فهرست مطالب

مجله مطالعات علوم پزشکی
سال بیست و هشتم شماره 9 (آذر 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/09/30
  • تعداد عناوین: 8
|
  • زهرا کرم پور قبچاق *، رضا حیدری، سیدمیثم ابطحی فروشانی صفحات 507-519
    پیش زمینه و هدف
    دیابت، از شایع ترین بیماری های غدد درون ریز در جهان است که با اختلال در متابولیسم گلوکز و چربی همراه می باشد. لذا مطالعه حاضر باهدف بررسی اثرات ترکیبی آتورواستاتین و سولفات روی بر سطوح سرمی گلوکز و پروفایل لیپیدی در موش های صحرایی دیابتی انجام شد.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه تجربی، پس از دیابتی کردن موش های صحرایی با 60mg/kg استرپتوزوتوسین، موش های صحرایی به پنچ گروه شش تایی: یک گروه شاهد سالم و چهار گروه دیابتی (شاهد دیابتی، دیابتی تیمار شده با 20mg/kg آتورواستاتین، دیابتی تیمار شده با 30mg/kg سولفات روی و دیابتی تیمار شده با ترکیبی از نصف دز آتورواستاتین (10mg/kg) و سولفات روی (15mg/kg) ) تقسیم شدند. کلیه تیمارها به صورت محلول در نرمال سالین، به مدت یک ماه، به روش گاواژ معدی روزانه صورت گرفت. بعد از اتمام دوره تیمار، خون گیری انجام و سپس سطح سرمی گلوکز و پروفایل لیپیدی اندازه گیری شد. درنهایت داده های کمی به دست آمده توسط آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی بین گروه های موردمطالعه در سطح معنی دار p<0/05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته های این مطالعه نشان داد که تیمار موش های صحرایی دیابتی با آتورواستاتین به تنهایی بیش از آنکه موجب کاهش قند خون شود، موجب کاهش معنی دار (p<0/05) پروفایل لیپیدی می شود و تیمار حیوانات دیابتی با سولفات روی و ترکیبی از نصف دز آتورواستاتین و سولفات روی در کنار کاهش معنی دار سطح قند خون، موجب کاهش معنی دار میزان کلسترول تام، تری گلیسرید، LDL و افزایش معنی دار سطح HDL حیوانات گردید.
    بحث و نتیجه گیری
    به نظر می رسد ترکیب آتورواستاتین و سولفات روی اثر بهتری در کنترل سطح قند و لیپیدهای خون و در نتیجه کنترل دیابت داشته باشد.
    کلیدواژگان: دیابت، آتورواستاتین، سولفات روی، گلوکز، پروفایل لیپیدی
  • آیسان غزنوی، امیر ایلبیگی دیارجان، اکبر عباس زاده، محمد جعفری حیدرلو، مازیار اسمعیلی مقدم* صفحات 520-528
    پیش زمینه و هدف
    هدف از این مطالعه بررسی شیوع کانال مزیو باکال دوم در مولر اول ماگزیلا با استفاده از توموگرافی کامپیوتری با اشعه مخروطی در بیماران مراجعه کننده به کلینیک های رادیولوژی در شهر ارومیه می باشد.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه توصیفی مقطعی 167 تصویر CBCT از مولر اول ماگزیلا موردبررسی قرار گرفت. تصاویر با kVp=90 MA=12 وباوکسل سایز 2/0 میلی متر در FOV=9*13cm که آناتومی ماگزیلا را شامل شود، تهیه شد. تصاویر در مقطع اگزیال با slice thickness=1mm و interval=1mm از کف پالپ چمبر تا 4-5 میلی متر پایین تر از CEJ دندان توسط 2 نفر مشاهده کننده (دو نفر رادیولوژیست) مورد ارزیابی قرار گرفت. از آمار توصیفی و آمار تحلیلی جهت آنالیز استفاده گردید.
