فهرست مطالب

نشریه اصول بهداشت روانی
سال دهم شماره 1 (پیاپی 37، بهار 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/02/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • حسین شاره صفحه 7
    مقدمه
    در سال های اخیر فرار از منزل به ویژه در دختران نوجوان رو به افزایش است. مطالعات و تحقیقات زیادی پیرامون دختران فراری صورت گرفته است، اما مطالعات در زمینه ریسک فرار از منزل بسیار اندک می باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی رابطه‎ بین متغیرهای جمعیت شناختی با ریسک فرار از منزل در دختران نوجوان بود.
    روش کار
    این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. 500 نفر از دانش‎آموزان دختر مقطع متوسطه و پیش‎دانشگاهی مناطق 2، 5 و 7 آموزش و پرورش شهر مشهد که به شیوه‎ تصادفی طبقه‎ای خوشه‎ای انتخاب شده بودند، با استفاده از پرسش‎نامه های ویژگی های جمعیت‎شناختی و ریسک فرار از منزل مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها به کمک همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    تحلیل داده ها نشان داد که بین سن آزمودنی ها (01/0P<)، تعداد اعضاء خانواده (05/0P<)، درآمد والدین (01/0P<)، سن و سطح تحصیلی والدین(01/0P<) با ریسک فرار دختران از منزل رابطه‎ معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل واریانس یک راهه و آزمون شفه حاکی از تاثیر وضعیت تحصیلی(01/0P<)، ترتیب تولد(05/0P<) و نوع سرپرست (05/0P<) بر ریسک فرار از منزل بود. ارتباط سایر متغیرها با ریسک فرار از منزل معنادار نبود.
    بحث: نتایج بیانگر ارتباط برخی از متغیرهای جمعیت شناختی با ریسک فرار از منزل در دختران بود.
    کلیدواژگان: دختران فراری، فرار از منزل، متغیرهای جمعیت شناختی
  • شهرام واحدی، اسکندر فتحی آذر، سید داوود حسینی نسب، محمد مقدم صفحه 15
    مقدمه
    درمطالعه حاضر ساختار عاملی، همسانی درونی و اعتبار سازه ی مقیاس پرخاشگری کودکان پیش دبستانی بررسی شد. فرم مربی مقیاس پرخاشگری یک پرسش نامه ی 42 سئوالی با مقیاس رتبه بندی لیکرت، برای ارزیابی پرخاشگری جسمانی، رابطه ای و واکنشی- کلامی کودکان پیش دبستانی طراحی شد.
    روش کار
    از بین کودکان پیش دبستانی شهرستان ارومیه تعداد 489 کودک (176 دختر و313 پسر) به روش تصادفی انتخاب شدند و مقیاس پرخاشگری پیش دبستانی توسط مربیان مهد کودک برای آن ها تکمیل گردید. برای بررسی روایی سازه از روش تحلیل عاملی بهره گرفته شد.
    نتایج
    یافته ها نشان دادند که ضریب پایایی آلفای کرونباخ در کل مقیاس(98/0) و در عامل های چهارگانه استخراج شده رضایت بخش میباشند.تحلیل عاملی این مقیاس به کمک تجزیه به مؤلفه های اصلی و بعد ازچرخش واریماکس، چهار عامل پرخاشگری کلامی- تهاجمی، پرخاشگری فیزیکی- تهاجمی، پرخاشگری رابطه ای و خشم تکانشی را فراهم کرد که معرف روایی سازه مقیاس می باشد. افزوده بر این نتایج مبین این واقعیت اند که میانگین نمرات پسران در عامل های پرخاشگری کلامی– تهاجمی و پرخاشگری فیزیکی- تهاجمی بیشتر از دختران است. اما در زمینه پرخاشگری رابطه ای و خشم تکانشی تفاوت دو جنس از لحاظ آماری معنی دار نبود. هرچند که میانگین پسران در دو عامل یاد شده نسبت به دختران بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    نتیجه این تحقیق نشان داد که مقیاس اندازه گیری پرخاشگری را می توان به عنوان یک ابزار پایا و معتبر در محیط های آموزشی، پژوهشی و بالینی به کار برد.
