فهرست مطالب

فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
پیاپی 69 (بهار 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/04/04
  • تعداد عناوین: 11
|
  • مقاله ها
  • مجتبی تویسرکانی صفحه 1
    ناگورنو- قره باغ (قره باغ کوهستانی)، منطقه خودمختار ارمنی نشین در غرب جمهوری آذربایجان و در نزدیکی مرزهای ارمنستان است. این منطقه توسط ارمنی های محلی کنترل می شود. با این وجود، نه ارمنستان و نه هیچ کشوری در جهان، جمهوری قره باغ را به رسمیت نمی شناسد. این منطقه از زمان استقلال دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان، منبع بسیاری از اختلافات میان این دو کشور بوده است.
    هدف از این مقاله، تجزیه و تحلیل ابعاد و سطوح مداخله در بحران ناگورنو- قره باغ بر طبق مفهوم «بحران ژئوپلیتیکی» و مبانی و عناصر موجود در آن است. بر این اساس، ابتدا مفهوم بحران ژئوپلیتیکی و عناصر موجود در آن تبیین شده؛ سپس به موضوع و عامل بحران ژئوپلیتیکی قره باغ و ابعاد آن اشاره خواهد شد و در نهایت، سطوح مداخله در این بحران از بعد محلی تا ابعاد جهانی و سازه ای مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
    چنانچه یافته های تحقیق نشان می دهد، عدم انطباق مرزهای جغرافیایی با مرزهای قومی، مذهبی و فرهنگی در منطقه قفقاز؛ رویکرد سیاسی رهبران کمونیست در قبال اقوام و جمهوری های شوروی؛ در پیش گرفتن مواضع سرسختانه از سوی طرفین درگیر؛ عامل رقابت بازیگران خارجی؛ متوازن بودن مناسبات قدرت میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان و ذهنیت تاریخی منفی ارامنه و ترس از محاصره، مهمترین عوامل شکل گیری و تطویل بحران قره باغ به شمار می آیند.
    کلیدواژگان: ناگورنو، قره باغ، جمهوری ارمنستان، جمهوری آذربایجان، قفقاز جنوبی، ژئوپلیتیک، بحران
  • گزارش ها
  • میزگرد مشترک دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی و برنامه اوراسیای دانشگاه تهران پیرامون تحولات اخیر جمهوری قرقیزستان
    صفحه 8
  • نقد و بررسی کتاب
  • روابط جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه(عصر نوین همکاری ها)
    صفحه 9
  • سازمان همکاری اقتصادی(اکو)؛ دستاوردها و چشم اندازها
    صفحه 10
  • گاهشمار
    صفحه 11
  • مقاله ها
  • محمدرضا ربیعی صفحه 25
    سران اتحادیه اروپا و شش کشور همسایه شرقی این اتحادیه شامل ارمنستان، جمهوری آذربایجان، گرجستان، اوکراین، بلاروس و مولداوی در می 2009 اعلامیه ای را که به اعلامیه «مشارکت شرقی» معروف شد، امضاء کردند تا چارچوب روابط آتی خود را بر این اساس بنا نمایند.
    تا قبل از سال 2001، کشورهای این منطقه جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی اتحادیه اروپا نداشتند، اما اجرای عملیات نظامی در افغانستان، نقش محوری کشورهای این حوزه برای تداوم حضور ناتو در این کشور را افزایش داد.
    با توجه به تلاش های روسیه در سال های اخیر برای بازیابی قدرت گذشته خود و پیگیری یک سیاست تهاجمی تر که در مواردی با منافع غرب اصطکاک پیدا می کند، ابتکار مشارکت شرقی در دراز مدت می تواند منافع روسیه در این منطقه را مورد تهدید قرار دهد. در واقع این ابتکار را می توان در چارچوب به کارگیری قدرت نرم اتحادیه اروپا برای همراه کردن کشورهای منطقه با سیاست های خود ارزیابی نمود.
