فهرست مطالب

فصلنامه سیاست خارجی
سال بیست و پنجم شماره 3 (پیاپی 99، پاییز 1390)

  • تاریخ انتشار: 1391/05/05
  • تعداد عناوین: 15
|
  • نقد و بررسی کتاب
  • آمریکا و امپریالیسم جهالت
    صفحه 11
  • اخلاق و سیاست جهانی
    صفحه 12
  • حقوق بین الملل در سیاست جهانی
    صفحه 13
  • سیاست نخبگان چین؛ حکمرانی و دمکراتیزه نمودن
    صفحه 14
  • کنترل مدنی و پاسخگویی دموکراتیک تسلیحات هسته ای
    صفحه 15
  • مقاله ها
  • علی بی نیاز صفحات 579-612
    از اواخر سال 2010 مجموعه ای از شورش ها و اعتراضات خیابانی تقریبا هم زمان منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را فراگرفت. این شورش ها در برخی از کشورها مانند تونس، مصر و لیبی فرآیند تغییر رژیم را کلید زد. در برخی دیگر مانند یمن و بحرین زدوخوردهای خونین با نتایج دهشت بار را سبب شد و بالاخره کشورهایی مانند مراکش، الجزایر، اردن، عمان و عربستان را آبستن حوادث نامعلوم نمود. علت این شورش ها نرخ بالای بیکاری جوانان، نرخ بالای تورم و کاهش قدرت خرید خانوارها، بی عدالتی و بالاخره وجود فساد مالی گسترده در بخش عمومی اقتصاد اعلام شده است. حال سئوال این است که تاثیر این تحولات بر رژیم تحریم های سخت اقتصادی بر ضد ایران چگونه قابل ارزیابی است؟
    نوشتار حاضر، بر این باور است که فهم ابعاد اقتصادی تحولات اخیر خاورمیانه و ارتباط آن با مسئله تحریم اقتصادی ایران وقتی روشن خواهد شد که تحولات اخیر خاورمیانه را در کنار تحولات سال های اخیر در نظام بین الملل و بلکه به عنوان جزئی از سپهر فعل و انفعالات جهانی اخیر مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. اجزای مهم تحولات نظام بین الملل در سال های اخیر عبارتند از: کلان راهبرد امنیت ملی آمریکا، بحران مالی جهانی سال 2008، خیزش قدرت های نوظهور اقتصادی، تز خاورمیانه بزرگ آمریکا، برنامه حرکت به سوی انرژی های تجدیدپذیر و نهایتا نقش منطقه ای آینده رژیم صهیونیستی. نتیجه بررسی ها نشان خواهد داد که تاثیر تحولات یاد شده می تواند مشعر به مسدود شدن تدریجی مجاری تنفس اقتصاد ایران در محیط پیرامونی خود و به ویژه در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس باشد، این تحولات می تواند انگیزه ایران جهت دست یازی به یک دیپلماسی منطقه ای و منطقه گرایی جدید را فراهم آورد.
    کلیدواژگان: خاورمیانه، کلان راهبرد امنیت ملی امریکا، بحران مالی جهانی، طرح خاورمیانه بزرگ، قدرت های اقتصادی نوظهور، تحریم اقتصادی ایران
  • سجاد محسنی، علیرضا صالحی صفحات 613-634
    اگر خاورمیانه را از دید مکتب کپنهاک به عنوان یک مجموعه امنیتی مرکزگرا بدانیم که یک قدرت خارجی در آن دخالت دارد؛ پس باید آمریکا را مهم ترین بازیگر فرامجموعه ای در مجموعه امنیتی خاورمیانه دانست که به دلیل منافع متعددی که در خاورمیانه دارد طبیعتا حساسیت های خاصی نیز نسبت به این مجموعه دارد. از سوی دیگر، ایران به عنوان مهم ترین چالش آمریکا در خاورمیانه است که از دید آمریکا می تواند منافع این کشور را به مخاطره اندازد. در این مقاله سعی شده در چهارچوب مفهوم امنیتی کردن که از مکتب کپنهاک وام گرفته شده است به این سوال که هدف آمریکا از امنیتی کردن فعالیت های هسته ای ایران و به انزوا کشاندن این فعالیت ها چیست پاسخ داده شود. بنابراین، در چارچوب مکتب کپنهاک و توجه به مفهوم تهدید و امنیت و باتوجه به سابقه روابط این دو کشور پس از انقلاب اسلامی، به این سوال پاسخ داده خواهد شد.
