فهرست مطالب

روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران - سال سیزدهم شماره 2 (پیاپی 49، تابستان 1386)

مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران
سال سیزدهم شماره 2 (پیاپی 49، تابستان 1386)

  • تاریخ انتشار: 1386/06/01
  • تعداد عناوین: 20
|
  • سخن سردبیر
  • امیر شعبانی صفحه 87
    ”اخلاق“همیشه واژه ای مثبت تلقی می شود و برای اثبات مطلوب بودنش نیاز به تلاش بیشتری نیست. با وجود اجماع بر بدیهی بودن و زیبایی رعایت جزئیات اخلاقی، آگاه بودن بر این جزئیات نیازمند آموختن است و گاه رعایت آنها با وجود آموختن و کسب آگاهی کافی، آسان نیست. در زمینه رعایت نکات اخلاقی در پژوهش، منابع بی شمار و دستورالعمل ها و بیانیه های متعددی منتشر شده، اما به مسایل اخلاقی مرتبط با نگارش مقالات علمی، دست کم در کشور ما، کمتر پرداخته شده است. اکنون که رشد کمی تولید علم و نگارش مقالات علمی در ایران شتاب بیشتری گرفته است، موضوع رعایت نکات اخلاقی مرتبط با نگارش، بیش از پیش دست اندرکاران این حوزه و به ویژه مجلات علمی را به خود جلب می کند. همان گونه که پیشتر گفته شد (شعبانی، 1385)، مدیریت و داوران همتای مجلات علمی کشور می باید انرژی زیادی در جهت غربال مقالات با کیفیت صرف کنند و در واقع یکی از موارد مهم سیاهه ارزیابی کیفیت مقالات، رعایت نکات اخلاق نگارش (ابوالحسنی، 1381؛ گادلی1 و جفرسون2، 2003) است. در اینجا به نکاتی از این دست اشاره می شود، با این امید که دریچه ای برای اظهار نظر و نقد وضعیت موجود از جانب استادان و صاحب نظران این حوزه گشوده شود. یکی از ویژگی های مهمی که مجلات علمی در تلاش برای حفظ یا ارتقای آن هستند،”اعتماد مخاطبین“است. این اعتماد با نشان دادن پایبندی مجله به رعایت مقررات خود و در این راستا، ملزم نمودن نویسندگان به رعایت نکات اخلاقی مرتبط با ارایه و نشر مقالات متبلور می شود. یکی از این نکات، دقت در درج نام افرادی است که شایسته قرارگرفتن در فهرست نویسندگان یک مقاله می باشند. تنها نام پژوهشگرانی باید در صفحه اول مقاله ذکر شود که در تهیه مقاله مشارکت کرده و وظیفه اصلی را به عهده گرفته اند؛ ترتیب نام آنها نیز باید بر اساس میزان مشارکت آنها در تدوین و اجرای پژوهش باشد (ابوالحسنی، 1381). بر این اساس، دو نوع درج غیر اخلاقی نام نویسنده مقاله که در صورت آشکارشدن، به سلب اعتماد خواننده می انجامد تعریف شده است: نویسنده شبح3 و نویسنده میهمان4 (گادلی و جفرسون، 2003). نام نویسنده شبح در مقاله آورده نمی شود. او ممکن است کارمند شرکتی باشد که تامین کننده بودجه پژوهش بوده و یا فردی باشد که توسط مجریان طرح پژوهشی به خدمت گرفته شده است. نویسنده میهمان یک فرد صاحب نظر یا برجسته علمی و در مواردی یک فرد بانفوذ است که قرارگرفتن نامش در فهرست نویسندگان می تواند ارزش مقاله را در چشم داوران، ویراستاران یا سردبیر یک مجله افزایش دهد و یا به شکلی شانس چاپ شدن آن را زیاد کند. برای مقابله با این موارد، برخی مجلات از نویسنده مسئول مقاله می خواهند که کار انجام شده به وسیله هر یک از نویسندگان مقاله را بازگو کند.
    به جز رعایت موارد فوق، نویسندگان نباید یک مقاله را به طور هم زمان به چند مجله برای ارزیابی و چاپ ارسال نمایند و نیز نباید با تغییر عنوان مقاله، جابجایی نام های نویسندگان، و یا ایجاد تغییراتی در متن، مقاله هایی با یافته های مشابه را در دو مجله مختلف به چاپ برسانند (ابوالحسنی، 1381). این حتی در مورد چاپ مجدد مقالات فارسی ایرانی در مجلات انگلیسی زبان نیز صدق می کند، به ویژه در مورد چاپ دوباره مقالات مجلاتی که با گرفتن امضای نویسنده مسئول، حق چاپ مقاله را برای خود محفوظ می دارند. در این موارد، برای چاپ مقاله در مجله دوم، نویسنده می باید رضایت سردبیر مجله اول را به دست آورد، موضوع را به اطلاع سردبیر مجله دوم برساند، و در تجدید چاپ، وجود نسخه پیشین را با آدرس مربوطه به اطلاع خوانندگان برساند. البته این قواعد در مورد همه نشریات صدق نمی کند و برخی از آنها حاضرند مقالات مجلات دیگر را به ویژه اگر به زبان دیگری چاپ شده باشند، تجدید چاپ نمایند.
    اقدام غیراخلاقی دیگر، اشاره نکردن به نام افرادی که به نوعی در اجرای پژوهش یا نگارش مقاله کمک کرده اند، یا نیاوردن نام مؤسسه یا سازمان تامین کننده بودجه پژوهش در بخش سپاسگزاری مقاله می باشد. فرهودیان و همکاران (1385) با بررسی مقالات روانپزشکی 30 سال اخیر ایران، نشان دادند که حدود 92 درصد مقالات به منبع حمایت مالی خود اشاره نکرده اند که در نوع خود در خور تامل است.
    به نظر می رسد عدم رعایت قواعد اخلاقی همیشه آگاهانه صورت نمی گیرد؛ یکی از نویسندگان یک مقاله پذیرش شده در مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، هنگام آماده سازی و ویراستاری نهایی مقاله توسط مجله، به اطلاع دفتر مجله رساند که مقاله اش را پیش از این به چند نشریه دیگر نیز فرستاده است تا هر یک زودتر به او پذیرش دادند از امتیاز آن برای پایان نامه اش بهره گیرد! او درخواست نمود که تغییراتی در ظاهر مقاله اش ایجاد کند تا کسی متوجه یکسان بودن دو مقاله نشود!
