فهرست مطالب

اکوبیولوژی تالاب - سال دهم شماره 1 (پیاپی 35، بهار 1397)

نشریه اکوبیولوژی تالاب
سال دهم شماره 1 (پیاپی 35، بهار 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/03/30
  • تعداد عناوین: 8
|
  • حسین کریم زاده *، علی مجنونی توتاخانه، احمد آفتاب صفحات 5-17
    سرمایه ی اجتماعی یکی از جنبه های مهم در ارتقای مشارکت روستاییان در طرح های روستایی است. هدف این مقاله بررسی نقش سرمایه اجتماعی در مشارکت روستاییان در طرح های آبخیزداری تالاب بین المللی قره قشلاق شهرستان بناب می باشد. این تحقیق از نوع کاربردی و به روش تحلیلی-تبیینی می باشد که با استفاده از روش پیمایش انجام شده است. سرپرستان خانوارهای روستایی مشارکت کننده در طرح های آبخیزداری شهرستان بناب جامعه آماری این پژوهش را تشکیل می دهند که 2446 بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 200 نفر از سرپرستان خانوار روستایی واقع در حوزه آبخیز تالاب بین المللی قره قشلاق انتخاب شدند. روایی صوری پرسشنامه توسط پانل متخصصان مورد تایید قرار گرفت. مطالعه راهنما در منطقه مشابه جامعه آماری با تعداد 30 پرسشنامه صورت گرفت و با داده های کسب شده و استفاده از فرمول کرونباخ، پایایی بخش های مختلف پرسشنامه تحقیق 88/0 الی 90/0 به دست آمد. نتایج آزمون همبستگی اسپیرمن و آزمون رگرسیون چند متغیره در ارتباط با نقش سرمایه ی اجتماعی در مشارکت روستاییان در طرح های آبخیزداری نشان می دهد که به جز دو متغیر تمایل به عضویت در نهادهای محلی و میزان رضایتمندی در سایر متغیرهای موردبررسی همبستگی مثبت و معنی دار در سطح معناداری 95 درصد و درجه آزادی 000/0 وجود دارد و این متغیرها 85 درصد از مشارکت روستاییان در طرح های آبخیزداری را دارد. درنهایت اینکه مدیران و برنامه ریزان در طرح های آبخیزداری، می توانند از ظرفیت ها و سرمایه های اجتماعی روستاییان برای جلب مشارکت و موفقیت طرح ها استفاده نمایند.
    کلیدواژگان: طرح آبخیزداری، سرمایه اجتماعی، مشارکت روستاییان، تالاب بین المللی قره قشلاق
  • زهرا بهرامی، مجتبی علیشاهی *، نرگس جواد زاده صفحات 19-26
    سموم علف کش از پرمصرف ترین سموم کشاورزی در کل جهان می باشند. مهم ترین اثر زیست محیطی این سم ها به تاثیر آن ها بر موجودات غیر هدف مربوط می شود. ماهی ها یکی از شاخص های سنجش سمیت سموم در محیط های آبی می باشند. در این پژوهش سمیت حاد دو علف کش پاراکوات و توفوردی در ماهی گطان (Barbus xanthopterus) ارزیابی و مقایسه گردید. به این منظور از روش OECD (Organization for Economic Co-operation and Development) و سیستم استاتیک برای تعیین سمیت حاد این سموم استفاده شد. برای سم پاراکوات و توفوردی به ترتیب 7 و 8 غلظت افزایشی در سه تکرار و در هر تیمار تعداد 10 قطعه ماهی با وزن 2/0± 5/4 گرم در نظر گرفته شد، تلفات هر 24 ساعت تا 96 ساعت ثبت گردید و نتایج به وسیله نرم افزار پروبیت آنالیز شدند. سرانجام LC50 بعد از 24، 48، 72 و 96 ساعت در مورد هر سم مشخص گردید. سپس بیشینه غلظت قابل قبول (MAC) هر سم اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که سمیت دو علف کش مورد بررسی در ماهی گطان متفاوت بوده به طوری که LC50 96 ساعته در مورد دو سم پاراکوات و توفوردی به ترتیب برابر 8/37 و7/8 میلی گرم در لیتر بود. در بین دو سم علف کش مورد بررسی، توفوردی سمیت کمتری