فهرست مطالب

حقوقی بین المللی - پیاپی 31 (پاییز 1383)

مجله حقوقی بین المللی
پیاپی 31 (پاییز 1383)

  • 400 صفحه، بهای روی جلد: 12,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1383/09/15
  • تعداد عناوین: 9
|
  • مسعود البرزی ورکی صفحه 5
    گرچه حقوق بین الملل قراردادی و یا عرفی صریحا متضمن هیچ منع جامع و جهانی در رابطه با کاربرد سلاح های هسته ای نمی باشد، مع الوصف، امکان اعلام عدم مشروعیت توسل به این سلاح ها در کلیه شرایط، توسط دیوان بین المللی دادگستری، با توجه به دلایل و مستندات موجود در نزد آن، کاملا فراهم بود. این مطالعه، با نگاهی انتقادی، امتناع دادگاه جهانی و یا ناتوانی آن را در چنین نتیجه گیری مورد بررسی قرار می دهد.
    صرف نظر از برخی کاستی ها و یا انتقاداتی که بر دیدگاه های دیوان، در نظر مشورتی، وارد است، به نظر می رسد اساسی ترین عامل در بلاتکلیفی آن به نقش و جایگاهی بر می گردد که برای اصول و مقتضیات بشردوستانه بین المللی قائل است. در حالی که تردیدی در لزوم رعایت این اصول و قواعد در کلیه شرایط وجود ندارد، دیوان نمی تواند این احتمال را رد کند که برخی کاربردهای سلاح های هسته ای، در موارد بسیار محدود و استثنایی، ممکن است مشروع باشد حتی اگر چنین کاربردی در تغایر با اصول و مقتضیات بشردوستانه بین المللی قرار گیرد! اثبات بطلان چنین دیدگاهی، بر طبق حقوق بین الملل معاصر، (یکی) از محورهای عمده این مطالعه را تشکیل می دهد.
  • محسن محبی ترجمه: دکتر محسن محبی صفحه 89
    هم درباره مشروعیت اشغال عراق و هم در خصوص نپذیرفتن استفاده غیرمعقول از حق وتو در شورای امنیت، قلم فرسایی های زیادی شده است. اما عراق در عمل اشغال شد، و امریکا و انگلیس هم پیش نویس قطعنامه ای را که صریحا مجوز اشغال عراق را می داد، از شورای امنیت مسترد کردند و در نتیجه دیگر موردی برای بحث و تبادل نظر درباره نپذیرفتن وتوی غیر معقول قطعنامه مذکور درصورتی که در شورا مطرح می شد پیش نیامد. بررسی و تحقیق درباره مشروعیت اشغال عراق درحالی که هنوز درگیری و جنگ در آن کشور ادامه دارد، هم بسیار دیر است و هم بسیار زود. دیر است، زیرا ارزش عملی ندارد و زود است زیرا بررسی دقیق وضع محتاج گذشت زمان است و هنوز وقت آن نرسیده است. اما موضوع بحث ما در این نوشته موضوع نسبتا متفاوتی است.
  • احمدعلی قاسمی شوب صفحه 119
    در گذشته، کمتر دولتی بیگانه را به عنوان یک شخصیت واجد حقوق می پذیرفت و اصولا یک خارجی نمی توانست توقع بهره مندی از حقوقی را داشته باشد. به موازات پیشرفت در روابط بین الملل و افزایش مناسبات بین ملتها که خود موجبات برقراری ارتباط اشخاص با دولتهای خارجی را فراهم نموده است، دولتها ناگزیر به پذیرش حداقل حقوقی برای بیگانگان شده اند.
    فلذا، «اگر در دوران کنونی هر دولت بر خود فرض می داند قاعده های راجع به روابط با بیگانگان را در سرزمین خود تنظیم کند، این پیشرفت حاصل دگرگونی هایی است که در قرنهای اخیر در فهم بشر درباره جامعه و حکومت و بر اثر آن در ساخت دولتها و روابط آنها با یکدیگر و به طور کلی در حقوق، در جامعه بین المللی، رخ داده است».
    مع الوصف، میزان این حقوق با توجه به وضعیتهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی اقلیمی و جغرافیایی کشورها با یکدیگر متفاوت می باشد. از طرف دیگر جامعه بین المللی نیز در ارتباط با حقوق بشر، که بیگانگان نیز جزئی از آن می باشند، اعلامیه های متعددی را صادر و کنوانسیونهای مهمی را منعقد نموده است.