    کلیدواژگان: مقیاس اندازه گیری پرخاشگری، پرخاشگری آشکار و رابطه ای، پرخاشگری غیر مستقیم و مستقیم، کودکان پیش دبستانی
  • منیژه کرباسی صفحه 25
    مقدمه
    اگر چه تدریس به دلیل توسعه ی منابع انسانی امری بسیار پاداش دهنده است اما فشار های روانی ویژه ای را ایجاد می کند که در کمتر حرفه ای نظیر آن را می توان یافت. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان شیوع، منابع و علایم استرس استادان دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان صورت گرفته است.
    روش کار
    این مطالعه به روش پیمایشی بر روی 168 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه انجام شده است. ابزار مطالعه پرسش نامه استرس معلم کیریاکو- ساتکلیف (1978) بود. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری t برای گروه های مستقل، تحلیل واریانس یک راهه، آزمون تعقیبی توکی و ضریب همبستگی پیرسون انجام گرفت.
    نتایج
    یافته ها نشان داد که90/17 درصد از استادان دارای استرس زیاد یا خیلی زیاد، 1/29 درصد متوسط و 53 درصد فاقد استرس و یا دارای استرس کم بودند. در بین منابع استرس، درس نخواندن دانشجویان، تعداد زیاد ایشان در کلاس و کم انگیزگی شان در راس قرار داشت. از نظر متغیر های جمعیت شناختی و حرفه ای، تنها میزان استرس استادانی که به صورت هم زمان در سازمان های دیگر به کار اشتغال داشتند کمتر بود)013/0 (p= و کلیه ی علایم استرس نیز همبستگی مثبت معنی داری را با استرس کلی استادان نشان دادند.
    بحث: بی علاقگی دانشجو به رشته ی تحصیلی، بالا بودن نسبت دانشجو به استاد و بیکاری پس از تحصیل دانش آموختگان می تواند از دلایل عمده ی استرس استادان باشد.
    کلیدواژگان: استرس شغلی، منابع استرس، علایم استرس، استاد، دانشگاه آزاد اسلامی
  • سمانه ناطقیان، جواد ملازاده، محمدعلی گودرزی، چنگیز رحیمی صفحه 33
    مقدمه
    استرس که بر اثر حوادث گوناگونی از جمله جنگ رخ می دهد به عنوان یکی از عوامل تهدید کننده ی سلامت روان در نظر گرفته می شود. رویداد های استرس زای زندگی و پیامدهای آن، می تواند منجر به بروز اختلال استرس پس از ضربه (PTSD)گردد که آن نیز به نوبه ی خود بروز پی آیندهای مخربی، از جمله ناسازگاری زناشویی را در افراد متاهل به دنبال دارد. با این وجود، عواملی مانند زیر مؤلفه های روان شناسی مثبت نگر همچون بخشایش، تاثیر مثبتی بر علائم اختلال استرس پس از ضربه دارند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رضایت زناشویی در مردان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه (ناشی از جنگ) و همسران شان براساس شدت نشانه های اختلال در مردان و میزان بخشایش ابراز شده توسط زوجین تدوین گردید.
    روش کار
    به این منظور ابتدا 103 بیمار تحت درمان در از بیمارستان تخصصی اعصاب و روان جانبازان شیراز (جنت) انتخاب شدند، در مرحله ی بعد آنها با استفاده از مقیاس اختلال استرس پس از ضربه مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر مبنای نمره برش این مقیاس 42 مرد با تشخیص PTSD به اتفاق همسران شان به منظور سنجش میزان بخشایش و رضایت زناشویی آنان با استفاده از دو مقیاس بخشایش و سازگاری زناشویی، انتخاب شدند. در نهایت داده های به دست آمده با روش رگرسیون چندگانه (گام به گام)، مورد تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    نتایج نشان داد که میزان بخشایش و شدت نشانه های PTSD می تواند رضایت زناشویی بهتری را در مردان مبتلا به PTSD و همسران آنان پیش بینی نماید.