نسبت به پاراکوات در ماهی گطان داشت (mgl-178/3=MAC) و پاراکوات دارای سمیت بیشتری بود (mgl-187/0=MAC). در مورد هر دو سم علف کش مورد استفاده افزایش غلظت سم باعث افزایش تلفات ماهی شده و همچنین افزایش مدت مجاورت با این علف کش ها نیز افزایش تلفات ماهی را باعث گردید. با توجه به نتایج این تحقیق جایگزینی سم توفوردی به جای سم پاراکوات در مزارع کشاورزی، به عنوان علف کش توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: سم علف کش، مسمومیت حاد، LC50، Barbus xanthopterus
  • الهام خواستار، آیلر جمالی، فرهاد نیک نژاد * صفحات 27-37
    دریاچه های شور با محدوده شوری نزدیک به آب دریا، محیط های پرشور بوده اما اغلب دارای طیف وسیعی از عوامل میکروبی می باشند. هدف از این مطالعه جداسازی باکتری های هالوفیل و بی نهایت هالوفیل از آب های شور اینچه برون، آلماگل، آجی گل با دو روش بیوشیمیایی و مولکولی و همچنین مقایسه کارایی این دو روش می باشد. سال 1 3 9 4 ، از 3 دریاچه اینچه برون، آلماگل و آجی گل، تعداد 5 1 نمونه (هرکدام 1 7 نمونه) از مناطق مختلف با EC و pH متفاوت جمع آوری شد. این ایزوله ها بر روی محیط کشت انتخابی Saline nutrient broth کشت داده شدند. ایزوله ها براساس مورفولوژی کلنی و سلول بررسی شدند. مورفولوژی کلنی ها با تاکید بر تولید پیگمان، اندازه کلنی و کدورت تعیین شدند. این خصوصیات از طریق رشد کشت ها در EC، pH و غلظت نمک اپتیمم انجام شد. تست های بیوشیمیایی کاتالاز، ژلاتیناز، آمیلاز، اکسیداز، سیترات، اوره آز، ایندول، وژسپروسکوئر، تخمیر/اکسیداسیون (لاکتوز، سوکرز، دکستروز) و روش مولکولی (PCR ژن کروموزومی tuf) انجام شد. براساس تست های بیوشیمیایی و روش مولکولی تعداد 2 0 ایزوله هالوفیل و بی نهایت هالوفیل از آب های شور اینچه برون، آلماگل، آجی گل جداسازی شد که فراوان ترین گونه استافیلوکوکوس اپیدرمایدیس با 9 مورد، پس ازآن استافیلوکوکوس کپیتیس مشاهده شد. با مقایسه روش بیوشیمیایی و مولکولی مشاهده شد که تست های بیوشیمیایی در 9 مورد قادر به تشخیص گونه نبودند و بر این اساس، روش مولکولی به نسبت روش بیوشیمیایی از کارایی بالاتری برخوردار می باشد. محیط های پرشور به علت سختی شرایط زندگی، از تنوع زیستی کمتری نسبت به محیط های معتدل برخوردارند؛ اما ازنظر حضور میکروارگانیسم های نمک دوست و تحمل کننده نمک، تنوع بالایی دارند و انواعی از نمک دوست های نسبی و تحمل کننده های نمک در این محیط ها وجود دارند.
    کلیدواژگان: اینچه برون، آجی گل، آلماگل، tuf، استافیلوکوکوس اپیدرمایدیس، استافیلوکوکوس کپیتیس
  • پیمان کرمی، میرمهرداد میرسنجری * صفحات 39-54
    آب مهم ترین عامل در حفظ تنوع زیستی تالاب ها است. علاوه بر پدیده های محیطی و طبیعی همچون خشک سالی ها، تغییر الگوهای اقلیمی، افزایش دما و تبخیر و تعرق بحران آب ایران ریشه در رشد فزاینده و توزیع نامتعادل جمعیت، سو مدیریت منابع آب، ناکارآمدی بخش کشاورزی، بخشی نگری مدیران، رشد لگام گسیخته شهرنشینی و نبود فرهنگ مناسب مصرف و ارزش واقعی آب دارد. تالاب ها، به عنوان منابع مهم آب در فلات خشک ایران جایگاه ویژه دارند. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات تالاب بزرگ هویزه در بازه های زمانی 1991، 2004، 2013 و 2016 است. به این منظور از تصاویر ماهواره ای لندست TM، ETM و Land sat 8. oli استفاده شد. مراحل پیش پردازش بر روی تصاویر انجام و طبقه بندی به روش شبکه عصبی (MLP) انجام گرفت. پس از انجام طبقه بندی با استفاده از متریک های سیمای سرزمین تغییرات سیمای تالاب موردبررسی قرار گرفت. روند تغییرات دبی رودخانه های ورودی به تالاب در ایستگاه های هیدرومتری حمیدیه و هوفل بر اساس روش ناپارامتریک من-کندال اندازه گیری شد. بررسی سنجه های سیمای سرزمین در محدوده تالاب در بازه 25 ساله موردبررسی نشان داد که سنجه تعداد لکه NP روندی کاهشی، سنجه تراکم لکه PD کاهش لکه لکه شدن سیمای سرزمین، سنجه LPI روندی کاهشی، سنجه LSI روندی کاهشی، سنجه CONTAG کاهش لکه لکه شدگی و سنجه تنوع شانون SHDI روند افزایش تنوع در سیمای سرزمین را نشان می دهند. بررسی روند تغییرات دبی آب ورودی رود کرخه به تالاب بر اساس من-کندال نشان داد که دبی آب ورودی به تالاب در بازه زمانی 1365 و 1329 تا 1390 و 1391 درمجموع روند کاهشی معنادار داشته است؛ اما در سال 2016 مقدار پوشش گیاهی و آب تالاب به نسبت سال 2013 افزایش داشته است به طوری که در سال 2016 بیشترین مساحت تالاب به پوشش گیاهی حاشیه تالاب، اراضی مرطوب و آب اختصاص پیداکرده است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که پارامترهای از قبیل تولید انرژی، جغرافیای سیاسی آب (هیدروپلتیک) و جغرافیای سیاسی (ژئوپلتیک) کشورهای ترکیه، عراق و ایران در قبال یکدیگر سیمای سرزمین تالاب را تحت تاثیر قرار می دهند و هر تصمیم مدیریتی به منظور اثربخشی بر تالاب باید منافع کشورهای مذکور را در نظر گیرد.
    کلیدواژگان: تالاب هویزه، آماره من، کندال، دورکاوی، شبکه عصبی مصنوعی، خوزستان
  • ژاله محمد زاده، مریم محمدی روزبهانی *، تیمور بابایی نژاد صفحات 55-64
    این تحقیق به منظور بررسی تجمع فلزات سنگین (Ni،Pb،Cd) در رسوبات رودخانه کارون و در گیاه آبزی نی (Phragmites australis) انجام گردید. نمونه برداری در 6 ایستگاه (قبل، داخل و بعد از شهر) و از گیاه نی و رسوبات رودخانه کارون (1395) صورت گرفت. نمونه های خاک و گیاه در ایستگاه ها جمع آوری و به روش هضم جکسون و EPA 3050 به وسیله دستگاه جذب اتمی قرائت شدند. نتایج غلظت فلزات سنگین موردبررسی در بافت های مختلف گیاه نی و رسوبات نشان داد که بیشترین غلظت فلز کادمیوم و سرب (میلی گرم بر کیلوگرم) در ریشه گیاه نی در ایستگاه 4 به ترتیب به میزان (79/0±81/2) و (80/8±172) و بیشترین غلظت فلز نیکل در ایستگاه 5 در برگ گیاه نی (21/0±72/2) اندازه گیری شد. بیشترین حجم آلودگی گیاهی در ایستگاه های محدوده داخل شهر اهواز به دست آمد. همچنین مطالعه رسوبات رودخانه کارون نشان داد، فلزات سرب (90/1±50/73) میلی گرم بر کیلوگرم در ایستگاه 6، کادمیوم (11/0±11/2) میلی گرم بر کیلوگرم در ایستگاه 5 و نیکل (14/0±72/1) میلی گرم بر کیلوگرم در ایستگاه 1، به ترتیب بیشترین غلظت را داشتند. بیشترین حجم آلودگی رسوبات در ایستگاه های محدوده خارج از شهر اهواز به دست آمد. نتایج ضریب تجمع زیستی نشان داد، بالاترین ضریب تجمع زیستی فلز کادمیوم و سرب به ذر ریشه گیاه نی به ترتیب به میزان 29/1 و 84/3 و فلز نیکل بالاترین ضریب تجمع زیستی (47/1) را در ساقه داشتند. نتایج این تحقیق نشان داد، گیاه نی توانایی بالایی برای انتقال فلزات سنگین به اندام های خود داشته و می توان از این گیاه به عنوان گیاهان تجمع کننده فلزات سنگین در رودخانه ها استفاده کرد.