    اینها مواردی از نقض آشکار قواعد بودند، ولی نقض اصول اخلاقی همواره بدین روشنی نیست. بسیاری از نویسندگان کم تجربه ناآگاهانه با برداشت متن نوشته دیگران، دست به سرقت علمی1 می زنند. سرقت علمی تنها استفاده بدون اجازه از ایده های دیگران یا برداشت مطلبی بدون ذکر منبع آن نیست. افرادی که متنی را از مقاله یا کتابی، بدون تغییر وارد متن منسوب به خود می کنند و حتی منبع آن را نیز می نویسند، تنها در صورتی سرقت علمی نکرده اند که متن مذکور را داخل گیومه نمایش داده باشند. به این ترتیب رعایت نکات اخلاقی در نگارش متون علمی دارای ظرایف متعددی است و البته در این نوشته به موارد غیراخلاقی بدیهی، مانند داده سازی یا مقاله سازی (بدون انجام پژوهش واقعی) پرداخته نشد که آن نیز در جای خود قابل تامل است.
    به جز نویسندگی، داوری مقالات علمی نیز مستلزم رعایت نکات اخلاقی است که برای مطالعه روش گام به گام آن و نیز مطالعه سوء رفتارهای مرتبط، می توان به واگر2، گادلی و جفرسون (2002) و گادلی و جفرسون (2003) مراجعه نمود. امید است استادان محترم دانشگاه ها در کنار آموزش اخلاق پژوهش، در زمینه آموزش اخلاق نگارش نیز بیش از پیش دانشجویان را بهره مند سازند.
    منابع: ابوالحسنی، محسن (1381). چگونه مقاله علمی بنویسیم و آن را به چاپ برسانیم. تهران: انستیتو پاستور ایران.
    شعبانی، امیر (1385). لزوم تغییر اندیشه و رفتار در مدیریت مجلات علمی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال دوازدهم، شماره 3، 196-195.
    فرهودیان، علی؛ رادگودرزی، رضا؛ رحیمی موقر، آفرین؛ شریفی، ونداد؛ محمدی، محمدرضا؛ سهیمی ایزدیان، الهه؛ منصوری، نغمه؛ نجاتی صفا، اکبر (1385). روند پژوهش های انجام شده در زمینه اختلال های روانپزشکی در ایران. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال دوازدهم، شماره 4، 336-327. Godlee, F., & Jefferson, T. (2003). Peer review in health sciences. London: BMJ Publishing Group.
    Wager, E., Godlee, F., & Jefferson, T. (2002). How to survive peer review. London: BMJ Publishing Group.
  • مقالات پژوهشی اصیل
  • همایون امینی، فاطمه رحیمی نژاد، مریم نوروزیان صفحه 89
    هدف
    این پژوهش با هدف ارزیابی و مقایسه نرم نشانه های عصبی در بیماران دچار نخستین دوره سایکوز، بستگان درجه اول آنها و افراد سالم انجام شده است.
    روش
    سی بیمار مبتلا به نخستین دوره سایکوز، 30 نفر از بستگان درجه اول آنها و 30 فرد سالم به کمک مصاحبه بالینی ساختاریافته برای DSM-IV (SCID) از نظر روانپزشکی ارزیابی شدند، ارزیابی نرم نشانه های عصبی با مقیاس ارزیابی عصب شناختی (NES) و بررسی دست برتری با بهره گیری از پرسش نامه دست برتری ادینبورگ (EHI) انجام شد. داده ها به کمک آزمون های آماری خی دو، t، آزمون دقیق فیشر، آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، آزمون های ناپارامتری کروسکال- والیس و من ویتنی تحلیل گردیدند.
    یافته ها
    در بیماران دچار نخستین دوره سایکوز، نمره کلی نرم نشانه های عصبی به میزان معنی داری از بستگان درجه اول و افراد سالم بالاتر بود. نمره زیرگروه های کنش های حرکتی پیچیده (01/0p<)، هماهنگی حرکتی (001/0p<) و تمامیت حسی (01/0p<) نیز در بیماران به میزان معنی داری بالاتر از افراد سالم بود، ولی نمره بیماران در زیرگروه های هماهنگی حرکتی (05/0p<) و حرکات چشم ها (05/0p<) مقدار معنی داری بیشتر از بستگان آنها بود. نمره کلی نرم نشانه های عصبی بستگان و افراد سالم تفاوت معنی داری نداشتند.
    نتیجه گیری
    نرم نشانه های عصبی در بیماران با نخستین دوره سایکوز بالاتر از بستگان و افراد سالم است. نرم نشانه های عصبی بخشی از اختلال عملکرد عصبی زمینه ساز سایکوز است، نه ناشی از یک فرآیند تحلیل برنده عصبی ناشی از بیماری.
    کلیدواژگان: سایکوز بار اول، نرم نشانه های عصبی، اسکیزوفرنیا
  • مریم پاکروان، میرفرهاد قلعه بندی، کاوه علوی، عزیزه افخم ابراهیمی صفحه 97
    هدف
    این بررسی با هدف تعیین ویژگی های تشخیصی و تعیین بهترین نقطه برش آزمون وسواسی- اجباری مادزلی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا انجام شده است.
    روش
    در یک بررسی مقطعی 96 بیمار (56 مرد و 40 زن) مبتلا به اسکیزوفرنیا (بر پایه معیارهای تشخیصی DSM-IV) که در بیمارستان روانپزشکی ایران (تهران) بستری بودند، با نمونه گیری در دسترس انتخاب و توسط مصاحبه بالینی استاندارد (SCID) و آزمون مادزلی از نظر ابتلا به اختلال وسواسی اجباری بررسی شدند.
    یافته ها
    بر پایه مصاحبه بالینی 47 نفر (49%) دچار علایم وسواسی- اجباری بودند و در آزمون مادزلی 38 نفر (40%) نمره بالاتر از نقطه برش (نمره 9) به دست آوردند. حساسیت و ویژگی آزمون مادزلی به ترتیب 5/74% و 9/93% در این نقطه بود.