    بحث: یافته های این پژوهش با سایر مطالعات انجام شده در گروه های افراد مبتلا به PTSD به ویژه نوع ناشی از جنگ همسو بوده است. این مطالعه بر نقش تمایل به بخشایش در افزایش رضایت و سازگاری زناشویی در افراد متبلا به PTSD ناشی از جنگ وهمسران شان تاکید می ورزد. یافته های این پژوهش می تواند به عنوان مقدمه ای جهت طراحی و تدوین برنامه ها و مداخلات زناشویی درمانی مبتنی برآموزه های بخشایش به زوجین، مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: بخشایش، رضایت زناشویی، اختلال استرس پس از سانحه
  • فیروزه غضنفری، عزت الله قدم پور صفحه 47
    مقدمه
    همه مردم مشکلات و عوامل استرس زا را در زندگی شان تجربه می کنند و بایستی مکانیزم هایی برای مقابله با این دشواری ها پیدا کنند. این عوامل استرس زا در دامنه ای از هر روز، در حد معمول و یا خیلی شدید همچون بیکاری و بیماری قرار می گیرد. این که مردم چگونه با استرس مقابله می کنند از شخصی به شخص دیگر متفاوت است. حتی همچنان که یک موقعیت خاص ممکن است رشد کند، راهبردهای استفاده شده توسط یک فرد هم ممکن است، تغییر و رشد یابد. در این پژوهش رابطه راهبردهای مقابله ای با سلامت روانی مورد بررسی قرار گرفت. هدف اصلی تبیین سلامت روانی و خرده مقیاس های اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و آسیب جسمانی بر حسب راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار است.
    روش کار
    در این تحقیق از روش همبستگی استفاده شد و به این منظور نمونه ای به تعداد 383 نفر از ساکنین 25 تا 54 ساله شهر خرم آباد با نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات از طریق مقیاس راهبردهای مقابله با استرس بیلینگز و موس (1981) و مقیاس سلامت عمومی کلدبرگ (1979) صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آماری میانگین، انحراف معیار و تحلیل رگرسیون استفاده شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد که بین سلامت روانی و راهبردهای مقابله رابطه معناداری وجود دارد (001/0p<). بین استفاده از راهبرد مساله مدار و خرده مقیاس های آزمون کلدبرگ رابطه معناداری دیده نشد. این امر نشان می دهد که هر چه فرد راهبرد مقابله مساله مدار را بیشتر به کار برد از سلامت بالاتری برخوردار است و بالعکس راهبرد هیجان مداری سبب افزایش علائم جسمانی، اضطراب، اختلال در عملکرد اجتماعی و افسردگی می شود (001/0p<). همچنین نتایج نشان داد که راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار به طور متفاوتی واریانس متغیرهای اضطراب، آسیب جسمانی، افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعی که ازمؤلفه های سلامت روانی هستند را به صورت معناداری تبیین می کنند (001/0p<). بحث: به طور کلی نتایج نشان می دهد که بهداشت روانی افراد در زمینه های جسمانی، روانی و اجتماعی تحت تاثیر شیوه مقابله فرد با مسائل قرار می گیرد. شیوه هیجان مدار در کاهش بهداشت روانی و شیوه مساله مدار در افزایش آن نقش دارد.
    کلیدواژگان: راهبردهای مقابله با استرس، سلامت روانی، اضطراب، افسردگی، اختلال در عملکرد اجتماعی و آسیب جسمانی
  • بررسی ارتباط بین کایفوز و عوامل روان شناختی در دانشجویان پسر دانشگاه تهران
    هادی صمدی، رضا رجبی، یوسف شاهی صفحه 55
    مقدمه
    این پژوهش به منظور بررسی ارتباط بین کایفوز و عوامل روان شناختی دانشجویان پسر دانشگاه تهران انجام شد.
    روش کار
    روش پژوهش در این تحقیق نوع توصیفی بوده که به روش همبستگی اجرا شده است. جامعه ی آماری تحقیق حاضر دانشجویان پسر دانشگاه تهران بود که از بین آن ها 54 نفر که دارای کایفوز بودند به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. برای اندازه گیری کایفوز میان مهره اول تا دوازدهم سینه ای(T1 تا T12) از دستگاه ماوس ستون فقرات و برای ارزیابی خود بیمار پنداری، افسردگی و اضطراب نمونه ها به ترتیب از پرسش نامه MMPI تعدیل شده (82/0 =α)، آزمون افسردگی بک (85/0= α) و آزمون اضطراب صفتی اشپیل برگر(87/0= α) استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج این تحقیق با استفاده ازضریب همبستگی پیرسون نشان داد که میان خود بیمار پنداری (51/0=r، 12/0= P)، افسردگی (56/0=r، 42/0= P) و اضطراب(36/0-=r، 30/0= P) و کایفوز ارتباط معنی داری وجود ندارد.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که وجود کایفوز در دانشجویان به تنهایی نشان دهنده وجود اضطراب، افسردگی و خود بیمار پنداری نمی باشد.