    هدف نوشتار حاضر آن است که با کنکاش در رویه دولتها و اسناد بین المللی حقوق بشر، حداقل حقوق و نیز تکالیفی که برای یک بیگانه در نظر گرفته شده است را برشمرده و در توسعه و تکامل آن گامی هرچند کوچک بردارد. همچنین با توجه به ارتباط تنگاتنگ حقوق و تکالیف بیگانگان با کشور متبوع آنها و نیز حقوق و تکالیف کشور محل اقامت، این موضوعات نیز به تفصیل بررسی خواهند شد.
  • محمدحسین زاهدین لباف ترجمه: محمدحسین زاهدین لباف صفحه 171
    از هنگام انعقاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 مواردی که به عنوان نقض حقوق اساسی بشر به رسمیت شناخته شده، توسعه چشم گیری پیدا کرده است. سه گروه سنتی جرایم علیه حقوق بشر در حقوق بین الملل عرفی کشتار جمعی، جرایم جنگی و جنایات علیه بشریت در روند توسعه خود بعضی دیگر از جرایم نظیر شکنجه، تجاوز جنسی گروهی و بیگاری کودکان را نیز دربرگرفته است.
    همچنین رابطه غیرقابل انکار حقوق محیط زیست با حقوق اساسی بشر بیش از گذشته مورد پذیرش واقع شده است. هرچند اعلامیه جهانی حقوق بشر صراحتا به حقوق محیط زیست اشاره نمی کند معذلک امروزه حقوق محیط زیست که با حق حیات به عنوان مهم ترین قاعده آمره که در فقد آن اعمال هر حق دیگری غیرممکن است، درهم آمیخته و به تدریج به رسمیت شناخته شده است. علاوه بر این، آلودگی و تخریب طبیعت و اکوسیستم های زمین که نه تنها حق زندگی بسیاری از نوع بشر بلکه زندگی سایر انواع موجودات را تهدید می کند، به راحتی قابل انکار نیست. روند رو به افزایش نابودی جنگلهای استوایی، بیابانی شدن سریع قسمتهای بزرگی از قاره افریقا و آسیا، کاهش لایه اوزون، آلودگی آبهای زیرزمینی و دیگر منابع محیط زیستی به کرات و به طور مستند گزارش شده است. حتی با این که جامعه جهانی هرچند با تاخیر، تدابیری برای ممنوعیت استفاده از گاز سی.اف.سی. و نقل و انتقال و فروش مواد شیمیایی خطرناک اتخاذ نموده است، لکن هنوز نحوه جبران خسارات عظیم وارده بر محیط زیست روشن نیست. برای نمونه در لایه بسیار حساس اوزون که زمین را در برابر اشعه های ماورای بنفش محافظت می کند، شکافی ایجاد شده که ترمیم آن از عهده بشر خارج است. به همین نحو در حالی که استفاده از ماده سمی د.د.ت. در ایالات متحده از دهه 1970 ممنوع گردیده، مقادیر زیادی از این ماده هنوز در چرخه غذایی وجود دارد و صادرات مداوم آن به کشورهای کمتر توسعه یافته موجب تقویت مواد شیمیایی کشنده در چرخه غذایی شده است. این امر بویژه وقتی مصداق می یابد که میوه ها و دیگر محصولات گیاهی که در معرض د.د.ت. و سایر مواد شیمیایی به وسیله شرکتهای امریکایی در خارج قرار گرفته، بعدا وارد ایالات متحده شده و در نتیجه یک «چرخه سمی» را ایجاد می کند.
  • محمد جواد میرفخرایی ترجمه: محمد جواد میرفخرایی صفحه 187
    آماده سازی و تجهیز شاهد برای حضور و ادای شهادت نزد مراجع داوری یکی از مهمترین ارکان دفاع موفق در داوری تجاری بین المللی به شمار می رود. با این وصف جای تاسف دارد که می بینیم چنین رکن با اهمیتی، شاید به لحاظ روند بالقوه دشوار و کم جاذبه آن، مورد بی مهری و غفلت وکلای مدافع قرار گرفته و این چنین غریب افتاده است. از همین رو و با توجه به تمام این دلایل آماده سازی شاهد اغلب نقشی کلیدی و تعیین کننده در سرنوشت دعوی داشته و برد و باخت پرونده را در دیوانهای داوری رقم زده است.