    نتیجه گیری
    با وجود ویژگی بالای آزمون مادزلی، مصاحبه بالینی از نظر حساسیت و تشخیص مثبت های واقعی به آزمون مادزلی برتری
    کلیدواژگان: اختلال وسواسی اجباری، اسکیزوفرنیا، مصاحبه بالینی، آزمون مادزلی
  • احمدعلی نوربالا، فاطمه رمضان زاده، حسین ملک افضلی اردکانی، نسرین عابدی نیا، عباس رحیمی فروشانی، مامک شریعت صفحه 104
    هدف
    این پژوهش تاثیر مداخلات روانپزشکی (دارویی- روان درمانی) را درمیزان رضایت زناشویی زوج های نابارور مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولی عصر(عج) در مجتمع بیمارستانی امام خمینی (تهران) بررسی نموده است.
    روش
    این بررسی با طرحی مداخله ای،140 زوج را در دو گروه درمانی (70 زوج) و گواه (70 زوج)، با بهره گیری از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به مدت 6 ماه با داروی فلوکستین و روان درمانی شناختی- رفتاری و روان درمانی حمایتی، تحت درمان قرار داده است. ابزارهای به کار برده شده آزمون رضایت زناشویی(اینریچ)، مقیاس درجه بندی سازگاری مجدد اجتماعی (هولمز- راهه) و پرسش نامه ویژگی های جمعیت شناختی بوده است. تحلیل داده ها به کمک آزمون های t، خی دو و رگرسیون لجستیک انجام شد.
    یافته ها
    درمان های روانپزشکی در طبقه تحصیلی دیپلم و بالاتر، زنان خانه دار، گروه سنی 25-19 سال، زوج های با طول مدت ازدواج و نازایی کمتراز 5 سال و با علت ناباروری نامشخص، و افراد بدون استرس و کم استرس، افزایش رضایتمندی زناشویی معنی دار را در پی داشته اند (001/0p<).
    نتیجه گیری
    با توجه به فراوانی ناسازگاری های زناشویی در زوج های نابارور و موثربودن مداخله روانی، باید توجه جدی به درمان ها در این گروه بیماران انجام شود. این امر سلامت روان و هم چنین بهبود کیفیت زندگی آنها را در پی خواهد داشت.
    کلیدواژگان: رضایت زناشویی، درمان دارویی، درمان های شناختی، رفتاری، روان درمانی حمایتی، ناباروری
  • ابراهیم مسعودنیا صفحه 112
    هدف
    این پژوهش، با هدف بررسی نقش متغیر های اجتماعی در بروز و شیوع اختلال های سایکوتیک و خلقی و پیش بینی این اختلال ها از روی متغیرهای اجتماعی انجام شد.
    روش
    پژوهش به شیوه پیمایشی و بر روی 150 بیمار بستری با اختلال های سایکوتیک و خلقی که در سال 1383 در مرکز جامع روانپزشکی یزد پذیرش شده بودند، انجام شد. این بیماران، با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. در مرحله بعد، توزیع اختلال های سایکوتیک و خلقی این بیماران، با توجه به برخی متغیرهای جمعیتی مانند جنسیت، طبقه اجتماعی، وضعیت تاهل، مکان جغرافیایی سکونت، سابقه خانوادگی و سن آنها مقایسه شد.
    یافته ها
    تفاوت معنی داری بین سه متغیر طبقه اجتماعی (05/0p<)، وضعیت تاهل (05/0p<) و سابقه خانوادگی (01/0p<) بیماران، و نوع اختلال آنها وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون لوجستیک نیز نشان داد که از مجموع متغیرهای وارد شده در مدل، دو متغیر طبقه اجتماعی و سابقه خانوادگی توانستند نوع اختلال روانی بیماران را پیش بینی نمایند.
    نتیجه گیری
    جایگاه اقتصادی- اجتماعی بیماران با توزیع اختلال های سایکوتیک و خلقی ارتباط دارد.
    کلیدواژگان: سبب شناسی، همه گیرشناسی، اختلال های سایکوتیک، اختلال های خلقی، متغیرهای اجتماعی
  • حسین شاره، حمیدرضا آقا محمدیان صفحه 122
    مقدمه
    نظر به اهمیت فرار دختران جوان از منزل و پیامدهای اجتماعی و خانوادگی آن، در پژوهش حاضر به بررسی رابطه پایگاه هویت و فرار دختران از منزل پرداخته شده است.
    روش
    روش پژوهش توصیفی- پس رویدادی بود. نمونه گیری به روش در دسترس و شامل 20 نفر از دختران فراری ساکن در مرکز بهزیستی طوس شهر مشهد بود. هم چنین 20 نفر از دختران عادی که از نظر سن و تحصیلات با آنها همتا شده بودند به عنوان گروه گواه انتخاب شدند. میانگین سن آنها 9/16 سال (انحراف معیار 88/2) بود. پایگاه هویت به وسیله دومین نسخه تجدیدنظر شده آزمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت سنجیده شد. داده ها به کمک آزمون t، ضریب همبستگی دو رشته ای نقطه ای، همبستگی پیرسون و همبستگی رتبه ای اسپیرمن تحلیل گردیدند.
    یافته ها
    میانگین نمرات پایگاه هویت پراکندگی در دختران فراری به طور معنی داری بالاتر از میانگین این پایگاه هویت در دختران عادی بود (01/0p<). هم چنین ارتباط بین سن و پایگاه هویت ممانعت، معنی دار بود (05/0p<).
    نتیجه گیری
    هرچه فرد کمتر بحران هویت را تجربه کرده باشد و به تعهد کمتری رسیده باشد بیشتر احتمال دارد که اقدام به فرار از خانه نماید
    کلیدواژگان: دختران فراری، هویت، پایگاه هویت
  • نرجس بحری، علی دلشاد، فاطمه هادیزاده طلاساز صفحه 128
    هدف
    این پژوهش با هدف ارزیابی تاثیر آموزش علایم و عوارض یائسگی به همسران زنان یائسه بر میزان افسردگی و اضطراب زنان در دوران یائسگی انجام شده است.
    روش
    در این کارآزمایی بالینی 102 زن 60-45 ساله به تصادف در دو گروه آزمون و گواه جای داده شدند. در ابتدا، هر دو گروه پرسش نامه ویژگی های فردی، مقیاس افسردگی بک و مقیاس اضطراب اشپیل برگر را تکمیل نمودند و سپس همسران افراد گروه آزمون در جلسات آموزش چهره به چهره درباره نشانه ها و عوارض یائسگی شرکت کردند. یک ماه بعد دوباره همه آزمودنی ها مقیاس های افسردگی بک و اضطراب اشپیل برگر را تکمیل نمودند.