    یافته ها
    از بین جمعیت گروه موردمطالعه احتمال شیوع کانال مزیوباکال دوم در مولر اول ماگزیلا سمت چپ برابر با 88/9 درصد و در سمت راست 08/8 و در هر دو سمت 66/23 درصدمی باشد. بر اساس نتایج آزمون تی مستقل می توان نتیجه گرفت که بین دوطرفه بودن MB2 و جنسیت هیچ رابطه معناداری وجود ندارد. برای بررسی رابطه بین جنسیت و MB2 از آزمون t- student استفاده شده است که جنسیت تاثیری بر MB2 ندارد.
    بحث و نتیجه گیری
    باوجود محدودیت های این مطالعه می توان نتیجه گیری کرد که حدود 41درصد دندان های مولر اول ماگزیلا دارای کانال مزیوباکال اضافی می باشند. به طورکلی ریشه مزیوباکال در دندان های مولر دارای تنوع بالایی در ساختار کانال ها نسبت به ریشه های دیستو باکال و پالاتال می باشد. به دلیل شیوع کانال مزیوباکال دوم احتمال شکست درمان های اندودنتیکس بالاست که استفاده از CBCT می تواند کمک زیادی (به دلیل غیرتهاجمی و دقیق بودن) در درمان این دندان ها داشته باشد. وجود کانال مزیوباکال دوم و دوطرفه بودن آن ارتباطی با جنس بیماران ندارد.
    کلیدواژگان: پرکردگی کانال ریشه، اماده سازی کانال ریشه، مولر، ماگزیلا، توموگرافی کامپیوتری با اشعه مخروطی، مورفولوژی
  • سیدهادی اعظامی، سیامک شیخی* صفحات 529-539
    پیش زمینه و هدف
    بیماری ام.اس، از شایع ترین و مهم ترین اختلالات عصب شناختی در جهان می باشد. با توجه به اینکه کیفیت زندگی به عنوان احساس ذهنی، پدیده ای روان شناختی می باشد که با متغیرهای دیگر روان شناختی همانند هوش هیجانی می تواند رابطه داشته باشد، لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفیت زندگی و رابطه آن با هوش هیجانی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (M.S) انجمن M.S شهر ارومیه انجام شده است.
    روش
    نمونه نهایی موردبررسی در این پژوهش 214 نفر (92 نفر مرد و 122 نفر زن) می باشد که به صورت روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شده اند که برای جمع آوری داده های مربوطه، از پرسشنامه های:الف) مقیاس فرم کوتاه (پرسشنامه) کیفیت زندگی (WHOQOL- BREF) و ب) هوش هیجانی (بار- آن) و جهت تجزیه و تحلیل و تفسیر دادها، از ضریب همبستگی و رگرسیون چند متغیره استفاده شده است.
    یافته ها
    نتایج پژوهش حکایت از آن داشت که بین متغیر کیفیت زندگی و مولفه های هوش هیجانی ازجمله شادمانی، خود شکوفایی، استقلال، واقع گرایی، رابطه معنادار و مستقیم و با مولفه های حل مسئله، روابط بین فردی و همدلی رابطه معنادار و معکوس وجود دارد. همچنین در بررسی قدرت پیش بینی پذیری، نتایج حاکی از آن بود که هوش هیجانی و مولفه های آن با میزان 77.6 درصد، قابلیت پیش بینی متغیر کیفیت زندگی را دارا می باشند.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که بین کیفیت زندگی و مولفه های هوش هیجانی رابطه معنادار وجود دارد.
    کلیدواژگان: کیفیت زندگی، هوش هیجانی، بیماری M، S
  • محمد طحان*، زهرا عسکری، الهه آهنگری صفحات 540-547
    پیش زمینه و هدف
    این پژوهش باهدف، بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش بر افزایش رضایت از زندگی در افراد مبتلا به سندرم آشیانه خالی انجام شد.
    مواد و روش کار
    روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد میان سال مراجعه کننده به مرکز روان درمانی سپید شهر کاشمر در سال 1395 بود. از این جامعه ی آماری به شیوه نمونه گیری هدفمند و داوطلبانه، تعداد 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب، به طور کاملا تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت نکردند. هر دو گروه در آغاز و پایان درمان به پرسشنامه رضایت از زندگی (SWLS) داینر و همکاران (1985) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل آماری داده ها، با نرم افزار spss-22 و آمار استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس) انجام شد.