    در این مقاله روند آماده سازی و تجهیز مطلوب شاهد در شش گام جهت استفاده وکلای مدافع تشریح و فهرست شده است. طبعا این تنها راه و الگو برای رسیدن به هدف نیست ولی روندی است که هم علمی و روشمند است و هم این که کارایی و درستی آن در عمل و تجربه به اثبات رسیده است. ولی پیش از ورود به این بحث، لازم است به دو موضوع مقدماتی پرداخته شود: (الف) اخلاق و آداب حرفه ای آماده سازی شاهد و (ب) چارچوب مناسب آماده سازی شاهد.
  • مرتضی زهرایی صفحه 201
    این امر که هیچ دولتی نمی تواند از ترک فعل یا فعل خلاف خود بهره مند شود یک اصل حقوقی پذیرفته شده حقوق بین الملل بوده و ریشه در اصل حسن نیت دارد. دولتها با امضای توافقنامه حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات یا قبول ارجاع اختلافات به داوری یا رسیدگی قضایی بین المللی طی معاهدات دو یا چندجانبه، برای خود تکالیفی به وجود می آورند که در صورت عدم توجه یا نقض آنها، موجبات مسوولیت بین المللی آنها فراهم می گردد. قواعد عام مسوولیت در مورد نقض تعهدات بین المللی دولتها ناظر به مواردی است که میان طرفین قاعده ای خاص (جزئی یا کلی) پیش بینی نشده باشد. در فقد مقررات خاص، حقوق بین الملل برای کشورها تعهداتی جدید به خصوص راجع به رفع آثار زیانبار نقض تعهدات دولت خاطی پیش بینی کرده است. با عنایت بر ترجیح و اولویت تکالیف و تعهدات بین المللی دولتها بر قوانین داخلی و تکالیف و تعهدات ناشی از آنها، استناد به قوانین و معاذیر داخلی به عنوان مانع اجرای آرای بین المللی از دولتها پذیرفته نیست. دولتی که با نادیده گرفتن اصول و قواعد حقوق بین الملل از اجرای احکام یا آرای قضایی یا داوری بین المللی سر باز می زند مکلف به ترک تخلف، قبول خسارات و بالتبع عدم تکرار آن بوده و در نهایت مکلف به جبران خسارت ناشی از عمل متخلفانه خویش می باشد. جبران خسارت ناشی از عدم اجرای آرای داوری در اشکال جبران به صورت جایگزینی (با لحاظ دو عنصر امکان پذیر بودن و متناسب بودن)، جبران مالی، کسب رضایت زیان دیده، اعلان عمل خلاف توسط دیوان داوری یا محکمه قضایی بین المللی و اعلان توسط دولت زیان زننده امکان پذیر است. با این حال ترمیم خسارات وارده بر اشخاص معمولا از طریق ارزیابی و تقویم خسارات وارده بر ارزش سرمایه و عدم النفع ناشی از نقص صورت می پذیرد. اقدام برای ترمیم خسارات معمولا به صورت توافقی و یا صدور رای مبتنی بر مصالحه مرضی الطرفین عملی می گردد.
  • ماشاءالله بناء نیاسری ترجمه: ماشاءالله بناء نیاسری صفحه 259
    الف. ضرورت های بیان شده برای تدوین کنوانسیونی جدید: روزآمد و یک کاسه کردن قواعد پیشینکنوانسیون مونترال راجع به یکپارچه کردن برخی مقررات حمل و نقل هوایی بین المللی (28 می 1999) به منظور روزآمد کردن و ادغام کنوانسیون ورشو و اسناد مرتبط با آن تدوین شده است. افزون بر این، منافع مسافران و ارسال کنندگان کالا نیازمند حمایتی بهتر بود. اعتقاد عمومی بر این بود که تعادل و توازن بین منافع متصدیان حمل از یکسو، و منافع مسافران از دیگر سو، باید به نفع مصرف کننده اصلاح گردد.
    کنوانسیون ورشو و معاهدات و پروتکلهای مرتبط با آن، که مجموعا «سیستم ورشو» را تشکیل می دهند «نامزدهایی» بودند که برای تدوین یک کنوانسیون جدید مورد استفاده قرار گرفته و در یکدیگر ادغام شدند. معاهدات زیر جملگی، اسنادی هستند که کنوانسیون ورشو (1929) را اصلاح یا تکمیل نموده اند:پروتکل لاهه (1955)؛ کنوانسیون تکمیلی گوادالاجارا (1961)؛ پروتکل گواتمالاسیتی (1971)؛ پروتکلهای شماره 1، 2 و 3 مونترال (1975)؛ پروتکل شماره 4 مونترال (1975) که مقررات کنوانسیون ورشو در باب حمل کالا را روزآمد می کند.