    یافته ها
    میانگین نمره افسردگی و اضطراب آزمودنی ها پیش از مداخله در دو گروه تفاوت آماری معنی دار نداشت. میانگین نمره افسردگی گروه آزمون پس از مداخله کمتر از گروه گواه بود و دو گروه از این نظر تفاوت آماری معنی داری داشتند (05/0p<). هم چنین بررسی نمره اضطراب یک ماه پس از آموزش نشان داد که میانگین نمره اضطراب نیز در گروه آزمون به طور معنی داری کمتر از گروه گواه بوده است (001/0p<).
    نتیجه گیری
    آموزش علایم و عوارض یائسگی به همسران می تواند تاثیر چشم گیری بر کاهش میزان افسردگی و اضطراب دوران یائسگی داشته باشد.
    کلیدواژگان: یائسگی، آموزش، افسردگی، اضطراب
  • نصرت الله نوروزی، محمدکاظم عاطف وحید، نیما قربانی، محمود قاضی طباطبایی صفحه 132
    هدف
    این پژوهش با هدف بررسی آزمایشی عامل دوگانه مقاومت و انتقال در بیماران با اختلال های شخصیت و بدون آن انجام شده است.
    روش
    در یک بررسی آزمایشی با اندازه گیری های مکرر 26 آزمودنی دارای اختلال های اضطرابی همراه با اختلال های شخصیت و 26 آزمودنی دارای اختلال های اضطرابی بدون اختلال های شخصیت به تصادف در دو زیرگروه 13 نفری آزمایشی و گواه گمارده شدند. در زیرگروه های آزمایشی، فشار به سمت تجربه احساس، روشن سازی و چالش با مقاومت طی سه جلسه 45 دقیقه ای، با فاصله زمانی یک هفته انجام شد؛ ولی در زیرگروه های دیگر چنین مداخله ای صورت نگرفت و درمانگر تنها شنونده احساسات بیمار بود. برای سنجش سبک های دفاعی بیمار، پرسش نامه سبک های دفاعی(DSQ) اجرا شد و میزان مقاومت و احساسات انتقالی آنها نیز به ترتیب توسط مقیاس های سنجش مقاومت (RAS) و انتقال (TAS) اندازه گیری شدند. تحلیل داده ها به کمک روش تحلیل اندازه های مکرر انجام شد.
    یافته ها
    نتایج نشان دادند که چالش با مقاومت، تشدید انتقال منفی را در پی داشت، ولی تفاوت معنی داری در انتقال مثبت و مقاومت ایجاد نکرد و این امر در گروه بیماران با اختلال های شخصیت شدیدتر بود.
    نتیجه گیری
    در روش روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت، فشار به سمت تجربه احساس، روشن سازی دفاع ها و چالش با مقاومت، تشدید احساسات انتقالی را در پی دارد و تشدید احساسات انتقالی در بیماران با اختلال های شخصیت شدیدتر است. از این رو توجه به هر دو عامل مقاومت و انتقال در روان درمانی ضروری است. در غیر این صورت درمانگر و بیمار از دسترسی به مواد اساسی درمان محروم خواهند ماند و درمان منحرف خواهد شد. این امر به ویژه در بیماران با اختلال های شخصیت اهمیت دارد.
    کلیدواژگان: روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت، مقاومت، انتقال، عامل دوگانه، چالش با مقاومت
  • مریم بختیاری، رخساره یزدان دوست، بهروز بیرشک، محمود قاضی طباطبایی صفحه 140
    هدف
    این پژوهش با هدف بررسی ارتباط میان باورهای مربوط به کنترل با آسیب های روانشناختی برون ریز و درون ریز در کودکان انجام شده است.
    روش
    در این پژوهش که از نوع علی- مقایسه ای است، 80 کودک مراجعه کننده به کلینیک مشاوره و مطب که مبتلا به اختلال های برون ریز و درون ریز بودند به روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه آسیب شناسی روانی جای داده شدند. 40 کودک که از نظر سن و جنس با گروه مبتلا به آسیب شناسی روانی به عنوان گروه بهنجار همتاسازی شده بودند، انتخاب شدند. برای سنجش باورهای مربوط به کنترل در سه حوزه تحصیلی، رفتاری و اجتماعی از مقیاس ادراک کنترل، مقیاس ادراک شرایط رخداد و مقیاس ادراک کفایت بهره گرفته شد. تحلیل داده ها به کمک آماره های توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره انجام شد.
    یافته ها
    این پژوهش نشان داد بین گروه های آسیب شناسی روانی برون ریز، درون ریز و بهنجار در باورهای مربوط به کنترل و کفایت در سه حوزه تحصیلی، رفتاری و اجتماعی تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0p<). بین دو گروه آسیب شناسی روانی درون ریز و برون ریز در باور کفایت درحوزه رفتاری (001/0p<) تفاوت معنی دار دیده شد. در باور شرایط رخداد بین سه گروه تفاوت معنی دار وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    باورهای مربوط به کنترل و کفایت برای آسیب شناسی روانی برون ریز و درون ریز اختصاصی اند و آسیب شناسی روانی را از بهنجاری متمایز می کنند. باور شرایط رخداد ارتباط معنی داری با آسیب شناسی روانی ندارد. باور کفایت رفتاری، گروه برون ریز را از گروه درون ریز متمایز می کند و برای آسیب شناسی روانی برون ریز اختصاصی به شمار می آید.
    کلیدواژگان: باورهای کنترل، آسیب شناسی روانی برون ریز، آسیب شناسی روانی درون ریز، کودکان
  • اسحق رحیمیان بوگر، ابوالقاسم نوری، حمیدرضا عریضی، حسین مولوی، عبدالرضا فروغی مبارکه صفحه 148
    هدف
    نظر به اهمیت سبک های دلبستگی در ویژگی های ارتباطی به ویژه صمیمت، خرسندی و تعهد، در این پژوهش رابطه سبک های دلبستگی بزرگسالی با رضایت و استرس شغلی در پرستاران بیمارستان های دولتی شهراصفهان بررسی شده است.
    روش
    این بررسی از نوع توصیفی- مقطعی بود. آزمودنی های پژوهش 160 نفر از پرستاران بیمارستان های دولتی شهر اصفهان (95 زن و 65 مرد) بودند که به روش نمونه گیری تصادفی- چند مرحله ای انتخاب شدند. میانگین سنی مردان 33 سال (انحراف معیار 7/2) و زنان 33 سال (انحراف معیار 9/1) بود. گردآوری داده ها به کمک پرسش نامه های سبک دلبستگی بزرگسالان، رضایت شغلی و استرس شغلی انجام شد و به کمک روش های آماری همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام تحلیل گردیدند.