    یافته ها
    یافته های نشان داد که میانگین نمرات رضایت از زندگی در پس آزمون گروه آزمایش به طور معناداری از میانگین نمرات پس آزمون در گروه کنترل بالاتر است.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج نشان داد گروه درمانی مبتنی بر تعهد و پذیرش بر افزایش رضایت از زندگی در افراد مبتلا به سندرم آشیانه خالی تاثیر دارد. لذا می تواند به عنوان یک راهکار درمانی موردتوجه و استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: پذیرش و تعهد، رضایت از زندگی، سندرم آشیانه خالی
  • سارا جوانمردی *، معصومه مرادی ارزلو، سید حسین جارالمسجد صفحات 548-559
    پیش زمینه و هدف
    زئولیت دارای اثرات التیامی زخم های پوستی می باشد. تاثیران در روند التیام زخم های سوختگی بررسی نشده است. در این مطالعه اثر نانوکامپوزیت زئولیت-نقره /ژلاتین بر روی فرآیند التیام زخم سوختگی درجه سه پوست در مدل موش سوری موردمطالعه قرار گرفته است.
    مواد و روش کار
    زئولیت-نقره با روش تبادل یونی تهیه شد و سمیت سلولی و خصوصیت ضد میکروبیان موردبررسی قرار گرفت. این مطالعه تجربی بر روی 40 سر موش سوری نر بالب-سی به وزن تقریبی 2±30 گرم انجام شد. پس از ایجاد زخم های سوختگی درجه سه به مساحت 1 سانتیمتر مربع موش ها به چهار گروه مساوی کنترل، درمان با پماد سیلور سولفادیازین 1%، درمان با نانوکامپوزیت زئولیت-نقره/ژلاتین و ژلاتین تقسیم شدند. در گروه های درمان داروها روزانه یکبار تا پایان مطالعه استعمال شد. در روزهای 7 و 14 پس از ایجاد سوختگی حیوانات به روش انسانی آسان کشی شدند و نمونه های پوستی از محل زخم جهت انجام ارزیابی هیستوپاتولوژیکی تهیه گردید. زخم ها ازنظر درصد انقباض (بهبودی) و پارامترهای هیستوپاتولوژیکی بررسی شدند.
    یافته ها
    طبق نتایج به دست آمده، درصد بهبودی زخم در گروه تحت درمان با نانوکامپوزیت در روز 14 در مقایسه با سایر گروه ها افزایش معنی دار نشان داد. (P<0.0001) به لحاظ پارامترهای هیستوپاتولوژیکی بررسی شده شامل پیشروی لایه اپیتلیوم از لبه زخم، رگ زایی و تعداد فیبروبلاست سرعت روند التیام در گروه درمان شده با نانوکامپوزیت افزایش معنی داری نسبت به بقیه گروه ها داشت. (P<0.05)
    نتیجه گیری
    درنهایت می توان چنین نتیجه گیری کرد که نانوکامپوزیت زئولیت-نقره/ژلاتین تهیه شده با غلظت 1/0 میلیگرم در میلی لیتر غیر سمی بوده و حاوی خاصیت ضد میکروبی می باشد. همچنین توانایی بهبود و تسریع روند التیام زخم سوختگی و بازسازی بافت را دارد. با این حال استفاده بالینی از این نانوکامپوزیت مستلزم انجام مطالعات حمایتی می باشد.
    کلیدواژگان: التیام، سوختگی درجه سه، موش سوری، نانوکامپوزیت زئولیت، نقره، ژلاتین
  • علی سلیمان زاده *، عباس احمدی صفحات 560-571
    پیش زمینه و هدف
    فنیل هیدرازین می تواند سبب تغییرات ساختاری در بافت بیضه و سطح هورمونی شود. این مطالعه به منظور ارزیابی اثرات نانواکسیدروی متعاقب هیپوکسی القاشده توسط فنیل هیدرازین در موش سوری نر صورت پذیرفت.