    کلیدواژگان: مشارکت شرقی، اتحادیه اروپا، قفقاز، روسیه، انرژی، سیاست همسایگی
  • داود رضایی اسکندری صفحه 51
    قرن گذشته از نظر منابع استراتژیک، قرن نفت لقب گرفت و قرن کنونی احتمالا قرن آب خواهد بود. با عنایت به تحولات اقلیمی، اقتصادی و اجتماعی در سطح جهان، تا اواسط قرن حاضر اکثر کشورهای جهان از این دیدگاه با بحران مواجه خواهند شد. در قرن گذشته نیز نزاع بر سر آب در بسیاری از مناطق جهان جزئی جدایی ناپذیر از دیپلماسی کشورها بوده است. این موضوع در تمامی مناطق پیرامون ایران از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده است. این مقاله در نظر دارد تا به این سوال ها پاسخ دهد: چشم انداز جهانی بحران آب در دهه های آتی چگونه خواهد بود؟ مهمترین دلایل وقوع بحران آب در جهان چیست؟ بحران آب از چه جنبه هایی برای ایران اهمیت دارد؟ دلایل وقوع بحران آب در آسیای مرکزی چیست؟چه راه کارهایی را می توان برای برون رفت از این بحران ارائه نمود؟ بنابراین تلاش خواهد شد تا با استناد به گزارش های نهادهای بین المللی ضمن بررسی چشم انداز جهانی بحران آب و بررسی علل این پدیده در سطح جهانی، به طور خاص ریشه ها و دلایل این بحران در منطقه آسیای مرکزی مورد بررسی قرار گرفته و ضمن پاسخ به پرسش های فوق راه کارهای برون رفت از این بحران نیز مد نظر قرار خواهد گرفت. فرض اصلی این نوشتار این است که با عنایت به تحولات در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیک، بحران آب در دهه های آینده اهمیت بیشتری یافته و تاثیر تعیین کننده ای در دیپلماسی اغلب کشورهای جهان و به ویژه مناطق پیرامونی ایران خواهد داشت.
    کلیدواژگان: بحران آب، آب های مشترک، رودهای فرامرزی، آسیای مرکزی
  • تاج محمدشاه منصوری، افشین شامیری صفحه 75
    همجواری و هم مرز بودن چین با کشورهای منطقه آسیای مرکزی توام با رشد سریع اقتصادی این کشور، شرایط خاصی را بر روابط این کشورها با چین موجب شده است. به طور کلی روابط دوجانبه چین و کشورهای این منطقه از روند جهان شمول دیپلماسی اقتصادی پکن مستثنی نیست. علاوه بر همجواری ژئوپلیتیک و اهمیت خاص این منطقه برای چین، پکن تداوم و گسترش روابط خود با کشورهای این منطقه در عرصه اقتصادی با هدف حفظ ثبات سیاسی و اجتماعی در داخل و به خصوص مناطق مرزی چون سین کیانگ را در سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده است. نفوذ آمریکا در منطقه آسیای مرکزی پس از یازده سپتامبر 2001 یک حادثه و واقعیت دور از ذهن برای چینی ها، و استراتژی کلی این کشور در قبال مناطق و کشورهای مجاور و همسایه بوده است. مجموعه این عوامل سیاست خارجی چین و طبعا اهداف و منافع این کشور در آسیای مرکزی را دست خوش ملاحظات و اتخاذ استراتژی های خاصی کرده است. در این مقاله سعی بر این است تا زوایای گوناگون سیاست خارجی چین در منطقه آسیای مرکزی تشریح و تبیین شود.