    یافته ها
    میانگین کل نمره های آزمودنی های دارای سبک دلبستگی ایمن 1/11 (انحراف معیار 5) و میانگین کل نمره های آزمودنی های دارای سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا به ترتیب 9 (انحراف معیار 2/4) و 10/8 (انحراف معیار 4/4) به دست آمد. هم چنین ضریب همبستگی بین استرس شغلی و نمره های سبک دلبستگی ایمن 71/0- (05/0p<) و ضریب همبستگی استرس شغلی و سبک دلبستگی اجتنابی 69/0 (05/0 p<) بود.
    نتیجه گیری
    میزان استرس آزمودنی های دارای سبک دلبستگی ایمن کمتر از آزمودنی های دارای سبک های دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا است. سبک دلبستگی می تواند رضایت شغلی و استرس شغلی را به خوبی پیش بینی نماید.
    کلیدواژگان: سبک دلبستگی بزرگسالی، رضایت شغلی، استرس شغلی، پرستاران، بیمارستان های دولتی
  • معصومه اسمعیلی، حسن احدی، علی دلاور، عبدالله شفیع آبادی صفحه 158
    هدف
    در پژوهش حاضر، تاثیر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر افزایش سلامت روان بررسی شده است.
    روش
    در این پژوهش با طرحی آزمایشی، نخست 30 نفر از مراجعان زن و مرد 25-20 ساله مراجعه کننده به مراکز مشاوره، انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه جای داده شدند. پس از اجرای پیش آزمون با آزمون های هوش هیجانی 133 ماده ای بار- آن و پرسش نامه SCL-90-R بر روی هر دو گروه، گروه آزمایش در 12 جلسه دو ساعته آموزش مولفه های هوش هیجانی، هر هفته یک بار شرکت نمود. سپس برای هر دو گروه پس آزمون انجام شد.
    یافته ها
    تحلیل داده ها به روش تحلیل کوواریانس و واریانس چند متغیره یک طرفه نشان داد که آموزش مولفه های هوش هیجانی در افزایش سلامت روان، به طور معنی داری (001/0p<) موثر بوده و علایم بیماری را در مولفه های سلامت روان کاهش داده است.
    نتیجه گیری
    آموزش مولفه های هوش هیجانی سبب ارتقای سلامت روانی می شود، به طوری که فرد نمره بهتری در گزارش های شخصی از موقعیت درونی و احساس توانایی مقابله با مشکلات به دست می آورد.
    کلیدواژگان: هوش هیجانی، سلامت روانی، آموزش
  • مصطفی زارعان، امین اسدالله پور، عباس بخشی پور رودسری صفحه 166
    مقدمه
    نظر به اهمیت نقش هوش هیجانی در بروز اختلال های هیجانی و سلامت روانی، این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبک های حل مساله با سلامت عمومی انجام شد.
    روش
    در این پژوهش که از نوع مقطعی- توصیفی است، آزمون های هوش هیجانی (MSEIS)، سبک های حل مساله و سلامت عمومی(GHQ-28) بر روی 69 نفر از دانشجویان سال اول رشته های علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز که به روش طبقه ای- خوشه ایانتخاب شده بودند، در دو نوبت و به صورت گروهی اجرا گردیدند. داده ها به کمک روش های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه گام به گام تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که هوش هیجانی با سلامت عمومی و دو سبک حل مساله اعتماد و گرایش، همبستگی مثبت معنی دار (001/0p<) و با دو سبک حل مساله درماندگی و مهارگری همبستگی منفی معنی دار (05/0p<) دارد. هم چنین سه سبک حل مساله درماندگی، اعتماد و گرایش به ترتیب 24%، 8% و 6% از واریانس سلامت عمومی را پیش بینی می‎کنند (001/0p<). افزون بر آن دو سبک حل مساله گرایش و اعتماد به ترتیب 19% و 10% از واریانس هوش هیجانی را پیش بینی می‎کنند (001/0p<)
    نتیجه گیری
    بین هوش هیجانی و سبک های حل مساله با سلامت عمومی رابطه معنی دار وجود دارد.
    کلیدواژگان: هوش هیجانی، سبک های حل مساله، درماندگی، اعتماد، سلامت عمومی
  • فرزانه معتمدی شارک، غلامعلی افروز صفحه 173
    هدف
    این پژوهش با هدف مقایسه سبک های اسنادی و سلامت روانی دانش آموزان تیزهوش و عادی و هم چنین بررسی روابط موجود میان این متغیرها انجام شده است.
    روش
    این بررسی به روش توصیفی- پس رویدادی انجام شد و آزمودنی های پژوهش60 دانش آموز تیزهوش (30 دختر و30 پسر که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند) و 60 دانش آموز عادی (30 دختر و 30 پسر که به روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب گردیدند) بودند. برای گردآوری داده ها آزمون هوش ریون، پرسش نامه سبک های اسنادی (ASQ) و پرسش نامه سلامت عمومی GHQ)) به کار برده شد. برای تحلیل داده ها از رگرسیون، تحلیل واریانس چندمتغیره و تک متغیره و آزمون t بهره گرفته شد.
    یافته ها
    این بررسی نشان داد که سبک اسنادی درونی - بیرونی در پسران تیزهوش توانایی پیش بینی سلامت روان را دارد. دو گروه دختر و پسر در سبک اسنادی درونی - بیرونی و سبک اسنادی کلی و جزیی موقعیت های ناخوشایند، و دو گروه عادی و تیزهوش در سبک اسنادی کلی و جزیی موقعیت های ناخوشایند تفاوت معنی داری داشتند. در بررسی سلامت روان میان دو گروه عادی و تیزهوش در مولفه نارساکنش وری اجتماعی تفاوت معنی داری به دست آمد.
    نتیجه گیری
    دانش آموزان تیزهوش در موقعیت های شکست، سبک اسناد کلی و دانش آموزان دختر در هنگام شکست، سبک اسناد بیرونی و جزیی داشتند. دانش آموزان تیزهوش دارای نارساکنش وری اجتماعی بیشتری نسبت به دانش آموزان عادی هستند.
    کلیدواژگان: سبک های اسنادی، سلامت روانی، دانش آموزان، تیزهوش
  • دکترحمیدرضا آقامحمدیان، علی کمال شنبدی صفحه 182
    هدف
    این پژوهش با هدف بررسی میزان اثربخشی آرامش عضلانی و بازسازی شناختی تحت هیپنوتیسم هوشیاری بر روی زنان مبتلا به میگرن معمولی که به دارو پاسخ مناسب نداده اند، انجام شده است.