    مواد و روش کار
    برای انجام این مطالعه تعداد 72 سر موش سوری نر بالغ جوان 6-8 هفته ای، به صورت تصادفی به 9 گروه تقسیم شدند: گروه 1 (کنترل نرمال)، گروه دو (فنیل هیدرازین b.w/i.p./gr 100/ mg 8، برای بار اول و b.w/ i.p./gr 100/ mg 6، هر 48 ساعت یک بار)، گروه سه شم (دریافت کننده نرمال سالین (ml/kg/ i.p. 1/0) دریافت کردند.)، گروه چهار (فنیل هیدرازین و نانواکسیدروی mg/kg/ i.p. 1)، گروه پنج (فنیل هیدرازین و نانواکسیدروی mg/kg/ i.p. 5/2)، گروه شش (فنیل هیدرازین و نانواکسیدروی mg/kg/ i.p. 5)، گروه هفت (نانواکسیدروی mg/kg/ i.p. 1)، گروه هشت (نانواکسیدروی mg/kg/ i.p. 5/2) و گروه 9 (نانواکسیدروی mg/kg/ i.p. 5). پس از طی 35 روز تیمار، موش ها آسان کشی شده و تغییرات مورفولوژیک و مورفومتریک و سطح سرمی تستوسترون، LH و FSH مورد ارزیابی قرار گرفت. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد ارزیابی آماری قرار گرفتند و تمامی نتایج بر اساس میانگین ± خطای استاندارد بیان شدند. جهت مقایسه بین گروه ها نیز آنالیز واریانس یک طرفه مورداستفاده قرار گرفت و مقدار 05/0>P به عنوان سطح معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    گروهی که فقط فنیل هیدرازین دریافت کرده بود، کاهش معنی داری (05/0>P) در سطح هورمون های جنسی، شاخص های اسپرماتوژنز، ضریب تمایز لوله ای، ضریب تجمعی، ضریب اسپرمیوژنز، ارتفاع اپیتلیوم زایگر و تعداد سلول های لیدیگ، سرتولی و قطر لوله های منی ساز نشان داد و بافت بینابینی افزایش و ادماتوز یافته بود، که نانواکسیدروی در سایر گروه ها توانسته بود تا حدود زیادی سبب بهبود آن ها شود.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان دادند که نانواکسیدروی در دوزهای پایین به خصوص در دوز mg/kg 5/2 می تواند از بافت بیضه و هورمون های جنسی در برابر واکنش های مخرب ناشی از فنیل هیدرازین نقش حفاظتی ایفا نمایند.
    کلیدواژگان: فنیل هیدرازین، هیپوکسی، نانواکسیدروی، بیضه، موش سوری
  • امیرحسین فغفوری، مرتضی باقری، علیرضا مهدی زاده، پروین آیرملوی، مهسا تیمور آذر، رسول زرین * صفحات 572-581
    پیش زمینه و هدف
    هاشیموتو به عنوان یکی از بیماری های شایع خودایمن تیروئیدی علت شناسی چندگانه ای دارد. وضعیت ویتامین D و پلی مورفیسم BsmI ژن گیرنده ویتامین D در ایجاد هاشیموتو موثر می باشند. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی ارتباط بین وضعیت ویتامین D و پلی مورفیسم BsmI با هاشیموتو می باشد.
    مواد و روش کار
    پژوهش مورد-شاهدی حاضر شامل 105 فرد بزرگ سال مبتلا به هاشیموتو و 105 فرد سالم همگون شده ازنظر سن، جنس و محل زندگی با گروه بیمار، می باشد. پلی مورفیسم BsmI با روش PCR-RFLP و بعد از همسان سازی دو گروه از منظر دریافت غذایی ویتامین D و مواجهه با نور خورشید، سطح سرمی 25- هیدروکسی ویتامین D با روش الکتروکملیومیسانس تعیین شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های آماری کای اسکوئر، نسبت شانس، آنالیز واریانس، من ویتنی یو تست و تی مستقل استفاده شده است.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که کمبود ویتامین D (≤20 نانوگرم بر میلی لیتر) در مقایسه با کفایت ویتامین D با افزایش خطر ابتلا به بیماری هاشیموتو همراه است (نسبت شانس= 74/2، محدوده اطمینان با 95%: 25/6-2/1 و سطح معنی داری= 02/0). ژنوتیپ GG در بیماران هاشیموتو فراوانی بالاتری دارد (سطح معنی داری=01/0). پلی مورفیسم های BsmI بر وضعیت ویتامین D اثر معنی داری ندارند (سطح معنی داری>05/0)
    بحث و نتیجه گیری
    پلی مورفیسم BsmI و وضعیت ویتامین D بر خطر ابتلا به هاشیموتو تاثیرگذار می باشد. لذا مطالعات بیشتری جهت تعیین ارتباط پلی مورفیسم های ژن VDR با هاشیموتو و وضعیت ویتامین D موردنیاز است.