    کلیدواژگان: ژئوپلیتیک، آسیای مرکزی، دیپلماسی اقتصادی، چین
  • شعیب بهمن صفحه 89
    آسیای مرکزی علاوه بر آنکه میراث دار اقتصاد بزرگ جاده ابریشم و پلی ارتباطی میان اروپا و آسیای شرقی و همچنین شمال و جنوب قاره آسیا به شمار می آید، امروزه به سبب کشف منابع غنی انرژی نیز به عنوان منطقه ای مهم محسوب می شود. در واقع منطقه آسیای مرکزی در فضای پسا شوروی دارای ابعاد ژئواستراتژیک، ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک می باشد و همین مسئله موجب اهمیت یافتن روندهای منطقه گرایی در آسیای مرکزی شده است. از این رو در شرایطی که آسیای مرکزی دارای شرایط اطلاق نمودن نام «منطقه» است و همچنین از سوی سایر کشورهای جهان نیز به عنوان یک منطقه مورد شناسایی قرار گرفته است، با این حال تاکنون مباحث مرتبط با منطقه گرایی در آسیای مرکزی مورد توجه چندانی قرار نگرفته است. در مقاله حاضر سعی شده زوایای گوناگون چالش ها و موانع منطقه گرایی در آسیای مرکزی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
    کلیدواژگان: آسیای مرکزی، سازمان همکاری آسیای مرکزی، منطقه گرایی و سازمان همکاری شانگهای
  • ولی کوزه گر کالجی صفحه 111
    به قدرت رسیدن شاگردان نوگرای مکتب سیاسی نجم الدین اربکان، موسس حزب اسلام گرای رفاه در قالب حزب عدالت و توسعه در جریان انتخابات پارلمانی سال 2002 سرآغاز حیات جدید سیاسی در کشور ترکیه به شمار می رود. تدوین دکترین عمق استراتژیک از سوی احمد داوود اوغلو، به عنوان معمار سیاست خارجی جدید ترکیه، موجب بروز تحولاتی بنیادین در روابط خارجی این کشور در سال های اخیر گردید. بهبود و گسترش روابط ترکیه با فدراسیون روسیه از جمله این تحولات است که در طول تاریخ 500 ساله روابط سرد و شکننده دو کشور هرگز سابقه نداشته است. در این نوشتار با کاربرد نظریه سازه انگاری به عنوان چارچوب نظری، کوشش می شود که به این پرسش پاسخ داده شود که چه دلایلی موجب ایجاد تحول در مناسبات مسکو- آنکارا، به رغم پیشینه طولانی تقابل و سوء تفاهم شده است؟و این تحول در حوزه های مختلف چگونه عینیت یافته است؟ بر این اساس فرضیه اصلی این نوشتار عبارت است از این که: «تغییر نگاه و رویکرد نخبگان سیاسی جدید ترکیه به عرصه سیاست خارجی در قبال همسایگان و مناطق پیرامونی، موجب بروز تحول در سیاست خارجی و ایجاد تغییرات بنیادین در مناسبات این کشور با فدراسیون روسیه شده است». به منظور پاسخ به پرسش های مطرح شده و نیز آزمون فرضیه، ابتدا به صورت فشرده به نظریه سازه انگاری و پیوند آن با مقوله سیاست خارجی پرداخته می شود، سپس با بررسی کلی دیدگاه ها و رویکردهای حزب عدالت و توسعه در عرصه سیاست خارجی و تطبیق آن با مفروضه های اصلی نظریه سازه انگاری، تحول در مناسبات مسکو- آنکارا در چهار حوزه سیاسی، امنیتی و دفاعی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و نیز تاثیر بحران اوت 2008 گرجستان بر روابط دو کشور مورد واکاوی قرار می گیرد.