    روش
    با بهره گیری از روش تک موردی، شش زن مبتلا به میگرن مراجعه کننده به مراکز روانپزشکی و روانشناسی شهرستان برازجان که به روش تصادفی انتخاب شده بودند، به کمک مصاحبه بالینی، مقیاس اندازه گیری شدت درد، مقیاس اندازه گیری پریشان کنندگی درد، پرسش نامه درد مک گیل و پرسش نامه افسردگی و اضطراب بک مورد بررسی قرار گرفتند. آزمودنی ها پس از ارزیابی اولیه (خط پایه) به روش آرام سازی عضلانی و بازسازی شناختی تحت هیپنوتیسم هوشیاری تحت درمان قرار گرفتند. داده های پژوهش به کمک نمودار و آمار توصیفی ارایه گردیده است.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که این روش درمانی در مجموع می تواند فراوانی، طول حملات، شدت و پریشان کنندگی درد میگرن را کاهش دهد. بیشترین کاهش، در ابعاد شدت و پریشان کنندگی درد میگرن دیده شد و از شش آزمودنی، پنج آزمودنی بهبودی چشم گیری نشان دادند. حتی اثر بهبودی در طول دوره پی گیری، یعنی سه ماه و نیم افزایش یافت؛ گرچه یک آزمودنی اثر بهبودی اندکی نشان داد. هم چنین میزان افسردگی و اضطراب همراه با سردرد میگرنی در همه آزمودنی ها به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافت.
    نتیجه گیری
    آرامش و بازسازی شناختی تحت هیپنوتیسم هوشیاری می تواند در کاهش شدت و پریشان کنندگی درد میگرن بیماران مبتلا به این بیماری موثر باشد.
    کلیدواژگان: سردرد، میگرن، آرامش عضلانی، بازسازی شناختی، هیپنوتیسم
  • گزارش علمی
  • سرعنوان های موضوعی پزشکی (مش)
    مریم رزمخواه، فلورا باغبان رضوان صفحه 189
  • واژگان مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران
    صفحه 195
  • معرفی پایان نامه ها
    صفحه 196
  • اخبار و گزارش ها
    صفحه 197
  • اخبار و گزارش هایی از دفتر مطالعات اسلامی در بهداشت روان
    صفحه 199
  • معرفی کتاب
    صفحه 201
|
  • Dr. Homayoun Amini *, Dr. Fatemeh Rahimi- Nejad, Dr. Maryam Noroozian, Dr. Vandad Sharifi, Dr. Majid Shakiba Page 89
    Objectives
    This study aimed to evaluate and compare neurological soft signs (NSS) in patients with first episode psychosis, in their first-degree relatives, and in healthy control subjects.
    Method
    Thirty patients with first-episode psychosis, 30 of their first-degree relatives, and 30 healthy controls were evaluated by the Structured Clinical Interview for DSM-IV (SCID) for psychiatric assessment. Neurological Evaluation Scale (NES) was used for the evaluation of NSS, and Edinburgh Handedness Inventory (EHI) for laterality assessment. Data were analyzed by the following statistical tests: Chi-square, t-test, Fisher’s Exact Test, Kolmogorov-Smirnov Test, and non-parametric tests of Kruskal-Wallis and Mann-Whitney.
    Results
    First-episode psychotic patients had significantly higher NES total scores than the first-degree relatives, and the control group. On “sequencing of complex motor acts”, “motor coordination”, and “sensory integration” subscales of the NES, patients had significantly higher scores than the controls (respective p-values of <0.01, <0.001, & <0.01). Patients had significantly higher scores than their relatives on “motor coordination”, and “eye movements” (p-values <0.05). There were no significant differences in NSS between the first-degree relatives and healthy controls on NES total scores.
    Conclusion
    A higher prevalence of NSS occurs in patients with first-episode psychosis than in their relatives or healthy control subjects. Neurological soft signs are part of a neural dysfunction that underlies psychosis rather than the consequence of a neurodegene-rative processes caused by the disease.
  • Dr. Maryam Pakravan *, Dr. Mirfarhad Ghalebandi, Dr. Kaveh Alavi, Azizeh Afkham Ebrahimi Page 97
    Objectives
    This study plans to determine diagnostic features and the best cut-off point in Maudsley Obsessive-Compulsive Inventory for patients with schizophrenia.
    Method
    In a cross-sectional study, 96 inpatients (56 men and 40 women) with schizophrenia (based on DSM-IV diagnostic criteria) were selected from Iran Psychiatry Hospital (in Tehran) by convenient sampling and screened for Obsessive-Compulsive Disorder using standard clinical interview (SCID) and Maudsley Inventory.
    Results
    Based on the clinical interview, 47 patients (49%) were diagnosed to have obsessive-compulsive symptoms. In the Maudsley Inventory, 38 patients (40%) scored above the given cut-off point (score of 9). The sensitivity and specificity of the Maudsley Inventory were 74.5% and 93.9% respectively.
    Conclusion
    Despite the high specificity of Maudsley Inventory, the clinical interview is preferred over it because of higher sensitivity and the number of true-positive diagnoses
  • Dr. Ahmad-Ali Noorbala *, Dr. Fatemeh Ramezanzadeh, Dr. Hosein Malak-Afzali Ardakani, Nasrin Abedinia, Dr. Abbas Rahimi Foroushani, Dr. Mamak Shariat Page 104
    Objectives
    This research studied the efficacy of psychiatric interventions (pharmacological-psychotherapy) on the level of marital satisfaction in the presenting infertile couples to the Vali-Asr Reproduction Health Research Centre, Imam Khomeini Hospital, Tehran, Iran.
    Method
    In an interventional design, 140 couples in two treatment and control groups (each 70 couples) were selected by a convenient sampling method. They all received pharmacological (fluoxetine) and psychotherapy (Cognitive- Behavioral and Supportive therapies) for a period of six months. The tools used included Marital Satisfaction Questionnaire (Enrich Inventory), Social Re-adjustment Scale (Holmes-Rahe) and Demographic Questionnaire. Data were analyzed through t-test, χ2 and logistic regression statistical methods.