    کلیدواژگان: امنیتی کردن، مکتب کپنهاک، فعالیت های هسته ای ایران، مجموعه امنیتی خاورمیانه، سیاست هسته ای آمریکا، رژیم صهیونیستی
  • زهرا شفیعی علویجه، محمدرضا یزدانی زازرانی صفحات 635-656
    بنیاد پژوهش حاضر بر این پرسش نهاده شده که سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران (1991-1979) و کوبا (1991- 1959) چگونه شکل گرفته و در عمل چگونه اعمال شده است؟ و چه وجوه تشابه و افتراقی میان ایران و کوبا در این زمینه وجود دارد. روش این پژوهش، تاریخی تحلیلی بوده و مبنای تحلیلی آن نظریه واقع گرایی در روابط بین الملل می باشد. همچنین ابزار گردآوری اطلاعات، اسنادی و مبتنی بر استفاده از کتاب ها و مقالات علمی است. در مسیر پاسخ گویی به این سئوال معلوم شد، در چرایی اتخاذ رویکرد تقابلی آمریکا در قبال ایران و کوبا عوامل مشترکی همچون نوع نظام بین المللی، نوع سیاست خارجی اتخاذی از سوی ایران و کوبا پس از انقلاب و اهمیت ژئوپلتیک این دو کشور تاثیرگذار بوده اند. هر چند تفاوت هایی خاص میان ایران و کوبا در مورد نوع سیاست خارجی اتخاذی از سوی آنان پس از وقوع انقلاب در این کشورها و همچنین اهمیت ژئوپلتیک آن ها وجود داشت اما به علت حاکم بودن اصل موازنه قوا بر سیاست خارجی آمریکا، این کشور کلیه رفتارهای مخالف با نظم موجود را غیرقابل قبول تلقی می نماید و از این رو در یک نگاه کلی، تفاوتی در نوع رویکرد آن نسبت به دو کشور یاد شده وجود نداشته و بنابراین تقریبا از روش ها و ابزارهای مشابهی مانند تلاش برای اتحاد و بهره برداری از میانه روها در ابتدای انقلاب، ایجاد جنگ روانی و استفاده از تبلیغات سیاسی، اعمال تحریم های همه جانبه و در نهایت اقدامات نظامی در جهت اعمال سیاست خارجی خود در قبال ایران و کوبا استفاده نمود. هر چند نوع و نحوه به کارگیری آن ها در مورد هر کشور با توجه به ویژگی ها و شرایط خود متفاوت می باشد.
    کلیدواژگان: سیاست خارجی، جنگ سرد، منافع ملی، موازنه قوا، ابرقدرت، کوبا، آمریکا، ژئوپلتیک
  • عزیز منصوری صفحات 657-674
    در این پژوهش با اشاره به تحولات سریع در عرصه فناوری اطلاعات، تاثیر این متغیر بر عملکرد و وظایف سنتی دیپلماتیک بررسی شده ضمن برشمردن دوره های مختلف تکامل مفهوم دیپلماسی، از ظهور و بروز دیپلماسی عمومی به عنوان محصول تعامل عرصه های فناوری اطلاعات و دیپلماسی نام برده شده است. بررسی تطبیقی خصوصیات دیپلماسی در دوره های مختلف مذکور نیز دگرگونی اساسی در مفاهیم و محتوای دیپلماسی را نشان داده انطباق با شرایط جدید محیطی ضرورت توجه بیشتر دستگاه دیپلماسی به فناوری اطلاعات و تخصص های جدید مورد نیاز دیپلمات ها برای عملکرد بهتر در فضای به شدت در حال تغییر و دگرگونی صحه می گذارد. در اثر چنین پدیده ای مفاهیم جدیدی در عرصه دیپلماسی به وجود آمده که ضرورت درک و فهم عمیق این مفاهیم مسئله اصلی مورد نظر در این مقاله است. مفاهیم جدید ترکیبی از عبارات دیجیتال، سایبر، مجازی، الکترونیک، اینترنت با دیپلماسی هستند. مفاهیم جدیدی مثل «ای ویزا» یا «سفارت دیجیتال» نیز این روزها در عرصه امور دیپلماتیک بسیار کاربرد دارد. در اینجا به نظر می رسد که یکی از شاخه های علوم فنی و مهندسی با یکی از رشته های علوم انسانی با یکدیگر تلفیق شده و عرصه کاملا جدیدی را به وجود آورده اند. در این پژوهش ضمن تاکید بر انکار ناپذیر بودن تاثیر عمیق فناوری اطلاعات بر دیپلماسی، ضرورت بازنگری در کلیه مبانی نظری و شکلی موجود در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است.
    کلیدواژگان: فناوری اطلاعات، سایبر دیپلماسی، دیپلماسی مجازی، سفارت مجازی، دیپلماسی عمومی، تله دیپلماسی، شبکه های اطلاعاتی
  • رویا خضری صفحات 675-700
    حوزه آسیا پاسیفیک با برخورداری از نقش مهم و رو به رشد در معادلات و رقابت های جهانی به یکی از مهم ترین مراکز ثقل استراتژیک جهان تبدیل شده است. این منطقه برمبنای ویژگی های اقتصادی، سیاسی و امنیتی آن، محل تلاقی سیاست قدرت های بزرگی چون ایالات متحده آمریکا و چین می باشد. در واقع، ساختار روابط در این منطقه برمبنای مناسبات این دو قدرت در حال شکل گیری است و در کنار آن بازیگرانی همانند «آسه آن»، ژاپن، کره جنوبی و هند تاثیرات خاص خود را بر مسائل امنیتی منطقه دارند. از آنجا که چین به عنوان بزرگ ترین قدرت درون منطقه ای آسیا و آمریکا به عنوان قدرت برتر جهانی نقش مهمی در معادلات امنیتی منطقه دارند، این مقاله درصدد است با رویکردی مقایسه ای به بررسی استراتژی آمریکا و چین در منطقه بپردازد. به عبارت دیگر، مقاله حاضر درصدد پاسخ به این سئوال است که: آیا استراتژی چین و آمریکا در آسیا پاسفیک در آینده آن ها را به سمت تقابل سوق خواهد داد یا به سوی همکاری؟
    در این راستا، براساس تئوری وابستگی متقابل و با استناد به رویکرد مقایسه ای در حوزه های مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، نظامی و انرژی ارزیابی نهایی این خواهد بود که راهبرد چین و آمریکا در حوزه اقیانوس آرام به سوی رقابت توام با همکاری به پیش می رود.
    کلیدواژگان: همکاری، تعارض، آمریکا، چین، آسیا، پاسیفیک، وابستگی متقابل، امنیت، کره، هند
  • محمد مهدی آذری نجف آبادی، ماشااله حیدرپور صفحات 701-736
    سیاست خارجی آمریکا در طول جنگ سرد، اروپا محور بود و به دلیل این که استراتژی کلان آن در این منطقه قابل تعریف بود، در مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا قرار داشت. ایالات متحده با فروپاشی نظام دوقطبی به تنها ابرقدرتی تبدیل شد که از حالت تدافعی دوران جنگ سرد خارج شده، اما به دلیل عدم وجود دشمن مشخص، سیاست خارجی آن دچار بحران معنا شده بود. با وقوع حوادث یازده سپتامبر 2001، امنیت ملی آمریکا به چالش کشیده شد و سیاست خارجی آن را از بحران معنا رها ساخت. آمریکا با این تلقی که منطقه خاورمیانه کانون تهدیدهای نامتقارن تروریستی است، توجه خود را به این منطقه معطوف نمود و اعلام کرد آماده است ریشه های تروریسم را حتی با به کارگیری سیاست یکجانبه گرایانه بخشکاند. در واقع، آمریکایی ها قصد دارند هژمونی خود را در خاورمیانه تثبیت نمایند و آن را به سراسر جهان تسری بخشند. بنابراین، خاورمیانه مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت. این در حالی است که طی جنگ سرد، مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا منطقه اروپا بود. این مقاله به بررسی علل تغییر مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا از اروپا به منطقه خاورمیانه می پردازد.
    کلیدواژگان: سیاست خارجی، استراتژی کلان، جنگ سرد، خطر منافع ملی، یازده سپتامبر، خاورمیانه
  • علی اکبر جعفری صفحات 737-756
    «حقوق بشر» به مثابه حقوق طبیعی و اخلاقیات ریشه در وجدان بشریت دارد. کتاب های آسمانی به ویژه قرآن کریم، آموزه های انبیا و صالحان، مبانی اخلاقیات مبتنی بر حقوق بشر نظیر حقوق اساسی، آزادی و کرامت ذاتی انسان را به گونه شایسته ای ترسیم کرده اند. نظام جدید حقوق بشر بین الملل در واقع یک پدیده بعد از جنگ جهانی دوم است که در اثر نقض فاحش اصول اخلاقی توسط دولت های غربی، جنایات و فجایع ضدبشری جنگ های جهانی، کشتار دسته جمعی و نسل کشی (ژنوساید) مطرح شده است.
    در این پژوهش با استفاده از رهیافت رژیم های بین المللی، نقش قدرت های بزرگ به ویژه ایالات متحده آمریکا در تدوین اسناد حقوق بشر مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. قدرت های بزرگ گرچه در تدوین و ظهور رژیم های بین المللی دخیل اند، اما پس از تشکیل آن تلاش می کنند هژمونی خود را بر آن حفظ نمایند و اگر بخشی از آن مغایر با منافع ملی آن ها باشد آن را نادیده گرفته و یا از بین می برند. در این اثر برای پاسخ به سئوال اساسی پژوهش، پس از بررسی رژیم های حقوق بشری، تلاش می شود موازین حقوق بشر اسلام را که مشحون از معیارهای انسانی و اخلاقی است، به عنوان مبانی اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول اساسی جمهوری اسلامی ایران، مورد تبیین قرار گیرد.
    کلیدواژگان: حقوق بشر، سیاست، قدرت های بزرگ، اخلاق، رژیم های بین المللی، اسلام
  • مهدی زحمتکش، علی جعفری صفحات 757-784
    بی شک یکی از مسائل مهم در حوزه اندیشه های اجتماعی و سیاسی، مسئله رابطه «دین» و «سیاست» است، در جهان اسلام و گرایش های مطرح در بین اندیشمندان مسلمان درباره نوع و چگونگی این رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. برخی با انکار هرگونه پیوندی میان دین و سیاست، تداخل یکی از آن دو را در امور دیگری موجب ناکارایی طرف مقابل دانسته اند و لذا به جدایی کامل آن دو توصیه می کنند. برخی دیگر نیز با بیان استدلال های گوناگون و مستند معتقد به وجود رابطه ای عمیق بین دین و سیاست می باشند. هر چند این گروه در کیفیت و نوع رابطه دین و سیاست با هم اختلاف نظر دارند ولی در این اصل یعنی وجود رابطه، کنش و واکنش متقابل میان دین و سیاست، متفق القول هستند. پرسش اصلی این پژوهش این است که این دو گروه چگونه و با چه دلایلی به تبیین نظر خود در مورد رابطه میان دین و سیاست و تعامل یا عدم تعامل آن دو می پردازند؟ بر این اساس فرضیه به این صورت مطرح می شود که علی رغم وجود استدلال های طرح شده از سوی هر یک از دو گروه، در مکتب اسلام میان دین و سیاست، هم رابطه مفهومی و نظری و هم رابطه ای نهادی و ساختاری وجود دارد و این دو نوع رابطه نیز با هم هماهنگ و مرتبط هستند.
    هدف این نوشتار این است که رابطه دین و سیاست را به صورت محتوایی و از طریق بررسی دیدگاه ها و نظرات چند تن از نظریه پردازان هر دو گروه مورد بررسی قرار دهد.
    کلیدواژگان: دین، سیاست، اسلام، امام خمینی (ره)، شهید مطهری، حکومت، قرآن، استعمار
  • ابوالقاسم طاهری، مهدی آقاعلیخانی صفحات 785-808
    کشورهای درحال توسعه به واسطه نارضایتی از جایگاه خود و نظم اقتصادی حاکم بر جهان تلاش کردند تا اقدامات خویش را هماهنگ کرده و به پیگیری خواسته های مشترک در جهت ارتقای سطح توسعه و بهبود وضعیت تجارت بین الملل به سود خود بپردازند. در این راستا گروه 77 با اولویت یابی دستور کار اقتصادی از سوی این کشورها ایجاد گردید و بر سازمان ملل متحد به عنوان مهم ترین نهاد برای تحقق اهداف گروه متمرکز شد. ازجمله اقدامات مهم گروه طرح نظم نوین و عادلانه اقتصاد بین المللی، شناسایی حق توسعه و طرح و پیگیری اهداف توسعه هزاره بوده است. به رغم برخی موفقیت های نسبی گروه 77 ناشی از گسترده بودن تعداد اعضای گروه، نارسایی های ساختاری آن ازجمله عواملی است که موجب شده تا کشورهای درحال توسعه در تحقق کامل اهداف خود با موفقیت همراه نباشند. این مقاله قصد دارد ضمن مطالعه گروه 77، تاثیر ساختار آن را بر تحقق اهداف گروه بررسی کند.
    کلیدواژگان: گروه 77، کشورهای در حال توسعه، نظم نوین اقتصاد بین المللی، آنکتاد، همکاری های جنوب، جنوب، حق توسعه هزاره
  • علیرضا سبزعلی صفحات 809-828
    بوسنی و هرزه گووین یک کشور چند نژادی شامل سه گروه اصلی که در قانون اساسی از آن ها به عنوان نژاد موسس یاد شده و 17 اقلیت دیگر است و همه آن ها در یک کشور چند نژادی قرار گرفته اند. این کشور بعد از جدا شدن از امپراطوری عثمانی در سال 1878، تقریبا نزدیک به یک قرن با چالش های ملت دولت سازی روبرو بوده است. ابتدا این کشور تحت استعمار امپراطوری اتریش مجارستان قرار گرفت و بعد از این دوره، زیر نظر پادشاهی ملی گرای صرب برای تشکیل یوگسلاوی اول و بعد نیز تحت حاکمیت تیتو و یک نظام سوسیالیستی قرار گرفت. در اواسط دهه 60، نظام تقسیم قدرت در قالب فدراسیون ایجاد شد که نهایتا این چنین سیستمی تجزیه و به جنگ داخلی منتهی گردید. بعد از جنگ دهه 1990 برای بوسنی یک سیستم پیچیده تقسیم قدرت براساس تقسیم بندی نژادی ایجاد گردید که تاکنون تنها با نظارت و دخالت جامعه بین المللی دوام آورده است. وجود چنین ساختاری تنها باعث پیچیده شدن سیستم سیاسی این کشور گردیده و به گرایش های تجزیه طلبانه دامن زده است. سئوال اصلی این است: تحولات سیاسی پس از جنگ داخلی تا چه حدی روند دولت ملت سازی در بوسنی را تقویت کرده است؟ با نگرش به سابقه تاریخی دولت ملت سازی در بوسنی و با تمرکز بر روند جدید دولت ملت سازی روشن می گردد که این روند در بوسنی و هرزه گووین با گذشت 16 سال از پایان جنگ داخلی با وجود فشار جامعه بین المللی و شکل گیری ساختارهای سیاسی هنوز در جامعه بوسنی نهادینه نشده و همچنان این کشور آبستن تحولات سیاسی جدیدی است.
    کلیدواژگان: جنگ سرد، یوگسلاوی، دولت، ملت سازی، قرارداد دیتون، امنیت، دولت مرکزی، فدراسیون بوسنی، جمهوری صربسکا
|
  • Pages 579-612
    Beginning from late 2010, the Middle East and North Africa witnessed revolts and street uprising resulting in regime change in countries like Tunisia, Egypt and Libya. A similar chain of change is looming on the horizon in other Arab countries in the region. The cause of these uprisings has been cited to be the high rate of unemployment among the youth, the high rate of inflation and decrease in purchasing power of the families, social injustice and widespread fraud in public sector economy. Now the question is that what is the impact of these developments on tough economic sanctions against Iran? The present article maintains that we can understand the recent developments in the Middle East and its relation with Iran sanctions when we analyze these developments in line with developments in international system and as a part of recent global interactions. The important segments of developments in international system are as follows: the US Grand Strategy on National Security, the 2008 financial crisis, the emergence of new economic powers, the Greater Middle East theory of the United States, the renewable energy action plan and finally the Zionist regime regional role in the future. This study will emphasize that the implication of these developments could result in gradual closure of Iran's economic space in its milieu and in countries of the southern coast of the Persian Gulf in particular. This could be a motivation for Iran to adopt a regional diplomacy and a new regionalism.
  • Pages 613-634
    Taking the 'Copenhagen School' as a framework for security analysis, this article argues that if we consider the Middle East as a concentrated regional security complex which is subject to intervention of an external power, we should assume the United States as the major trans-regional player in the Middle East security context which, due to its interests in the region, has certain sensitivities toward this complex. On the other side, Iran as a fast-developing independent regional player is perceived as the most disturbing challenge for the United States and as a threat for US interests. Applying the notion of "securitization" in the Copenhagen School, the article aims to study the objectives of the United States in securitizing Iran's peaceful nuclear activities and in its drive for isolating Iran. The authors will try to elaborate on this point considering the concepts of 'threat' and 'security' and the historical context of Iran-US relations after the victory of the Islamic Revolution.
  • Pages 635-656
    The main point of this study is the US attitude and policy towards Iran (1979-1991) and Cuba (1959-1991), how this policy is shaped and implemented, and what are the similarities and differences when it comes to Iran or Cuba. This paper applies the historical-analytical method of analysis in the theoretical context of realism in international relations. In analyzing the cause for the hostile approach of the United States towards Iran and Cuba, common elements including the nature of international system, the post-revolution foreign policies of Iran and Cuba and the geopolitical position of these two countries are taken in account. Due to the key role the principle of 'balance of power' plays in the US foreign policy, the US administration perceives all behaviors opposed or critical to the current order or 'the status quo' as unacceptable. Therefor, in a general assessment there is no difference in its unreceptive approach towards Iran and Cuba. In this context, as this paper explains, the United States has utilized almost the same methods and instruments against these two countries: supporting the so-called moderates, instigating psychological war and political propaganda, applying comprehensive sanctions and considering use of military force whenever seen appropriate.
  • Pages 657-674
    This article aims to study the fast developments in the domain of information technology and its implications for and its impacts on traditional function of diplomacy. In this context the author considers different stages in evolution of diplomacy and asserts that the emergence of 'Public Diplomacy' is the byproduct of interaction between information technology and diplomacy. The comparative study of the characteristics of diplomacy in different eras shows a dramatic change in both the sprit and content of diplomacy. It also emphasizes the necessity for further attention to information technology and the need of diplomats to be equipped with the new expertise in this transitional era. In this context, new concepts are created, each of which is a combination of words digital, cyber, virtual, electronic and internet with diplomacy. Nowadays new concepts like 'e-visa', 'digital embassy' or 'virtual embassy' are very often heard in diplomatic circles as well as media. This paper emphasizes the undeniable impact of information technology on diplomacy and reaffirms the necessity of a factual assessment of and a critical revision in all theoretical and instrumental foundations in this field.
  • Pages 675-700
    Enjoying a significant role in global equations and competitions, Asia-Pacific is among the most important strategic centers of gravity in the world. Based on its economic, political and security characteristics, this region is the collision ground of great powers such as the United States and China. In fact the structure of power in the region is shaped by interactions of these two States and their collaboration with ASEAN, Japan, South Korea and India who have their own influence on security aspects of the region. This article aims to give a comparative study of the US and China strategy in the Asia-Pacific region. In this context the main question is whether the US and China strategies in Asia-Pacific will lead them to conflict or cooperation. Based on the theory of interdependence and applying a comparative approach, the author emphasizes that the US and China strategies in this area will go through cooperative competition or coopetition.
  • Pages 701-736
    This article studies the reasons and motives for the shift of focus in the US foreign policy from Europe to the Middle East. The author argues that the US foreign policy during the Cold War was Europe-oriented and Europe was in the core of US grand foreign policy. After the collapse of the bipolar system, the US saw itself as the sole superpower. While having no certain enemy, the US foreign policy went out from defensive phase and faced with the crisis of raison-d’être. The incidents of 9/11 challenged the national security of the United States and released its foreign policy from this identity crisis. Considering that the Middle East is the core of asymmetric threats to its hegemony, the United States concentrated on this region and emphasized its will to eliminate so-called "terrorism" through its unilateral policy – "War on Terror". The paper concludes that, in fact the United States aims to stabilize its hegemony in the Middle East and to spread it all over the world.
  • Pages 737-756
    The human right as the natural law and ethics is rooted in human conscience. The divine books and in particular the holy Quran, the teachings of prophets and righteous have defined the foundations of morality as a solid base for the human rights, including the fundamental rights, freedom and dignity of the human being. The new international regimes of the human rights are in fact a post-world war II phenomenon which was created as a result of gross violation of human rights by Western countries, inhuman crimes and atrocities during the world wars, mass murder and genocide. The present article adopting the international regimes approach, aims to do a critical assessment of the role of great powers, in particular the United States, in creation of the human rights documents. The great powers, the author concludes, while contributing to the emergence of international regimes, try to preserve their hegemony on these regimes and to ignore or violate them if they deem it inconsistent with their interests. After evaluation of human rights regimes, the principles of Islamic human rights which are rich of human and moral elements are elaborated.
  • Pages 757-784
    One of the important issues in the field of social and political thought is the relationship between 'religion' and 'politics'. In Islamic world and among Muslim intellectuals there is a serious debate and controversy on the nature and extend of the relationship between religion and politics. This paper aims to study the relationship between religion and politics by an assessment of views of different Muslim scholars from both spectrums. Some scholars deny any kind of connection between religion and politics and assume the interference of one in the territory of other as problematic and advice the complete separation of these two domains. Other intellectuals give certain reasoning and justifications in support of a deep connection between religion and politics. This paper evaluates and compares the reasons and rationales which these two groups of scholars cherish to defend their assumption of relationship between religion and politics. The authors conclude that, despite the methodical controversy, in the Islamic School of thought and in a factual and historical context, there are irrefutable conceptual and theoretical as well as institutional and structural relationship between religion and politics.
  • Pages 785-808
    Due to dissatisfaction with their status and the dominant global economic order, developing States aimed to coordinate their efforts and to follow common goals in order to promote their level of development and to boost international trade in their favor. In this context the Group of 77 was established, having the economic agenda as a priority and concentrated on the United Nations as the most appropriate venue to realize the aims of the group. Seeking and planning for a new and just international economic order; recognition of the 'right to development' and following the Millennium Development Goals were among the most important efforts of the Group. Despite some relative success of the G-77 due to the sweeping number of its member states, structural shortcomings are among the obstacles for complete realization of the aims of the Group. The present article examines the Group of 77 and the impact of its structure on realization of its goals.
  • Pages 809-828
    Bosnia Herzegovina is a multi-ethnic State including three major groups enshrined in the constitution as the founder races and 17 other minorities. After separation from the Ottoman Empire in 1878, this country has faced with the challenge of nation-building for almost a century. In the beginning, this country became under the sovereignty of the Austria-Hungary Empire, then under the control of the nationalist Serb monarchy for the formation of the first Yugoslavia and finally under the rule of Tito's socialist regime. In early 1960s, the system of power division in the framework of federation was established which finally resulted in separation and civil war in 1990s. After the civil war of the 1990s, a complicated system of power division was created on the basis of race-share-of-power which has so far survived with the international support and supervision. The main question in this paper is to what extend the developments after the civil war have contributed to the process of nation-building in Bosnia? Sixteen years after the end of the civil war and despite international pressure and establishment of political structures, the author concludes, this process has not been yet fully institutionalized and this country is still prone to new political developments.