    کلیدواژگان: فلزات سنگین، Phragmites australis، رسوبات، تجمع زیستی، رودخانه کارون
  • غلامرضا روشن *، قاسم لگزاشکور صفحات 65-78
    با فراگیر شدن شبیه سازی نرم افزاری اقلیم منطقه ای، این امکان به وجود آمده است تا سناریوهای گوناگونی همچون تاثیر پر آب کردن یک دریاچه یا خشک کردن آب آن و تاثیر آن بر شرایط اقلیمی منطقه هم جوارش، در دنیای مجازی رایانه ای شبیه سازی گردد. دریاچه زریوار به عنوان یکی از دریاچه های مهم شمال غرب کشور گاها در دوره های خشک سالی با تهدید کاهش پهنه آبی مواجه می باشد که این عامل می تواند به طور مستقیم بر مولفه های اقلیمی نواحی پیرامون خود و تاثیرات غیرمستقیمی بر تغییرات شاخص های HDD و CDD به عنوان مولفه هایی برای ارزیابی عرضه و تقاضای انرژی داشته باشد. بدین منظور در این پژوهش با استفاده از نرم افزار TAPM، دو سناریوی پر آب بودن (شرایط واقعی دریاچه) و خشک کردن دریاچه اجرا گردید تا بتوان میزان تغییرات شاخص های HDD و CDD برای شهر مریوان که در همسایگی دریاچه واقع گردیده، شبیه سازی نمود. اما پیش از آن بر مبنای داده های واقعی و روزانه حداقل و حداکثر دما برای سال های 1990 تا 2010، میانگین ماهانه HDD و CDD شهر مریوان محاسبه و در گام بعد تغییرات روند این دو مولفه به وسیله رگرسیون خطی و آزمون ناپارامتریک منکندال (t) مورد واکاوی قرار گرفت. با توجه به داده های درازمدت مشاهداتی مشخص گردید که تنها روند معنادار تغییرات دو شاخص HDD و CDD برای مارس وجود دارد. این تغییرات به ترتیب برای شاخص HDD و CDD با آماره های (54/0 R=-; 20/2 t=-) و (38/0; t= 41/0 R=) موید کاهش نیاز به انرژی گرمایشی و افزایش انرژی سرمایشی در این ماه می باشد. همچنین خروجی ها نشان می دهند که در سناریوی دریاچه خشک، میزان HDD برای غالب ماه های سرد سال نسبت به دریاچه پر آب افزایشی و از طرف دیگر مقدار CDD نیز در ماه های گرم سال افزایش نشان می دهند. از طرف دیگر بر اساس میانگین سالانه، یافته ها نشان دادند که خشک شدن دریاچه زریوار باعث کاهش 30 درجه- روز کالری تقاضای انرژی در بخش گرمایشی و افزایش 111 درجه- روز کالری در بخش خنک کنندگی خواهد گردید.
    کلیدواژگان: تقاضاي انرژي، درجه روز سرمايش و گرمايش، درياچه زريوار، طرح واره هاي اقليمي، مدل سازي هواشناسي
  • خوشناز پاینده *، لاله رومیانی، محمد ولایت زاده صفحات 79-94
    این تحقیق با هدف تعیین وضعیت میزان فلزات کادمیوم، سرب، جیوه و آرسنیک در گیاه نی (Phragmites australis) در بخش های شمالی، جنوبی و مرکزی تالاب ناصری و مقایسه میزان این فلزات در اندام های ریشه، ساقه و برگ گیاه نی در دو فصل پاییز 1395 و بهار 1396 انجام شد. برای نمونه برداری در هر ایستگاه مورد مطالعه در هر فصل 10 نمونه گیاه نی با 3 تکرار از حاشیه تالاب جمع آوری گردید. سنجش فلزات سنگین به روش جذب اتمی با دستگاه پرکین المر 4100 صورت گرفت. بالاترین و پایین ترین میزان کادمیوم در ریشه (003/0±054/0 میلی گرم در کیلوگرم) و ساقه (001/0±015/0 میلی گرم در کیلوگرم) بود. همچنین بالاترین و پایین ترین میزان سرب در ریشه (006/0±808/0 میلی گرم در کیلوگرم) و ساقه (004/0±252/0 میلی گرم در کیلوگرم) گیاه نی مشاهده شد. میزان جیوه در ریشه گیاه نی در فصل بهار بالاترین غلظت (05/0±25/7 میکرو گرم در کیلوگرم) را داشت، اما بالاترین مقدار آرسنیک در ریشه این گیاه در فصل پاییز (92/1±88/21 میکرو گرم در کیلوگرم) به دست آمد. برای هر دو فلز پایین ترین غلظت برعکس بود، به عبارت دیگر پایین ترین میزان جیوه و آرسنیک در ساقه گیاه نی به ترتیب در فصول پاییز و بهار 05/0±06/4 و 95/0±88/11 میکرو گرم در کیلوگرم به دست آمد. میانگین غلظت کادمیوم، سرب، جیوه و آرسنیک در ریشه بالاتر از برگ و ساقه مشاهده شد. الگوی تجمع فلزات کادمیوم، سرب، جیوه و آرسنیک در اندام های گیاه نی در دو فصل پاییز و بهار به صورت ریشه > برگ > ساقه بود. میزان تجمع کادمیوم، سرب و جیوه در گیاه آبزی نی در فصل بهار بالاتر از فصل پاییز به دست آمد (P<0. 05) ، اما درمورد عنصر آرسنیک میزان تجمع در این گیاه آبزی در فصل بهار پایین تر بود (P<0. 05). بنابراین با توجه به نتایج به دست آمده می توان بیان نمود که گیاه آبزی نی قدرت گیاه پالایی عناصر کادمیوم، سرب، جیوه و آرسنیک را در ریشه، ساقه و برگ دارد.