    کلیدواژگان: سازه انگاری، قفقاز جنوبی، فدراسیون روسیه، ترکیه، حزب عدالت و توسعه
  • محمود واعظی صفحه 137
    کشف نفت و گاز و بهره برداری متنوع از آن نقش تعیین کننده ای در تحول صنایع داشته و به عنوان یکی از محورهای اصلی توسعه جوامع بشری مطرح بوده است. در چنین شرایطی، توجه به آینده منابع انرژی و چگونگی سامان دهی تولید، انتقال و مصرف آن از مهمترین اهداف و نیز چالش های پیش روی تولید کنندگان و مصرف کنندگان انرژی بوده و موجب شکل گیری همکاری های دوجانبه، منطقه ای و بین المللی در میان این کشورها شده است. در دهه گذشته موضوع امنیت انرژی باعث افزایش اهمیت استراتژیک این کالای سیاسی در روابط کشورهای مصرف کننده، تولید کننده و مسیر ترانزیت شده است. در میان مناطق برخوردار از منابع انرژی، منطقه خزر و قفقاز به عنوان تامین کننده بخشی از انرژی مورد نیاز جهان در سال های اخیر از ظرفیت مناسبی برخوردار است و در صورت شکل گیری همکاری های منطقه ای امکان افزایش این ظرفیت ها نیز وجود دارد. این مقاله با مبنا قرار دادن دو مقوله منابع انرژی و همکاری منطقه ای، این فرضیه را مطرح می کند که پس از بحران گرجستان در اوت 2008 و با توجه به تغییر برخی از روندهای جهانی و منطقه ای، شرایط جدیدی در قفقاز به وجود آمده است که مهمترین مولفه آن تضعیف رویکردهای تقابلی و رقابتی و تقویت رویکردهای تعاملی و همکاری جویانه می باشد. بر این اساس و با توجه به تغییر نگاه رهبران کشورهای منطقه، مقوله انرژی می تواند زمینه مناسبی برای پیوند میان کشورهای تولید کننده، انتقال دهنده و مصرف کننده انرژی ایجاد نماید. این نوشتار این نکته را مطرح می سازد که تحقق این امر جز با اتخاذ یک سیاست هماهنگ و مناسب در زمینه همکاری های منطقه ای برای بهره برداری بهینه از منابع و خطوط انتقال انرژی و برتری دادن منافع بلند مدت به منافع زودگذر و کوتاه مدت امکان پذیر نخواهد بود.
    کلیدواژگان: انرژی، همکاری منطقه ای، آسیای مرکزی، قفقاز، دریای خزر
|
  • Page 1
    Nagorno-Karabakh is an autonomous region situated in the vicinity of Armenia borders and the west of AzerbaijanRepublic. Although this region is controlled by Armenians, neither Armenia nor any other country in the world recognize KarabakhRepublic. The region has been the scene of conflict between two republics of Azerbaijan and Armenia since their independence. The aim of this article is to analyze the dimensions and levels of intervention in Nagorno-Karabakh conflict in accordance with Geopolitical Crisis concept and its fundamentals. As to the findings of the research, non-adaptation of geographical borders with ethnic, religious and cultural borders in Caucasus region; communist leader's political approach to Soviet republics and ethnic groups; strong positions of the conflict parties to each other; the factor of foreign actors competition; the balance of power relations between Armenia and Azerbaijan Republic and at least Armenian's negative historical mentality and fear of blockade, are the most important factors intensifying Karabakh crisis.
  • Page 25
    Presidents of EU and its six eastern neighboring countries - including Armenia, Azerbaijan, Georgia, Ukraine, Belarus and Moldavia – signed a declaration that has been known as “Eastern Partnership” in May 2009, in order to build the framework of their future relationships. Before the year 2001, these countries did not enjoy a peculiar position in the EU’s foreign policy; but military operations in Afghanistan, increased their pivotal role to ensure NATO continued presence in this country. Considering Russia’s attempts in the past years to regain its former power, and pursuing a more aggressive policy, which sometimes clashes with western interests, the " Eastern Partnership initiative " can threaten Russia’s interests in the region, in the long term. Indeed it is possible to evaluate this initiative in the frame of the utilization of EU’s soft power to ensure the regional countries support of EU policies
  • Page 51
    According to strategic resources, the past century has been named the "Oil Century "; and this century will possibly be named the "Water Century." With the attention paid to the social, economic and ecological developments, the majority of the world’s countries will have a crisis pertaining to this matter. Even in the past century, struggles over water have been major parts of a country’s policy in most regions. This has been also a matter of importance in the regions surrounding Iran. This article tries to answer the following questions: what will the global overview of the water crisis in the following decades? What are the main causes of this global crisis? What is this crisis’ importance for Iran? What are the causes of this crisis in the Central Asia? What solutions can be proposed to address this situation? Therefore, this article will try to highlight the root - causes of this crisis in Central Asia, by referring to the reports of international institutions while assessing the global overview of the water crisis and its causes; this article will also answer the questions raised and propose solutions to address this crisis. The main assumption in this article is that with changes in the economical, ecological and social areas, the water crisis will be considered more important in the following decades and have a major influence on most countries’ policy and especially in the regions surrounding Iran.