    کلیدواژگان: کایفوز، افسردگی، اضطراب، خود بیمار پنداری
  • فاطمه بهدانی، پریا حبرانی صفحه 63
    مقدمه
    مبتلا به اسکیزوفرنیی یک اختلال شدید روانی است که تقریبا 1% جمعیت را مبتلا می سازد. توام شدن مبتلا به اسکیزوفرنی ومصرف مواد شایع است و شاخص پیش آگهی بد تلقی می شود. با توجه به این که تاکنون بررسی در مورد مصرف مواد در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در مشهد انجام نشده است بر آن شدیم تا میزان مصرف مواد و نوع ماده ی مصرفی را در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بستری در بیمارستان ابن سینا در سال 85 بررسی نمائیم.
    روش کار
    این مطالعه یک تحقیق توصیفی– مقطعی است، 100 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی بستری در بیمارستان ابن سینا مشهد در سال 85 که بر اساس مصاحبه بالینی روان پزشک بر مبنای ملاک های تشخیصیDSM VI مبتلا به اسکیزوفرنی بودند، با روش نمونه گیری آسان (در دسترس) انتخاب شدند. پرسش نامه مربوط به مصرف مواد با توجه به اطلاعات ثبت شده در پرونده ها و مصاحبه بالینی روان پزشک تکمیل گردید. اطلاعات جمعیت شناختی بیماران نیز در پرسش نامه ثبت شد، سپس نتایج مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
    نتایج
    از 100 بیمار مورد مطالعه 68 نفر مرد و 32 نفر زن بودند. میانگین سنی بیماران 42 سال بود. 47% بیماران سابقه ی خانوادگی اختلال روان پزشکی داشتند. در بیش از نیمی از بیماران سن آغاز بیماری زیر 25 سال بوده 58% بیماران سابقه ی مصرف مواد داشتند که 5/46% مصرف یک ماده و 5/53% مصرف همزمان چند ماده را ذکر می کردند. سن شروع مصرف مواد 21 تا 31 سال بود.
    بیشترین ماده مورد مصرف سیگار (98/73%) بود پس از سیگار مصرف تریاک و حشیش شیوع بیشتری داشت. بین جنس ومصرف مواد ارتباط معناداری وجود داشت(05/0p<) اما بین سن، شغل، نوع ماده ی مصرفی، مدت شروع بیماری و مصرف مواد ارتباط معنا داری وجود نداشت (05/0< p). یک سوم بیماران زن و دو سوم بیماران مرد سابقه ی مصرف مواد داشتند.
    بحث: شیوع مصرف مواد در بیماران مورد بررسی 58% بود. با توجه به این که مصرف مواد در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی می تواند باعث افزایش شدت علایم، بستری شدن های مکرر، بیماری های عفونی، خشونت، جرم، بی خانمانی، عدم مصرف دارو و در نتیجه پاسخ ضعیف به درمان های دارویی شود، همچنین بار مالی و هیجانی بالایی برای بیمار- خانواده و سیستم بهداشت روان دارد، لازم است به مصرف مواد و درمان آن در این بیماران توجه بیشتری شود.
    کلیدواژگان: مبتلا به اسکیزوفرنیی، مصرف مواد، بیماران بستری
  • احمد لعلی فاز، عباس علی عسکری صفحه 71
    مقدمه
    احساس تنهایی، به عنوان حالتی ناخوشایند، پاسخ های هیجانی منفی و نارضایتی ادراکی فرد را در روابط اجتماعی اش شامل می شود. این تجربه نامطلوب و پریشان کننده می تواند به ناسازگاری های شناختی، هیجانی و رفتاری فرد در مرحله نوجوانی منجر شود. شواهد پژوهشی حاکی از وجود رابطه بین سبک های فرزندپروری و شایستگی های اجتماعی کودکان و نوجوانان است. به همین دلیل، برخی از پژوهشگران، به منظور توان پیش بینی احساس تنهایی در نوجوانان، بر مطالعه سبک های فرزندپروری (اقتدارمنش، دیکتاتوری و سهل گیرانه)، تاکید می کنند. از سوی دیگر، برخی نتایج پژوهش های مبتنی بر رویکرد بوم شناختی براون فنبرنر نشان داده است که بافت خانوادگی (وضعیت اقتصادی-اجتماعی، تحصیلات والدین و جنسیت کودک)، در درک تحول اجتماعی و احساس تنهایی فرزندان حائز اهمیت است. پژوهش حاضر بر اساس مدل تعاملی، سعی در بررسی توان پیش بینی مولفه های سبک های فرزندپروری ادراک شده و متغیرهای جمعیت شناختی بر احساس تنهایی دانش آموزان دختر نوجوان دارد.