    Results
    Psychiatric treatments (pharmacologic-psychotherapy) were found to significantly increase marital satisfaction (p<0.001) in the educational class of diploma and over, housekeeper women, 19-25 year old group, couples with marriage age and infertility duration of less than 5 years and unexplained cause for infertility, and without stress or low stress groups.
    Conclusion
    Considering the high frequency of marital conflicts in infertile couples and effectiveness of psychiatric interventions, one must take psychiatric therapies and psychotherapy in these patients serious enough to rely on. This will lead to a better mental health and improve their quality of life.
  • Dr. Ebrahim Masoudnia * Page 112
    Objectives
    The aim of this study was to evaluate the role of social factors on the incidence and prevalence of psychotic and mood disorders and prediction of them based on the social factors.
    Method
    This study was conducted based on a survey method and on the 150 hospitalized patients with psychotic and mood disorders admitted in the Yazd Centre of Psychiatry between March 2004 and March 2005. Random sampling method was used for patients selection. Distribution of psychotic and mood disorders in these patients were then compared according to some community variables such as gender, social class, marital status, geographical locality of accommodation, family history, and age.
    Results
    There were significant differences between the three variables of social class (p<0.05), marital status (p<0.05), and family history (p<0.01), and the type of disorder. Results of logistic regression analysis showed that out of all considered variables in the model, two variables of social class and family history could predict the type of mental disorder.
    Conclusion
    A correlation exists between the socio-economical status of the patients with the distribution of psychotic and mood disorders.
  • Hossein Shareh *, Hamid Reza Aghamohammadian Page 122
    Objectives
    Regarding the importance of young girls running away from home and its social and family consequences, present paper studies the relationship between the identity status and girl's runaway from home.
    Method
    Research method was descriptive and ex post facto. Convenient sampling method was used in which 20 runaway girls who were resided in Toos Well-being Centre, Mashhad were selected as well as 20 normal age and scholastic grade matched girls as their control group. Mean age was 16.9 years (SD=2.88). Second revised version of the Extended Objective Measure of Ego Identity Status (EOM-EIS-II) was used to explore identity status. T-test, point-biserial correlation, Pearson correlation, and Spearman’s rank correlation were used to analyze the data.
    Results
    Mean scores on diffusion identity status was significantly higher than normal controls (p<0.01). A significant correlation existed also between the age and foreclosure identity status (p<0.05).
    Conclusion
    The less the individual experienced identity crisis and developed a lesser commitment, the more she would be prone to attempt at running away from home.
  • Narges Bahri *, Ali Delshad, Fatemeh Haddizadeh Talasaz Page 128
    Objectives
    The aim of this project was to evaluate the efficacy of educating husbands of menopausal women about the signs and complications of menopause on depression and anxiety of women during menopausal period.
    Method
    In this clinical trial, 102 women aged 45-60 yrs were randomly assigned to two test and control groups. First, both groups completed individual demographic questionnaire, Beck Depression Inventory, and Spiell-Berger Anxiety Inventory. Then husbands of test group participated in the face-to-face educational sessions about the signs and complications of menopause. A month later, all clients completed Beck Depression Inventory and Spiell-berger Anxiety Inventory again.
    Results
    There was not any significant statistical difference between the two groups in the depression and anxiety scores mean. Mean score for depression was lower in the test group than the control group after the intervention the two groups differed significantly in this regard (p<0.05). Evaluation of anxiety score one month after the education also showed that the mean score of anxiety was significantly lower in the test group than the control (p<0.001).
    Conclusion
    Education of husbands about the signs and effects of menopause can have a significant reduction in the levels of dep-ression and anxiety during menopausal period.
  • Dr. Nosratollah Nowroozi *, Dr. Mohammad- Kazem Atef-Vahid, Dr. Nima Ghorbani, Dr. Mahmoud Ghazi Tabatabaee Page 132
    Objectives
    This research aims at the empirical study of resistance and transference twin factor in patients with and without personality disorders.
    Method
    In this empirical study with repeated measurements, 26 subjects with personality and anxiety disorders and 26 subjects with anxiety disorder without personality disorders were randomly assigned to two experimental and control subgroups of 13 individuals. In the experimental subgroups, pressure toward feelings, clarification, and challenge to the resistance were carried out during three 45-minute sessions with one-week intervals. In other subgroups, no such intervention was used and the therapist was only hearing patients’ feelings. The Defensive Style Questionnaire (DSQ) was employed to assess patient’s defensive style after the evaluation session resistance and transference were also measured respectively by the Resistance Assessment Scale (RAS) and Transference Assessment Scale (TAS) after the evaluation session and each of the interventional sessions. Repeated Measures Analysis method was used for analyzing the data.
    Results
    Findings showed that challenge to the resistance led to the intensification of negative transference however with no significant differences in resistance and positive transference. More Intensi-fication of negative transference in the personality-disordered group was observed.
    Conclusion
    In the intensive short-term dynamic psychotherapy, pressure toward experiencing feelings, clarification of defenses, and challenge to the resistance lead to intensification of transference feelings which is more intensive in patients with personality disorders. So paying attention to both transference and resistance in psychotherapy is essential. If the resistance and transference twin factor is not considered and challenged, the therapeutic alliance will not be then activated against the resistance, the therapist and the patient will not be able to access major material of the therapy, and the therapy process will be deviated. This problem is more important in patients with personality disorders.
  • Dr. Maryam Bakhtiari *, Dr. Rokhsare Yazdandost, Dr. Behrooz Birashk, Dr. Mahmoud Ghazi Tabatabie Page 140
    Objectives
    This study aimed to examine the relationship between control-related beliefs with the internalizing and externalizing psy-chopathology in children.
    Method
    In this ex post facto study, 80 children with internalizing and externalizing disorders who were referred to the counseling clinic and private offices were selected on a convenient sampling method then classified under two psychopathology groups. The control group was selected from 40 children matched in age and sex with the affected subjects. Three scales were used for measuring control-related beliefs in three academic, behavioral and social domains: The Perceived Control Scale, Perceived Contingency Scale, and the Perceived Competence Scale. Multi-variate analysis of variance and descriptive statistics were used for statistical analysis.
    Results
    This study revealed significant differences in the control- and competence-related beliefs under the academic, behavioral and social domains between the internalizing and externalizing psychopathology groups and the normal control group (p<0.001). In competence beliefs, there were significant differences between the internalizing and externalizing psychopathology groups under the behavioral domain (p<0.001). No significant differences was observed in the belief of contingency between the three groups.