    کلیدواژگان: هاشیموتو، گیرنده ویتامین D، پلی مورفیسم ژن، جایگاه BsmI، وضعیت ویتامین D
  • معصومه پاینده *، فاطمه ناهیدی، ملیحه نصیری، افسانه فولادی صفحات 582-588
    پیش زمینه و هدف
    عوامل جسمانی و روان شناختی متعددی شدت و مدت درد زایمان را تحت تاثیر قرار دهند. عواملی مانند سن مادر، پاریته، وضعیت سرویکس در شروع لیبر و ارتباط اندازه و پوزیشن جنین با اندازه کانال زایمان از عوامل جسمانی موثر در شدت درد زایمان محسوب می شود. عواملی روانی موثر که ممکن است عوامل جسمانی را تحت تاثیر قرار دهند شامل ترس، دلهره، اضطراب، باورهای فرهنگی و حضور همراه در اتاق زایمان هستند. به همین دلیل شدت درد در افراد مختلف متفاوت است و طبق مطالعات منتشرشده در 15 درصد افراد شدت درد خفیف، در 35 درصد افراد شدت درد متوسط، در 30 درصد افراد شدت درد شدید و در 20 درصد افراد شدت درد غیرقابل تحمل گزارش شده است با توجه به دردناک بودن زایمان، مطالعه حاضر باهدف مقایسه اثر TENS با ترکیب دارویی هیوسین – پرومتازین بر کاهش دردهای زایمان در مرحله فعال زایمان در سال 1394 انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    این تحقیق با روش کارآزمایی بالینی بر روی 84 نفر زن باردار واجد شرایط (42 نفر گروه تنس و 42 نفر گروه هیوسین- پرومتازین) مراجعه کننده به بیمارستان شهید چمران شهرستان کنگاور انجام گردید. در شروع فاز فعال در گروه دارو 20 میلی گرم هیوسین و 25 میلی گرم پرومتازین به صورت یک بار تزریق توام عضلانی تجویز شد. در گروه TENS از دستگاه تنس با دو جفت الکترود به ترتیبی که الکترودهای بالایی بین مهره های L1-T10 و الکترودهای پایینی بین مهره های S2-S4 در دو طرف ستون مهره ها قرار گرفت. نمره درد در دو گروه قبل و بعد از مداخله موردمطالعه قرار گرفت. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از SPSS و آزمون های کای دو و تی مستقل با P<0/05 تحلیل شد.
    یافته ها
    دو گروه ازنظر متغیرهای سن، شاخص توده بدنی، سن بارداری، دیلاتاسیون در زمان پذیرش، طول مرحله دوم زایمان و وزن نوزاد مورد آزمون قرار گرفتند و تفاوت معنی داری نداشتند (05/0). میانگین تعداد انقباضات در دو گروه تفاوت معنی دار نداشت (05/0p>). اما نتیجه حاصل از مقایسه میانگین امتیاز درد در دو گروه از زنان باردار موردمطالعه نشان داد که امتیاز درد در گروه مورد مداخله با تحریک الکتریکی پوست در تمام طول فاز فعال زایمان و در دیلاتاسیون های مختلف به طور معنی داری از گروه دیگر کم تر است (05/0P<).
    نتیجه گیری
    تنس موجب کاهش شدت درد زایمان می شود. لذا استفاده از آن در کاهش شدت درد زایمان توصیه می شود.
    کلیدواژگان: تنس، هیوسین، پرومتازین، درد زایمان، مرحله اول زایمان
|
  • Zahra Karampour Gibchag*, Reza Heidari, Meysam Abtahi Seyyed Pages 507-519
    Background and Aims
    Diabetes is the most common endocrine disease associated with impaired glucose and lipid metabolism. The aim of this study was to evaluate the effects of combined atorvastatin and zinc sulfate on blood glucose and lipids in diabetic rats.