    روش کار
    روش پژوهش حاضر، همبستگی از نوع رگرسیون چند متغیره گام به گام است. گروه نمونه با توجه به فرمول کرجسی و مورگان (416=n) نفر برآورد و به روش چند مرحله ای انتخاب گردید. به منظور گردآوری داده ها از سه پرسش نامه سبک ها و ابعاد فرزندپروری، مقیاس افتراقی تنهایی و پرسش نامه جمعیت شناختی استفاده گردید.
    نتایج
    نتایج به دست آمده بر اساس رگرسیون چندمتغیره گام به گام، نشان دهنده سه مرحله معنی دار در پیش بینی متغیر وابسته (احساس تنهایی) است. در اولین مرحله، بعد گرمی و حمایت گری از سبک فرزندپروری اقتدارمنش، بیشترین رابطه را با متغیر ملاک نشان داد (534/0=R، 000/0=F). در مرحله دوم، دو مولفه سبک فرزندپروری اقتدارمنش (گرمی- حمایت گری و خودمختاری)، بالاترین میزان توان پیش بین احساس تنهایی را نشان دادند (556/0=R، 000/0=F). در مرحله آخر، سه متغیر (بعد گرمی و حمایت گری، بعد خودمختاری و پایگاه اقتصادی-اجتماعی) دارای بیشترین توان پیش بینی کنندگی متغیر وابسته بودند (563/0=R، 000/0=F).
    بحث: با توجه به یافته های به دست آمده از پژوهش حاضر می توان بیان داشت که سبک فرزندپروری اقتدارمنش، به ویژه دو بعد گرمی و حمایت گری و خودمختاری آن؛ و متغیر پایگاه اقتصادی-اجتماعی می تواند میزان احساس تنهایی را در دانش آموزان دختر کاهش دهد. این نتایج بایستی در سیاست گذاری سازمان های بهداشت روانی و آموزش والدین و مشاوران بالینی مورد توجه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: سبک فرزندپروری ادراک شده، احساس تنهایی، متغیرهای جمعیت شناختی
|
  • Shareh H Page 7
    Methods and Materials: 500 females from Mashhad city high schools at local areas number 2, 5 and 7 were selected. At first the areas were chosen on cluster sampling, and then 2 schools were selected randomly from each cluster. After this subjects were selected randomly based on their high school speciality and grade being obtained. All subjects completed 2 questionnaires: demographic characteristics, and risk of running away from home. Data were analyzed by using Pearsonian correlation, one way analysis of variance, and Scheffe post hoc test.
    Results
    Data indicated that significant correlation were found between risk of females running away and age, family members, family income, parent age and educations. The results of one way analysis of variance and Scheffe post hoc test revealed academic achievement, birth order, and person in charge type influential in risk of running away from home among female adolescents. The influence of other variables was not meaningful.
    Conclusion
    This study shows that demographic characteristic have meaningful effect on the risk of females’ running away from home.
  • Vahedi Sh, Fathiazar S. , Hosseini-Nasab Sd. , Moghaddam Page 15
    Methods and Materials: Subjects were 489-6year-old pre-school children (313boys and 176 girls) selected randomly from kindergartens in Uromia, Iran. Factor analysis using principal components methods was used to identify the factor structure of ASFP.
    Results
    Results of the study indicated that the coefficient of cronbach's alpha was. 0.98 for total scores. Factor analysis produced four factors that included dimensions of physical assault, verbal assault, relational and impulsive aggression. Sex differences were significant in two factors; Mean scores for boys were significantly more than girls in physical assault and verbal assault aggression. But there was no significant difference in the relational and impulsive aggression.
    Conclusion
    Due to high reliability of the aggression scale for preschoolers, this scale could be used as reliable and valid scale in educational, clinical and other research areas.