  • Page 75
    China’s neighboring of and shared borders with Central Asian countries, coupled with its rapid economic growth, has imposed certain conditions on the relations between China and the aforementioned countries. The bilateral relations between China and the regional countries are not exempt from Beijing’s global economic policies. In addition to common geopolitics and the importance of this region for China, Beijing has given much importance to the continuation and expansion of its relation with the regional countries in the economic area. China's goal is to preserve social and political stability in the country, especially in the bordering regions like Xin Jiang. USA’s influence in the Central Asia after the 9/11 has been an undesirable reality for the Chinese and its general strategy concerning the neighboring countries. All these factors have influenced China’s foreign policy and its goals and interests in Central Asia. Therefore, this article has been trying to explore and explain the different aspects of China’s foreign policy in Central Asia.
  • Page 89
    Central Asia is heir of Silk Road economic dynamics and bridge of correlation between Europe and East Asia and also north and South of Asia. Today Central Asia is an important region, because it is rich of energy resources. This region after collapse of the Soviet Union has gained geo-strategic, geo-political and geo-economic dimensions. This is why Regionalism in Central Asia has been prominent. Central Asia is a recognized "Region". Notwithstanding the fact that regionalism in Central Asia has not yet gained. This article will survey dimensions of challenges and obstacles of regionalism in Central Asia.
  • Page 111
    Coming to power of the modernist disciples of Arbakan 's political school under the guise of Justice and Development Party (JDP) in 2002 elections, ushered a new political revival in Turkey. The formulation of Strategic Depth Doctrine by Ahmet Davutoğlu, as the architect of the Turkey 's new foreign policy, led to radical changes in its foreign relations. Ameliorating relations between Turkey and the Russian Federation are among these developments, which is unprecedented during the 500 years history of fragile relations between the two countries. Based on the Constructivist theory, this article, tries to answer the question that what are the motives for amelioration of Moscow-Ankara relations despite their old mutual misunderstanding? And what are the manifestation of this change in different fields? According to the main hypothesis, “the shift in the attitude of Turkey 's new political elite towards foreign policy, has transformed Turkish foreign policy and created radical changes in its relations with the Russian Federation”. In order to answer the aforementioned questions and testing the hypothesis, this article first reviews the Constructivist theory and its linkage with foreign policy and then while studding approaches adopted by Justice and Development Party in the field of foreign policy and comparison adoption with the main assumption of the constructivist theory, explores the shift in Moscow-Ankara relations in the four areas: political, security and defense, economic, social-cultural, as well as the impacts of Georgia’s August 2008 crisis on the relations between the two countries.
  • Page 137
    The discovery of Oil, Gas, and its diverse utilization has had a major role in the transformation of industries, and acknowledged as a central basis for social development. In these conditions, future of energy resources and how to organize it's production, transportation and usage have been the major goals and challenges of the producers and consumers of energy; it has also helped to shape bilateral, regional and international relationships between countries. In the past decade, the energy security has caused the increasing of strategic importance in relations between producing, consuming and transit routes. Among regions blessed with energy resources, the Caspian and Caucasian regions have a major part in providing the energy needed on a global basis, and it is possible to increase this part by encouraging regional cooperation. This article, basing on energy resources and regional cooperation, proposes the following theory: after the Georgian crisis in August 2008 and considering the changes in global and regional processes, new conditions have aroused in Caucasus, that its major component is the weakening of contrasting and competitive approaches and strengthening the cooperative and transactional approaches. On such basis and with regard to the changing views of regional countries’ leaders, the concept of energy can be considered an appropriate groundwork in creating ties between the producing, transporting and consuming countries. This article claims that the realization of this matter is only possible by the adoption of an appropriate policy regarding regional cooperation in order to better utilize the resources and by giving utmost priority to long-term goals as opposed to short-term goals.