    Materials and Methods
    One control group (group NC) and four diabetic groups as diabetic control (group DC), treatment with atorvastatin 20mg/kg (group DA), treatment with zinc sulfate 30mg/kg (group DZ) and treatment with combination in half doses of both (group DZA)]. One month after treatment (orally), animals were euthanized and serum levels of glucose and lipids were evaluated. At the end, the data were analyzed by SPSS software, ANOVA and Tukey tests.
    Results
    The results of this study showed that treatment of diabetic rats with atorvastatin alone rather than decreasing blood sugar, caused a significant decrease (p
    Conclusion
    It seems that combination of atorvastatin and zinc oxide have synergistic benefits in controlling blood sugar levels and lipid profile and thus in controlling diabetes.
    Keywords: Diabetes, Atorvastatin, Zinc sulfate, Glucose, Lipid profile
  • Aisan Ghaznavi, Amir Illbegi Diarjan, Akbar Abaszadeh, Mohammad Jafary Heidarloo, Maziar Esmaili Moghoddam* Pages 520-528
    Background and Aims
    The aim of this in vivo study was to determine the prevalence of the second mesiobuccal canal in the maxillary first molars of patients wh6 referred to the radiology clinics in Urmia using cone beam computed tomography.
    Materials and Methods
    In this descriptive cross-sectional study, 167 CBCT images of the maxillary first molars (kVp=90, MA=12 and a voxel size = 0.2 mm FOV=9*13cm), which included maxillary anatomy, were evaluated by two expert observers (two radiologists). The images were evaluated at the axial plane reconstruction with 1 mm slice thickness and 1 mm interval from the pulp chamber floor of the tooth to 4-5 mm apical to the CEJ.
    Results
    In the sample population, the prevalence of the maxillary first molar second mesiobuccal canal was estimated to be 9.88 %, 8.08% and 23.66% on the left, right, and both sides, respectively. Based on the independent t-test results, there was no significant association between the gender of the individuals or side of the teeth and prevalence of MB2.
    Conclusion
    Despite the limitations of the current study, it could be concluded that, roughly, 41 percent of the maxillary first molars have an MB2 canal. We found no significant correlation between the gender of the individuals or the side of the teeth and occurrence of MB2. In general, the mesiobuccal root of the maxillary first molars has more variations in canal anatomy in comparison to the distobuccal and buccal roots. Relatively high prevalence of MB2 canal increases the probability of endodontic failures. Therefore, using the noninvasive CBCT imaging may contribute significantly to the treatment of maxillary molars due to its high precision.
    Keywords: root canal obturation, root canal preparation, molar, maxilla, cone beam computed tomogarphy, morphology
  • Syyedhadi Azami, Siamak Sheykhy* Pages 529-539
    Background and Aims
    Multiple sclerosis (M.S.) disease is one of the most common neurological disorders in the world. Considering the fact that quality of life as subjective mental feeling can be related to psychological variables such as emotional intelligence, the present study aimed to investigate the quality of life and its relation to emotional intelligence in patients with M.S in Urmia city.
    Materials and Methods
    This study was conducted on 214 patients (92 males and 122 females) who were selected by available sampling method. To collect data WHOQOL-BREF quality of life assessment and emotional intelligence questionnaire were used. The data were analyzed using multivariate regression and correlation coefficient.
    Results
    It was revealed that there was significant relationship between the quality of life and emotional intelligence components such as happiness, self-fulfillment, independence, realism; and reverse relationship with elements of problem solving, interpersonal relationships and empathy.
    Conclusion
    The present results suggest that there is relationship between quality of life and significant components of emotional intelligence.
    Keywords: Multiple sclerosis (M. S), quality of life, Emotional Intelligence
  • Mohammad Tahan*, Zahra Askari, Elahe Ahangri Pages 540-547
    Background and Aims
    The aim of this study was to evaluate the efficacy of group-based therapy on commitment and acceptance in increasing life satisfaction in patients with empty nest syndrome.