  • Karbasi M. Page 25
    Introduction
    Although teaching due to its manpower resources development is very rewarding but it produces special stress which could not be found in any other professions. The present study examines the prevalence, sources and symptoms of stress among teachers in Azad Islamic University at Hamadan Branch as its objective.Methods and Materials: This survey study was done on 168 university teachers. The instrument of the study was Kyriacou- Sutcliff (1978) teacher stress questionnaire. Data were analyzed through t-test for independent groups, ANOVA, Tukey test and Pearson corrolation coefficient.
    Results
    The results revealed that %17.9 of teachers showed high or very high stress, %29 moderate and %53 had no stress or low stress. Most important source of their stress were lack of students unwillingness to study, high number of them in class and low motivation. There were no significant differences in regard of demographic and proffessional characteristics unless those working concurrently at another organization who had lower stress (p=0/013) and all symptoms of stress showed a positive meaningful correlation with the general stress of teachers.
    Conclusion
    Amomg the basic reasons of teachers stress were lack of students interests in field of study, high ratio of student- teacher and unemployment of students after graduation.
  • Nateghian S., Mollazadeh J. , Gudarzi Ma. , Rahimi Ch. Page 33
    Introduction
    Stress caused by various events such as war is regarded as one of the factors threatening mental heath. Stressful life events and theirs consequences may result in post traumatic stress disorder (PTSD) which, in turn, will cause destructive effects, including marital mal-adjustment between couples. However, factors such as positive psychological sub-components, including forgiveness will have positive effects on symptoms of PTSD. The present research aims at predicting marital satisfaction in men suffering from PTSD and their wives, based on severity of PTSD symptoms in men and the rate of forgiveness shown by partners.Methods and Materials: In order to achieve the objectives of the research, first 103 patients under treatment in Jannat specialized hospital for psychiatric patients in Shiraz were chosen. In the next step, they were assessed through PTSD Scale. Based on the cut-off point by this scale, 42 of the patients and their spouses were selected in order to be assessed for forgiveness and marital satisfaction through forgiveness, and dyadic marital adjustment scales. Finally, the data was analyzed by stepwise regression method.
    Results
    The results showed that the higher score in forgiveness and the lower severity of PTSD symptoms can predict marital satisfaction in men suffering from PTSD and their wives.
    Conclusion
    The findings of this research are in agreement with other studies conducted in various group particularly in combat related PTSD. This study emphasizes the role of forgiveness desire in increasing marital satisfaction and adjustment among combat related PTSD patients and their wives. The results of this study can be used to design and formulate programs and marital interventions based on forgiveness training for partners.
  • Ghazanfari F. , Kadampoor A. Page 47
    Introduction
    All people experience problems and stressors in their lives and shuld find proper mechanisms to cope with these difficulties. These stressors range from the every day, mundane to the more significant and serious such as job layoffs and illnesses. How people cope with stress varies from person to person and from situation to situation. Even as a particular situation progresses, the strategies used by one individual may change and evolve. This study examined the relationship between mental health and coping styles. The aim of the research was to explain the mental health and their subscales (Anxiety, Depression, Social function and Physical disorder) according to problem and emotional focused coping styles.Methods and Materials: Participants were 383 citizenship of Khoramabad aged 25 to 54. All participants were asked to complete the coping style scale (CSS) and the mental health scale. Analysis of data involved both descriptive and inferential statistics including means, standard deviations, Pearson's correction coefficients and regression analyses.
    Results
    The results suggested that there is significant relationship between mental health and coping style. Problem solving coping style increases the levels of mental health. Emotional coping style decreases mental health because increasing psychological distress (Anxiety, depression, physical disorder and social function disorder).
    Discussion
    The findings of this research indicates that the coping styles with problem influences health psychology (physical, psychological, social). The emotional coping style decrease health mental and problem oriented coping style increase that.
  • Investigating the relationship between the degree of kyphosis and psychological factors in male students of Tehran University
    Samadi H. Rajabi R. Shahi Y. Page 55
    Introduction
    The purpose of this study was to investigate the relationship between the degree of kyphosis and psychological factorsin male students of Tehran University. Methods and Materials: This study was a descriptive research and was run using correlation method. Fifty four male students, whose degree of kyphosis were more than 40°, voluntarily participated in the present study. The degree of kyphosis was measured by using spinalmouse between T1 to T12 thoracic vertebral and modified MMPI questionnaire (α=0.82). Furthermore, Beck's depression questionnaire (α=0.85) and Spielberger's anxiety inventory state (α=0.87) were used to assess hypochondriasis, depression and anxiety respectively.