    مجموع معاهدات فوق، امروزه جوابگوی نیازهای سیستم حمل و نقل هوایی که در آن خطوط هوایی غالبا به طور مستقل از دولتها، مبادرت به ارائه و انجام خدمات خود می نمایند، نمی باشد. به منظور پاسخ گویی به نیازهای روز و مراقبت بیشتر از منافع مسافران، اقداماتی یک جانبه و تدابیری که بیشتر در قلمرو حقوق خصوصی و در سطح ملی می باشد، انجام گرفته است.
  • کنوانسیون راجع به یکپارچه کردن برخی مقررات حمل و نقل هوایی بین المللی (مونترال 28 می 1999)
    صفحه 313
  • خلاصه مقالات به زبان انگلیسی
    صفحه 351
|
  • Masoud Alborzi Verki Page 5
    Although there is in neither conventional nor customary international law any comprehensive or universal prohibition of the use of nuclear weapons, it was absolutely possible for the Court to conclude, in the light of the documentary evidence and factual data placed before it, that recourse to these weapons would be illegal, in all circumstances. The article tries to examine critically the World Court’s refusal or its inability to come to such a conclusion. Apart from some shortcomings and criticisms attached to the Court’s views, in the advisory opinion, it appears that the most cardinal factor in its abeyance originates from the role and place which it gives to the principles and requirements of international humanitarian law. While there is no doubt that these principles and rules must be respected in all circumstances, the Court cannot exclude the possibility that certain uses of nuclear weapons may, in very limited and exceptional situations, be lawful even if they are contrary to the principles and requirements of international humanitarian law. Proving the invalidity of this view, according to the contemporary international law, constitutes one of the main concerns of the present study.
  • Ahmad Ali Ghasemi Shoob Page 119
    The acceptance of minimum rights for aliens in the states practice as well as in international documents about human rights, is indebted to the developments occurred in international relations in recent centuries. It is also affected by relations between individuals and foreign states.The most important rights for residing state include: admission of aliens, expulsion of aliens and also extradition of criminals, implemented by each state according to its national interests and within the framework of international law.That state is bound to protect and support the aliens and where an alien is injured or damaged due to an act or forbearance by administrative, judicial and law-making organs contrary to international law, the responsibility is upon the residing state.In recourse to international documents about human rights and states practice, different rights can be drawn for aliens, including: right of living, personal freedom and security, right of pleading for justice in due courts, avoidance of any torture or humiliating behaviors, right of marriage and protection of the family, rights of ownership and education.In case of violation of alien's rights by the residing state, diplomatic protection is taken into account.Foreign citizens, in turn, must observe rules and regulations of the residing state; otherwise, they may be punished according to the crimes they have committed.Enjoyment of basic rights and freedoms by aliens requires codification and approval of a general international treaty related to their rights and duties that assures more effective application of it in the international community.
  • Morteza Zahraie Page 201
    The fact that no state may benefit from its wrongful act, be it either commission or omission, is a well established principle of international law which originates from the fundamental principle of good faith.When states conclude a dispute settlement agreement and accept to refer a dispute to an international arbitration or judicial proceedings under bilateral or multilateral treaties, they are obliged to observe the outcome of the arbitration; otherwise, their international responsibility will be established. General rules of responsibility of states for the breach of international obligations shall be applied, should no specific rule has been stipulated between the parties. In the absence of such lex specialis, the international law prescribes new obligations especially for remedies for the breach of obligations by the state at fault.Non - compliance with the international arbitral or judicial awards by the states, is a good example of such wrongful act remediable under international law.By virtue of priority of the states, international obligations to their domestic laws from one side and their obligation orginating from international commitment on the other side, states may not rely on domestic law excuses as a ground for non-enforcement of international arbitral awards. The state which is in breach of its obligation to comply with an international judgments or international arbitral awards, is obliged to end its violation, mitigate the damages and finally to compensate the damages incurred by its wrongful acts. Compensation of the damages originated from non-compliance of arbitral awards may be effected through the following restitutions, taking into account, however, the possibility and proportionality, of each mechanism, i.e., financial compensation, obtaining injured state’s consent, proclaimation of the relevant wrongful act by the arbitral tribunal or international juridical court. However, compensation of damages incurred to a private person is usually met through the assessment of the actual damages and the loss of prospective profits incurred.In practice, the sum of payable compensation is usually made by mutual agreement of the parties, and sometimes based on an award on agreed terms issued by the relevant judicial body or arbitral tribunal on the basis of the parties request.