    Materials and Methods
    The semi-experimental research had pretest design with control group. The statistical population included all middle aged people who referred to Kashmar Psychiatric Center in 2016. And 30 volunteers were selected randomly and were divided into two groups of 15 experimental and control groups. The experimental group received 8 consecutive 90-minute treatment sessions based on admission and commitment, and the control group did not receive any treatment. Both groups responded to the life-satisfaction questionnaire (SWLS) at the beginning and the end of treatment. Statistical analysis of the data was done with SPSS-22 and inferential statistics (covariance analysis).
    Results
    Findings showed that the mean of life satisfaction scores in the post test of the experimental group was significantly higher than the mean post-test scores in the control group.
    Conclusion
    The results showed that a group based on commitment and acceptance therapy leads to an increase in life satisfaction in people with empty nest syndrome. It can therefore be considered as a therapeutic approach.
    Keywords: Acceptance, commitment, life satisfaction, empty nest syndrome
  • Sara Javanmardi*, Masoumeh Moradi Arzlou, Seyed Hosein Jarolmasjed Pages 548-559
    Background and Aims
    Zeolite has skin wound healing capacity. However, its efficacy on burn wound healing has not yet been examined. In this study, we investigated the effects of Zeolite-Agﱧꕪ� nanocomposite on the process of third-degree burn wound healing in mice model.
    Materials and Methods
    Ag+ zeolite/gelatin nanocomposite was fabricated by sol-gel method; MTT assay and antimicrobial activity evaluation of the nanocomposite were performed. Third degree burn wound were created on 40 Balb/c mice (n=10) wound per group and treatment administered daily starting on the day of wounding. Treatment groups included untreated control, SSD, gelatin and nanocomposite. Daily photographs were taken and change in wound area relative to initial area was calculated. At 7 and 14 days, animals euthanized and skin samples were taken to histopathologicl evaluation (H&E staining). Then, the study groups were evaluated for wound contraction percent and histopathological parameters.
    Results
    According to the results of the present study, nano composite-treated wounds revealed significant wound contraction on days 14 compared to control and gelatin treated groups (P
    Conclusion
    In conclusion, based on the results of the present study, it could be concluded that zeolite-Ag/gelatin nanocomposite offered potential advantages in burn wound healing acceleration and improvement. However, clinical use of this nanocomposite needs more supportive studies.
    Keywords: healing, third burn wound, of zeolite-Ag, gelatin nanocomposite, mice
  • Ali Soleimanzadeh*, Abbas Ahmadi Pages 560-571
    Background and Aims
    Phenylhydrazine cause adverse effect on testis tissue and hormone levels. This study was conducted to evaluate the effects of nano zinc oxide on the Testis Tissue and sex hormone levels after Phenylhydrazine-induced hypoxia in male mice.
    Materials and Methods
    In order to perform the study 72 adult male mice with the capability of fertilizing with the age range of 6-8weeks randomly divide to 9 groups. Group 1 (control); Group 2 (Phenylhydrazine 8 mg/100 gr/b.w/ i.p. first time and 6 mg/100 gr/b.w/ i.p. every 48 hour); Group 3 (Sham 0.1 ml/kg/ i.p.), Group 4 (Phenylhydrazine nano zinc oxide 1 mg/kg/i.p.); Group 5 (Phenylhydrazine nano zinc oxide 2.5 mg/kg/i.p.); Group 6 (Phenylhydrazine nano zinc oxide 5 mg/kg/i.p.); Group 7 (nano zinc oxide 1 mg/kg/i.p.); Group 8 (nano zinc oxide 2.5 mg/kg/i.p.) and Group 9 (nano zinc oxide 5 mg/kg/i.p.). 35 days after the last treatment, they were euthanized and following analyzing the sperm features, morphologic and mophometric changes, serum level of testosterone and LH and FSH levels were also evaluated. Data were analyzed using SPSS and a value of p
    Results
    The groups receiving only Phenylhydrazine showed a considerable reduction in testicles weight, spermatogenesis indicies, Tubular Differentiation Index, Spermatogenic Index and, most of the semniferous tube laked spermatozoa and the height epithelial and number of sertoli cell and leydig cell and diameter of semniferous tube had decreased, and the interstitial tissue increased and edmatos. However treatment with nano zinc oxide caused considerable improvement in mentioned parameters.