    Results
    The analysis of data by Pearson correlation coefficient showed that there was no significant relationship between the degree of kyphosis and hypochandria (r= 0.51; P= 0.12), depression (r= 0.56; P= 0.56) and anxiety (r=-0.36; P= 0.30).
    Conclusion
    The result of this study shows that the existing kyphosis in male students by itself may not indicate anxiety, depression, and hypochandria in them.
  • Behdani F. , Hebrani P. Page 63
    Introduction
    Schizophrenia is a severe psychological disorder that inflicted nearly 1% of the human population. Coincidence of schizophrenia and substance use is common. Co-occurence of schizophrenia and substance use serves as an indicator of bad prognosis. Given the fact that up to the present no research has been done on the substance use among schizophrenic patients in Mashhad city, we decided to study the amount and rate of substance use, as well as the type of consumed substance, among the schizophrenic patients at Ibn-e-Sina Hospital in (1385).Methods and Materials: This is a cross-sectional and descriptive study. One hundred schizophrenic patients hospitalized at Ibn-e-Sina hospital in 2006 were assessed for substance use, substance type, and demographic specifications. The data were obtained from patient files and recorded in questionnaires, which were then analyzed with chi- test and SPSS software.
    Results
    Among the 100 patients being studied there was 68 men and 32 women. The average age of the patients was 42 years. 47% of the patients had familial history of psychiatric disorders. In more than half of the patients the disease had begun before 25 years, and the age for beginning of substance use was between 21 and 31 years. 58% of the patients had a previous record of substance use; 46.5% of them used one and 53.5% of them used several substances simultaneously.The most widely used substance was cigarrett (73.98%) and after that opium and cannabis were the most common. There was a significant relationship between sex and substance use, yet there was no such relationship between age, occupation, substance type, duration of illness, and substance use. One-third of female and two-third of male patients had a previous history substance use.
    Discussion
    The rate of substance use among the patients being studied was about 58%. Given the fact that substance use can,increased symptom severity; increased ratesof hospitalization, infectious illnesses, violence, victimization, homelessness, and nonadherence to medication; and poor overall response to pharmacologic treatment. Co-occurring substance use disorders con tribute substantially to the financial costs and emotional burdens of schizophrenia. For patients, their families and the mental health system. It is necessary to pay more attention to substance use and its treatment in schizophrenic patients.
  • Laali-Faz A., Askari Aa Page 71
    Introduction
    Loneliness feeling is an unpleasant status, negative emotional response and perceived dissatisfaction with one's social relationships. This distressing and unpleasant experience can be lead to cognitive, emotional and behavioral maladjustments in adolescent stage. There is some evidence that parenting styles are related to social competences of children and adolescents. According to this, some pervious researchers focus on parenting styles (authoritative, authoritarian and permissive) for predicting loneliness feeling in young people. On the other hand, based on bronfenbrenner's ecological approach, some research has shown that family contexts (socioeconomic status, family education and child sex) are important for understanding social development and loneliness feeling. Based on interactional model, the present study tries to clarify the power of different dimensions of perceived parenting styles and demographic variables in predicting of loneliness feeling for girl student adolescents.Methods and Materials: Method of present study was correlational and stepwise multiple regression model. Using multi-stage sampling, the sample volume estimated (n=416), according to Krejcie and Morgan formula. Three questioners, Parenting Styles and Dimensions Questionnaire, Differential loneliness scale and demographics were used for gathering of data.
    Results
    results based on stepwise multiple regressions revealed that three stage, were the most significant for predicting of dependent variable (loneliness feeling). In the first stage,connection dimension of authoritative parenting style (warms and support) was strongly correlated with criterion variable(R=0.534, R2=0.385, F=0.000). In the second stage, two components (connection and autonomy) of authoritative parenting style could predict significantly loneliness feeling (R=0.556, R2=0.39, F=0.000). Finally, in the third stage, three variables (connection, autonomy and socioeconomic status) were the most for prediction of independent variable(R=0.563, R2=0.317, F=0.000).
    Discussions
    According to the results, authoritative parenting style, especially connection and autonomy dimensions; and socioeconomic status can decrease loneliness feeling in girl students. These implications should be considered by mental health organizations, parents and clinical consulters.