    کلیدواژگان: فلزات، ریشه، ساقه، برگ، گیاه نی
  • مرتضی زارعی *، مجتبی ذاکری، مصطفی بهادری، زهرا بهادری صفحات 95-108
    امروزه صنعت گردشگری یکی از بزرگ ترین و متنوع ترین صنایع پویای جهان است که جزء پردرآمدترین بخش های اقتصادی جهان به شمار می رود. بنابراین شناسایی و ارزیابی مناطق دارای پتانسیل گردشگری و بهره گیری هر چه بیشتر از مزایا و فواید اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن باعث توسعه روزافزون منطقه می شود. تالاب بین المللی آذینی واقع در شهرستان سیریک در استان هرمزگان از اکوسیستم های ثبت شده جهانی است؛ که به عنوان یک تالاب گرمسیری دارای مجموعه ای از جنگل های مانگرو با دو گونه غالب حرا (marina Avicennia) و چندل (mucronata Rhizophora) است؛ و به دلیل داشتن موقعیت خاص جغرافیایی و مناظر زیبا، زیستگاه غنی برای پرندگان و جانوران، از جاذبه های اکوتوریستی خاصی برخوردار است. هدف از این پژوهش ارزیابی قابلیت های اکولوژیکی تالاب آذینی و برنامه ریزی راهبردی و مدیریت مناسب این تالاب در سال 1393 در راستای توسعه پایدار با استفاده از روش تحلیلی SWOT است. در این پژوهش نقاط ضعف و قوت موجود در منطقه و نیز فرصت ها و تهدیداتی که تالاب با آن مواجه است و یا در آینده با آن مواجه خواهد شد شناسایی و جهت ارائه راهبرد مدیریتی مناسب بکار گرفته شد. سپس از طریق رتبه بندی - وزن گذاری و تجزیه وتحلیل عوامل داخلی و خارجی موثر بر توسعه گردشگری منطقه با استفاده از ماتریس SWOT راهبردهای مناسب تدوین گردید. در این تحقیق ماتریس IFE با امتیاز 48/2 بیانگر این بود که نقاط ضعف از نقاط قوت موجود بیشتر بوده و ماتریس EFE با کسب امتیاز 40/2 بیانگر وجود تهدیدهای بیشتری نسبت به فرصت ها می باشد. نتایج به دست آمده نشان دهنده این است که بر اساس مدل SWOT راهبردهای تدافعی (WT) به عنوان بهترین راهبردها برای منطقه موردمطالعه می باشند. درنهایت با توجه به دارا بودن طیف گسترده زیستگاهی و توانمندی ها و قابلیت های گردشگری، این منطقه می تواند ظرفیت تبدیل شدن به یکی از قطب های گردشگری در جنوب کشور را داشته باشد. همچنین برای نیل به تحقق اهداف و توسعه گردشگری تالاب آذینی، تلاش برای جذب همکاری همه جانبه ادارات و سازمان های دولتی و خصوصی مرتبط با این صنعت پیشنهاد می گردد.
    کلیدواژگان: اکوتوریسم، تالاب آذینی، جنگل های مانگرو، مدل SWOT