار در دستگاه هالوژنه با توان پایین)؛ ولی افزایش دمای ناشی از واکنش، اختلاف معنی داری نشان نداد. در کامپوزیت سوپریم نیز افزایش دمای کلی و ناشی از تابش مانند کامپوزیت تتریک سرام بود؛ ولی در افزایش دمای ناشی از واکنش، تنها بین دستگاه هالوژنه توان بالای Ramp و دستگاه هالوژنه توان پایین اختلاف معنی دار به دست آمد. نوع کامپوزیت در حداکثر افزایش دمای کلی، ناشی از تابش و ناشی از واکنش تاثیر معنی داری داشت و کامپوزیت تتریک سرام مقادیر بیشتری نسبت به سوپریم نشان داد. در مورد زمان رسیدن به حداکثر دمای ناشی از واکنش بین دستگاه ها و روش های مختلف تابش در هر دو نوع کامپوزیت تتریک سرام و سوپریم تفاوتهای معنی داری به دست آمد (در دستگاه هالوژنه با توان بالا با روش استاندارد، کمترین زمان و در دستگاه هالوژنه توان بالا با روش Ramp، بیشترین زمان بود). نوع کامپوزیت نیز در زمان رسیدن به حداکثر دمای ناشی از واکنش تاثیر معنی داری داشت و در کامپوزیت سوپریم بیشتر از تتریک سرام بود.
    نتیجه گیری
    بر طبق یافته های مطالعه حاضر، دستگاه تابشی هالوژنه با توان بالا و دیود منتشر کننده نور آبی در طی پلیمریزاسیون کامپوزیت های دندانی حرارت قابل ملاحظه ای ایجاد می کنند که احتمال دارد به پالپ دندان صدمه برسانند.
    کلید واژگان: کامپوزیت رزینی, افزایش دما, لامپ هالوژنه, دیود منتشر کننده نور آبی}
    M. Hasani Tabatabaei*, M. Mirzaei, M. Ataei, F. Motevaselian
    Background And Aim
    The majority of commercial curing units in dentistry are of halogen lamp type. The new polymerizing units such as blue LED are introduced in recent years. One of the important side effects of light curing is the temperature rise in composite resin polymerization which can affect the vitality of tooth pulp. The purpose of this study was to evaluate the temperature rise in two different composite resins during polymerization with halogen lamps and blue LED.
    Materials And Methods
    This experimental study investigated the temperature rise in two different composites (Hybrid, Tetric Ceram/Nanofilled, Filteke Supreme) of A2 shade polymerized with two halogen lamps (Coltolux 50, 350 mW/cm2 and Optilux 501 in standard, 820 mW/cm2 and Ramp, 100-1030 mW/cm2 operating modes) and one blue LED with the intensity of 620 mW/cm2. Five samples for each group were prepared and temperature rise was monitored using a k-type thermocouple. Data were analyzed by one-way ANOVA, two-way ANOVA and Tukey HSD tests with P<0.05 as the limit of significance.
    Results
    Light curing units and composite resins had statistically significant influence on the temperature rise (p<0.05). Significantly, lower temperature rise occurred in case of illumination with Coltolux 50.There was no significant difference between Optilux 501 in standard curing mode and LED. Tetric Ceram showed higher temperature rise.
    Conclusion
    According to the results of this study the high power halogen lamp and LED could produce significant heat which may be harmful to the dental pulp.
    Keywords: Composite resins, Temperature rise, Halogen lamp, Blue LED}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال