فهرست مطالب

حقوقی بین المللی - پیاپی 30 (بهار 1383)

مجله حقوقی بین المللی
پیاپی 30 (بهار 1383)

  • 415 صفحه، بهای روی جلد: 12,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1383/02/15
  • تعداد عناوین: 9
|
  • گودرز افتخار جهرمی، مرتضی شهبازی نیا صفحه 5
    به ندرت می توان رابطه ای حقوقی را یافت که کم یا بیش از قاعده استاپل تاثیر نپذیرد. هنگامی که استاپل علیه طرف دعوی جریان می یابد وی را از استناد به برخی امور یا از انکار آنها ممنوع می سازد. از نظر شخصی که از جریان استاپل سود می برد، اثر این قاعده معافیت وی از اثبات امور معینی است، درحالی که از دیدگاه شخص ماخوذ، اثر استاپل ممنوعیت مطلق وی از ارائه دلیل در مورد همان امور است. براساس دیدگاه دیگری، استاپل بیش از آن که یک قاعده اثبات باشد، بهتر است قاعده ای ماهوی و موجد حق به حساب آید. استاپل بر سه دسته تقسیم شده است: استاپل ناشی از حکم دادگاه، استاپل ناشی از سند و استاپل ناشی از رفتار (یا استاپل مبتنی بر انصاف). مقاله حاضر به بررسی آن دسته از اصول اساسی و کلی استاپل می پردازد که شناساندن موثر این قاعده مستلزم آشنایی با آنهاست.
    کلیدواژگان: قاعده استاپل، استاپل ناشی از حکم، استاپل ناشی از سند، استاپل ناشی از رفتار، استاپل مبتنی بر انصاف
  • ابراهیم بیگ زاده ترجمه: دکتر ابراهیم بیگ زاده صفحه 75
    انتخاب اینجانب به عنوان قاضی ویژه در سال 1990 در دیوان بین المللی دادگستری سبب شد تا درباره این نهاد، که اخیرا موضوع مطالعات جالبی هم قرار گرفته است، مقاله ای را به رشته تحریر درآورم. شرایط قاضی ویژه را پروفسور الیهو لوترپاخت (Elihu Lauterpacht) در ابتدای نظریه انفرادی خود، به عنوان قاضی ویژه بوسنی و هرزگوین در قضیه اجرای کنوانسیون نسل کشی (قرار 18 سپتامبر 1993، مجموعه آرا و نظرات مشورتی دیوان بین المللی دادگستری، صفحه 408 به بعد) مطرح کرده اند. از آن زمان به بعد، در اثری که به افتخار نیکلاس والتیکوس (Nicolas Valticos) تهیه شده است، دو مقاله مهم دیگر در این زمینه تالیف شده اند؛ یکی از آنها متعلق به شابته روزن (Shabtai Rosenne) از متخصصان دیوان بین المللی دادگستری به نام «بازخوانی ماده 31 اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری» است و دیگری از آقای استفان شوئبل (Stephan Schwebel)، قاضی (سابق) دیوان بین المللی دادگستری به نام «قضات ملی و قضات ویژه» می باشد. بالاخره خود آقای نیکلاس والتیکوس، که در بسیاری از قضایای مطروحه در دیوان قاضی ویژه بوده است، در مجله یونانی حقوق بین الملل مقاله ای به نام «تحول نهاد قاضی ویژه» نوشته اند. این نویسندگان در مورد بسیاری از شروط مربوط به قاضی ویژه و همچنین رفتاری که این قاضی باید در اجرای وظیفه اش در پیش گیرد با یکدیگر توافق دارند. قاضی ویژه، در واقع، همانند سایر قضات در عداد قضات اصلی و عضو دیوان بین المللی دادگستری نیست که برای نه سال از سوی مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد انتخاب می شوند، او به عنوان قاضی ویژه توسط یکی از طرفین اختلاف برای شرکت در اختلافی مشخص برگزیده می شود. در این حال، به قول نیکلاس والتیکوس، سوال این است که آیا قاضی ویژه بیشتر قاضی است یا بیشتر سخنگوی دولتی که او را برگزیده است، آیا بیشتر قاضی است یا بیشتر «ویژه»؟
  • محسن عبداللهی صفحه 85
    خسارات تنبیهی خساراتی هستند که دارای ماهیت ترمیمی نبوده و برای تنبیه و جلوگیری از رفتار قابل سرزنش خوانده مورد حکم قرار می گیرند. خاستگاه اصلی این خسارات حقوق کامن لا می باشد. محاکم دولتهای پیرو این نظام حقوقی مطابق حکم مجلس اعیان انگلیس پرداخت این دسته خسارات را محدود به موارد معینی کرده اند که غالبا رعایت می شود درحالی که در دو کشور استرالیا و ایالات متحده امریکا محدودیتهای مورد نظر مجلس اعیان مورد توجه قرار نگرفته و حتی در مورد کشور اخیر حکم به پرداخت این خسارات به دعاوی مطروحه علیه دولتهای خارجی نیز سرایت کرده است. رویه مذکور مساله مشروعیت خسارات تنبیهی را در حقوق بین الملل مطرح می سازد. مطالعه قواعد حاکم بر مسؤولیت دولتها در حقوق بین الملل و رویه قضایی بین المللی نشان دهنده این واقعیت است که با وجود شباهت این نوع خسارات با مصادیق جلب رضایت در حقوق مسوولیت مدنی، اصولا مجوزی برای حکم به پرداخت این گونه خسارات در حقوق بین الملل وجود نداشته و رویه محاکم ایالات متحده در حکم به پرداخت خسارتهای تنبیهی علیه دولتهای خارجی از جمله دولت جمهوری اسلامی ایران فاقد هر نوع جایگاه حقوقی است و در آینده مسؤولیت بین المللی آن دولت را بوجود خواهد آورد.
  • علیرضا ظاهری صفحه 119
    در حال حاضر مصونیت دولت خارجی در دادگاه های داخلی سایر دول به عنوان قاعده عرفی حقوق بین الملل در رویه دولتها و همچنین در قوانین داخلی بسیاری از دولتها (همانند ایالات متحده آمریکا، انگلستان، کانادا، استرالیا، پاکستان، آفریقای جنوبی...) تثبیت شده است. متن پیش نویس سال 1991 کمیسیون حقوق بین الملل نیز در واقع تدوین قاعده عرفی از پیش موجود است. از همان آغاز یعنی بعد از قضیه شونر اکسچنج قاعده مصونیت دولتها به عنوان قاعده حقوق بین الملل، تحولات دامنه داری را تجربه کرده است. از جمله در این خصوص می توان به «دکترین مصونیت مطلق» و «دکترین مصونیت محدود» قاعده مصونیت دولت به عنوان تحولات کلاسیک آن اشاره کرد.
    قاعده مصونیت دولت در حال حاضر از وضعیت عرفی در حقوق بین الملل برخوردار است، اما در مورد استثناهای این قاعده چنین اتفاق نظری وجود ندارد و دولتها در این استثناها متفق القول نیستند. از سویی دیگر، قاعده مصونیت دولت در حال حاضر نیز وضعیت ایستا و ثابتی را نیافته و همچنان در حال تغییر و تحول است. مهم ترین تحول اخیر قاعده مصونیت دولت، قانون مبارزه با تروریسم ایالات متحده آمریکا و قانون «صلاحیت دادگستری جمهوری اسلامی ایران برای رسیدگی به دعاوی مدنی علیه دولتهای خارجی» است. این قوانین که هرکدام با شرایطی خاص به دادگاه های مربوطه اجازه رسیدگی به دعاوی مطروح علیه دولت خارجی را اعطا کرده اند، دریچه جدیدی را به سوی قاعده مصونیت دولت گشوده اند. در مقاله حاضر با بررسی این قوانین و مخصوصا قانون صلاحیت دادگستری جمهوری اسلامی ایران، به تعیین جایگاه قوانین اخیر در قاعده مصونیت دولت می پردازیم. پس از این بررسی، با پرسشی اساسی در این مقاله مواجه می شویم: آیا می توان این قوانین را به عنوان استثناهای جدیدی بر قاعده مصونیت دولت پذیرفت؟ و یا این که قوانین فوق را باید به عنوان ظهور عرفی مخالف قاعده مصونیت دولتها تلقی نمود؟
    در وضعیت کنونی، اولا به دلیل رویه قانونی و قضایی دولتهای ایالات متحده آمریکا و ایران، ثانیا به دلیل سکوت سایر دولتها نسبت به اعمال و اجرای این قوانین و ثالثا به دلیل جو عمومی بین المللی علیه تروریسم بین المللی می توان این چنین نتیجه گرفت که اعمال صلاحیت بر دولتهای خارجی در موارد مرتبط با تروریسم بین المللی به صورت بالقوه می تواند به عنوان استثنایی جدید بر قاعده مصونیت دولت تلقی گردد. اما به هرحال تحقق و تثبیت آن به عنوان استثنایی جدید نیازمند گذشت زمان و تایید عملی سایر دولتها است.
  • منوچهر توسلی جهرمی ترجمه: دکتر منوچهر توسلی جهرمی صفحه 179
    الف تعریف و درونمایه حق توسعهتصویب اعلامیه راجع به حق توسعه (من بعد «اعلامیه») توسط سازمان ملل متحد در سال 1986 نقطه اوج یک روند طولانی از فعالیت های بین المللی در زمینه حقوق بشر بود. ایده حقوق بشر به عنوان یک دغدغه بین المللی، از همان آغاز همچون مجموعه ای به هم پیوسته شامل کلیه حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مد نظر بوده است. این امر ابتدا در اعلامیه فیلادلفیا در کنفرانس بین المللی کار مورخ 1944 مطرح شد و سپس در 1945 در منشور ملل متحد («منشور») درج گردید. متعاقب آن، اعلامیه جهانی حقوق بشر مورخ 1948 («اعلامیه جهانی») به وضوح وحدت همه حقوق را به رسمیت شناخت و این موضوع را تبیین نمود که همه کس بطور برابر «نسبت به همه حقوق و آزادی های مندرج در آن اعلامیه» استحقاق دارند (مواد 1 الی 21 ناظر به حقوق مدنی و سیاسی و مواد 22 الی 28 ناظر به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می باشند). بعدها، در مقدمه هر یک از معاهدات بین المللی مربوط به حقوق بشر، اصل مزبور بدین نحو تکرار شد: «این آرمان که آحاد بشر آزاد و برخوردار از آزادی مدنی و سیاسی و آزادی از ترس و فقر باشند تنها زمانی تحقق می یابد که شرایطی ایجاد شوند تا هرکس بتواند از حقوق مدنی و سیاسی خود و نیز حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش برخوردار گردد». بنابراین بر ماهیت یکپارچه کلیه این حقوق به عنوان یک اصل راهنما در استیفای حقوق بشر صحه گذاشته شد.
  • توکل حبیب زاده ترجمه: دکتر توکل حبیب زاده صفحه 251
    گسترش انعقاد معاهدات سرمایه گذاری خارجی بین المللی نشان دهنده اهمیتی است که جامعه بین المللی برای این موضوع قائل است. معاهدات دو جانبه سرمایه گذاری پدیده نسبتا جدیدی است. این ادعا که انعقاد این معاهدات در ایجاد معیارهای عمومی در حمایت از سرمایه گذاری موفق بوده، نیازمند بررسی است. افزایش سریع این معاهدات حاکی از اهمیتی است که در رویه فعلی به آنها داده می شود. بانک جهانی در سال 1992 در گزارشی فهرست این معاهدات را به دست داده ولی ازآن زمان تاکنون تعداد بیشتری نیز منعقد شده و مذاکرات مربوط به تعداد فراوانی نیز در جریان است. بدیهی است انعقاد این معاهدات از نظر دولتهای امضا کننده آنها ضروری تلقی می شود. بررسی اهمیت آنها نیز امری ضروری است.
  • شعبان حق پرست صفحه 329
    دین اسلام، منادی صلح است و جنگ در این مکتب به هدف دفاع از حقوق فردی، ملی و انسانی تشریع شده است. از نگاه فقه سیاسی، قرارداد ذمه، امان، هدنه، صلح و تحکیم، راه های پایان جنگ محسوب می شوند.
    ذمه، قراردادی است که دولت اسلامی با اهل کتاب منعقد می کند. این قرارداد در هر عصری محکوم به صحت است حتی اگر حکام جور آن را منعقد کرده باشند. دولت اسلامی پس از امضای این قرارداد، متعهد می شود تا در برابر هر متجاوزی از آنان دفاع کند.
    با قرارداد امان، جان و مال و عرض کفار حربی از هرگونه تعرضی مصون می شود. دامنه امان به زمان جنگ محدود نمی شود بلکه ممکن است به اهداف دیگری مانند اقامت و توطن موقت در ممالک اسلامی، سیر و سیاحت و غیره منعقد شود.
    هدنه که مترادف آتش بس، متارکه و ترک مخاصمه است، شایع ترین راه پایان دادن جنگ در عصر کنونی محسوب می شود. با هدنه گرچه جنگ به طور موقت پایان می یابد ولی حالت جنگ همچنان باقی خواهد ماند.
    عقد صلح، جدای از هدنه، امان، ذمه و تحکیم است. گرچه ویژگی صلح، دائمی بودن آن است اما موقت یا دائمی بودن صلح در فقه سیاسی، محل بحث و گفتگو است.
    در تحکیم، مخاصمات با ارجاع به شخص ثالث پایان می یابد.
  • مصونیتهای قضایی و اجرایی رئیس دولت و حکومت در حقوق بین الملل، قطعنامه مصوب نشست ون کوور اوت 2001، موسسه حقوق بین الملل
    صفحه 395
  • خلاصه مقالات به زبان انگلیسی
    صفحات 405-411
|
  • Godarz Eftekhar Jahromi, Morteza Shahbazinia Page 5
    There are few, if any, topics of the law or relationships of which the law takes cognizance which are not affected to a greater or lesser degree by the principles of estoppel. When an estoppel binds a party to litigation he is prevented from placing reliance on or denying the existence of certain facts. From the point of view of the party in whose favour they operate, estoppels render the proof of certain fact unnecessary, and from the point of view of the party against whom they operates, estoppels have the effect of an absolute exclusionary rule. Also it is possible to argue that estoppel is better regarded as a matter of pleading or substantive law, rather than a rule of evidence. Estoppels are of three kinds; estoppel by judgment (or record), estoppel by deed and estoppel by matter in pais (or by conduct). This article discusses the basic principles of estoppel with only such specific application thereof as appears to be essential to an effective presentation of the subject.
  • Mohsen Abdollahi Page 85
    Punitive Damages are not compensation for injury and is levied to punish reprehensible conduct of defendant and to deter its future occurrence. Common law is the base of this approach. According to the U.K. House of Lords, there are some restrictions in levying this kind of damage. These restrictions have been fully respected by the courts of all the Commonwealth States except Australia and the United States. Even in the United States this approach has been recently extended to cases in which a foreign State is a defendant. This practice poses the question of the legality of Punitive Damages in International Law. A study of international responsibility rules and relevant case law shows that although there are some similarities between Punitive Damages and Satisfaction in international rules of State responsibility, it is not principally permitted to pass a judgment on punitive damages against a State. Therefore, the recent practice of the United States courts in convicting foreign States including Islamic Republic of Iran is a violation of international law and entails in international responsibility of that State.
  • Alireza Zaheri Page 119
    Foreign State immunity from jurisdiction of internal courts of another states as a customary rule of international law has been appeared in states’ practice and also in legislations passed by their parliaments (states like U.S.A, U.K, Australia, Canada, South Africa, Pakistan, etc.,). State immunity as a rule of international law has developed from its beginning (i.e. the Schooner Exchange Case) by many experiences. Here we can refer to the Absolute and Restrictive state immunity theories as its classical examples. But in this paper we just focus on its recent experience, i.e. the anti-terrorism act of U.S.A and Iran’s jurisdictional counter act.Despite the validity of the state immunity as a customary rule of international law in itself, there is not such a consensus among states’ practice and opinion regarding its limitation and the state immunity rule is on change constantly. However, for the time being, this rule is experiencing the Anti-terrorism act of U.S.A and the Jurisdictional Act of I.R. of Iran’s. These acts, which gave jurisdiction to the national courts of their states, open a new window to the state immunity at present. After considering these acts, and specially Iran’s jurisdictional act, we have to categorize them as a new exception to state immunity rule, or we have to classify them as a new opponent rule of customary international law.The rise of other exceptions to the rule shows us that what is important in appearance of the exceptions is a positive state practice from one hand and silence of other states in another hand. Recent situation, however, does have resemblances to rising process of other exceptions. At first Iran and U.S.A. legislations as state practice, then silence of other states to the appearance process as second, and finally international atmosphere in the case of terrorism in general. But any final conclusion on the case needs passage of time to deal the jurisdiction based on anti-terrorism attitudes properly.
  • Shaaban Haghparast Page 329
    The religion of Islam is a proclaimer of peace. In This religion, war has been legalized to defend individual, national and human rights. In accordance with the political Islamic jurisprudence, the contracts of obligation (Thimmah), Security (Amān) Case Fire (Hodneh), Peace (Solh) and Arbitration (Tahkīm) are Considered as the ways of putting an end to a war.A Contract of obligation (Thimmah) is one that is held between the Islamic government and the followers of the book (Ahl-al-ketab). This Contract is always valid, even though a cruel or unjust ruler in Islamic world would have signed it. With this, the Islamic government is obliged to defend the followers of the book against any aggressor.With the Contract of security (Amān), life, finances and respect of the infidels who have fighted against Muslims, will be in Safe. The scope of this contract is not limited to the war period, but it may conclude other elements as temporary residence, touristic journeys, etc … in an Islamic Country.(Hodneh), namely, Cease fire, truce and Armistice is a Contract which is the most prevalent way of bringing a war to an end in our age. But it is temporary and not, necessarily, permanent.The contract of peace (Solh) differs from the latter’s, although its fundamental characteristic is to be permanent, and not temporary but, it is still a matter of discussion in political jurisprudence.The Contract of Arbitration (Tahkīm) allows hostilities to be settled by an impartial body.