    Conclusion
    The results of this study showed that nano zinc oxide in lower dose (2.5 mg/kg) can have protective role against adverse effect caused by phenylhyrazine.
    Keywords: Phenylhydrazine, hypoxia, nano zinc oxide, testis, mice
  • Amir Hossein Faghfouri Morteza Bagheri, Alireza Mehdizadeh, Parvin Ayremlou, Mahsa Teymour Azar, Rasoul Zarrin* Pages 572-581
    Background and Aims
    The hashimoto thyroiditis as a common autoimmune thyroid disease have a multifactorial etiology. Vitamin D status and vitamin D receptor gene BsmI polymorphism are involved in hashimoto developing. The aim of this research was to study the association between 25hydroxy vitamin D serum levels and BsmI polymorphism with hashimoto.
    Materials and Methods
    We conducted a case-control study of 105 adults with hashimoto thyroiditis and 105 matched healthy controls. BsmI polymorphism was investigated by PCR-RFLP. Moreover, after matching two groups for vitamin D intakes from diet and sun exposure habits, serum levels of 25-hydroxyvitamin D as vitamin D status were measured by electrochemiluminescence immunoassay. Data were analyzed with chi-square test, odds ratio, ANOVA, Mann-Whitney U test and independent t-test.
    Results
    Vitamin D deficiency (≤20ng/ml) was associated with higher susceptibility to hashimoto compared with vitamin D sufficiency (≥30ng/ml) (P = 0.02; adjusted OR = 2.74 CI 95%, 1.2-6.25). BsmI-"GG" genotype was higher in hashimoto group (P = 0.01). BsmI polymorphisms were not effective in vitamin D status (P> 0.05).
    Conclusion
    Our results revealed that vitamin D status and BsmI polymorphisms are involved in susceptibility to hashimoto disease. Further investigations of the relationship between VDR gene polymorphisms with hashimoto and vitamin D status are needed.
    Keywords: Vitamin D receptor_gene polymorphism_BsmI_vitamin D_Hashimoto
  • Massumeh Payandeh*, Fatemeh Nahidi, Maliheh Nassiri, Afsaneh Fouladi Pages 582-588
    Background and Aims
    Several physical and psychological factors affect the severity and duration of labor pain. Factors such as maternal age, parity, cervical position at the onset of labor, and the relationship between the size and position of the embryo with the size of the canal of delivery are important factors in the severity of labor pain. Effective psychosocial factors that may affect physical factors include fear, anxiety, cultural beliefs and companionship in the delivery room. The severity of pain varies from one person to another, and according to published reports, 15% have mild pain, 35% have moderate pain, 30% have severe pain, and 20% have reported uncommitted pain. Considering the painful nature of labor, the present study was conducted to compare the effect of TENS with hyoscine-promethazine on reducing the frequency of labor pain in the active phase of labor.
    Materials and Methods
    By a clinical ergometric method, this research was done on 84 eligible pregnant women (42 in TENS group; 42 in hyoscine- promethazine group) referring to Shahid Chamran Hospital of Kangavar city. When active phase of labor began, 20 mg of hyoscine and 25 mg of promethazine were simultaneously administered to the medication group intramuscularly. For TENS group, TENS device was used, with a pair of upper electrodes being between L1-T10 and a pair of lower ones between S2-S4 on both sides of spinal column. Pain scores were studied under per- and post- intervention conditions for 2 groups. Collected data was analyzed by using SPSS software, chi- square test and independent t-test at p
    Results
    Two groups were tested for variables of age, body mass index (BMI), pregnancy age, dilatation at the time of admission, exhibiting no significant differences (p>0.05). The means of contraction duration (p>0.05) and of contraction number (p>0.05) did not differ significantly for 2 groups. But results from comparison of the mean pain scares of 2 groups of studied pregnant women showed that it was significantly lower for TENS group throughout active labor phase at different dilatations than for the other group (hyoscine- promethazine) (p
    Conclusion
    TENS relieves labor pain; therefore, it is recommended to use it for this purpose.
    Keywords: TENS, Hyoscine, Promethazine, Labor pain, The first phase of labor