    Conclusion
    Control and competence beliefs are specific for internalizing and externalizing psychopathology and can differentiate mentally healthy states from psychopathology. Contingency belief does not have a significant correlation with psychopathology. Behavioral competence belief can differentiate externalizing from internalizing group and is considered specific for externalizing psychopathology states
  • Eshagh Rahimian Boogar *, Dr. Abolghasem Nouri, Dr. Hamidreza Oreizy, Dr. Hosein Molavi, Dr. Abdorreza Foroughi Mobarake Page 148
    Objectives
    As attachment styles are crucial to the communicative features specially intimacy, satisfaction, and commitment, the relation-ship between adult attachment styles with job satisfaction and job stress was investigated in nurses in the Isfahan state hospitals.
    Method
    In this cross-sectional study, 160 nurses (95 women and 65 men) working in the state hospitals in Isfahan were selected by a stepwise randomized sampling as subjects of the study. Mean age was 33 years (SD=2.7 for men and 1.9 for women) in men and women. Data were collected using Adult Attachment Inventory, Job Satisfaction-Dissatisfaction Scale, and Job Stress Scale and then analyzed by correlational and stepwise regression statistical analysis.
    Results
    Mean total scores for subjects with secure, avoidant, and ambivalent attachment styles were measured to be respectively 11.1 (SD=5), 9.00 (SD=4.2), and 8.1 (4.4). Correlation coefficient between job stress and scores for secure and avoidant attachment styles were- 0.71 (p<0.05) and 0.69 (p<0.05) respectively.
    Conclusion
    Level of stress is less in subjects with secure attachment styles than in subjects with avoidant and ambivalent attachment styles. Attachment style can well predict job satisfaction and job stress.
  • Dr. Maasoomeh Esmaeeli *, Dr. Hassan Ahadi, Dr. Ali Delavar, Dr. Abdollah Shafei-Abadi Page 158
    Objectives
    Current study is investigating the effects of teaching emotional intelligence factors on the enhancement of mental health.
    Method
    In this experimental design, 30 male and female clients within the 20-25 years of age who had presented to the counseling centres were first selected and randomly put into two study and control groups. After pre-testing the two groups by the 133-item Bar-on Emotional Intelligence Test and SCL-90-R, the study group was provided with 12 weekly 2-hours training sessions on the emotional intelligence factors. Post-testing of the two groups was then conducted.
    Results
    Treated data through co-variance analysis and one-way multivariate analysis of variance showed that training on the emotional intelligence factors was significantly effective in the improvement of mental health (p<0.001) and has reduced symptoms in mental health disorders.
    Conclusion
    Training on the emotional intelligence factors promotes mental health and the individual will score higher in the personal reports of internal situations and in feeling capable of facing the problems.
  • Mostafa Zarean *, Amin Asadollah-Pour, Dr. Abbas Bakhshi-Pour Roodsari Page 166
    Objectives
    Regarding the importance of the role of emotional intelligence in the incidence of emotional disorders and mental health, this study was carried out to investigate the relationship between emotional intelligence and problem-solving styles with general health.
    Method
    In this cross-sectional, descriptive, and corelational study, Modified Schutte Emotional Intelligence Scale (MSEIS), Problem-Solving Styles (PSS) and General Health Questionnaire (GHQ-28) were assessed on 69 first-year psychology and educational sciences students of Tabriz�University in two steps. They were selected by a stratified cluster sampling. Data were analyzed using Pearson’s correlation and stepwise multiple regression statistical methods.
    Results
    Findings revealed that emotional intelligence was positively and significantly associated with general health and both the confidence and the approach styles of problem-solving (p<0.001) and negatively and significantly associated with both the helplessness and the avoidance styles of problem-solving (p<0.05). Results showed that the helplessness, confidence, and approach styles of problem-solving can respectively predict 24%, 8%, and 6% of general health variance (p<0.001). Also, the approach and confidence styles of problem-solving respectively predict 19% and 10% of the emotional intelligence variance (p<0.001).
    Conclusion
    There is a significant relationship between emotional intelligence and problem-solving styles with the general health.
  • Farzaneh Motamedi Sharek *, Dr. Gholamali Afrooz Page 173
    Objectives
    The present study aims to compare attributional styles and mental health of gifted vs. normal students. It also investigates the existing relationships between these variables.
    Method
    In this post hoc descriptive survey, 60 gifted students (30 boys and 30 girls selected by a random sampling method) and 60 normal students (30 boys and 30 girls selected by a cluster sampling method) were enrolled. Raven’s Progressive Matrices Test, Attributional Style Questionnaire (ASQ), and General Health Questionnaire (GHQ) were used for data collection. Analysis of the data was carried out using regression, one-way and multivariate analysis of variance, and t-test.
    Results
    It was found that internal-external attributional style in gifted male students can predict status of mental health. There were significant differences between the two boys and girls student groups in the internal–external and global-specific attributional styles of unfavorable events. A significant difference was also noted between the two groups of gifted and normal students in the global-specific attributional style of unfavorable events. Assessment of mental health, too, disclosed a significant difference between the two normal and gifted student groups in the social dysfunctioning feature.
    Conclusion
    Gifted students had a global attributional style and female students had an external and specific attributional style in failure situations. Gifted students were also found to suffer more from social dysfunctioning than the normal students.
  • Dr. Hamid Reza Aghamohammadian *, Ali Kamal Shanbadi Page 182
    Objectives
    The aim of this study is to investigate the effectiveness of muscle relaxation and cognitive restructuring by alert hypnosis on women with common migraine who had not responded appropriately to the medication.
    Method
    Using a single-case study, we randomly selected 6 women with migraine from those referring to the psychiatry and psychology centres in the city Borazjan. They were assessed by a clinical interview, Measurement Scale of Pain Power, Measurement Scale of Pain Distress, Mcguil Questionnaire of Pain, and Beck’s Depression and Anxiety Inventory. We treated them after a primary evaluation (baseline) by muscle relaxation method and cognitive restructuring under alert hypnosis. Study data are displayed in charts and descriptive statistics.
    Results
    Findings showed that this treatment modality generally can reduce the frequency, duration of attacks, severity, and distress of the pain in migraine. We observed maximum reductions in the severity and distress of the pain. Significant improvement was noted in five out of six subjects and it even increased in the 3 months and a half of follow-up although one subject showed a slight improvement. The associated depression and anxiety with the migraine headache also showed significant reduction in all subjects.
    Conclusion
    Relaxation and cognitive restructuring under alert hypnosis can be effective in reducing the severity and distress of the migraine pain in the affected patients.