فهرست مطالب

Veterinary Research - Volume:17 Issue: 1, Winter 2016

Iranian Journal of Veterinary Research
Volume:17 Issue: 1, Winter 2016

  • تاریخ انتشار: 1394/11/22
  • تعداد عناوین: 11
|
  • فالگونی موخرجی، آمیتش پراساد، ویجی شریرام باهکار، ثمیر کومار رانا، لینگالا راجندرا، گیریش کومار شارما، ویلوپ پانور الوار سرینیواسان صفحات 1-7
    استفاده از لیپوزوم به عنوان ادجوانت و حامل واکسن قبلا در متون بیان شده است. همچنین نشان داده شده است که در بالا بردن ایمنی زایی کاندیدهای واکسن موثر می باشد. موش های BALA/c ایمن شده به شیوه زیر جلدی با پروتئین غشای خارجی (OMP) سویه واکسنی بروسلا آبورتوس S19 محبوس در لیپوزوم کاتیونی تجاری (S19-OMP-Liposome) برای رهایش واکسن، افزایش حفاظت را در مقایسه با گروه های موش تلقیح شده با S19 OMP تنها، واکسن زنده بروسلا آبورتوس S19 و لیپوزوم تنها را نشان دادند (P<0.05)، هنگامی که به صورت داخل صفاقی با بروسلا آبورتوس حاد سویه 544 در 30 روز پس از ایمن سازی (DPI) به چالش کشیده شدند. تهیه S19-OMP-liposome در مقایسه با واکسن زنده بروسلا آبورتوس S19 در 15 روز پس از چالش (DPC) ایمن تر بود، همان طور که توسط اختلاف معنی دار در وزن طحال بین S19-OMP-liposome، S19 OMP و S19 زنده و همچنین گروه های کنترل لیپوزوم به اثبات رسید (P<0.01). پروفایل های پاسخ ایزوتیپ آنتی بادی گروه های آزمایش نشان داد که پاسخ ایمنی با واسطه سلولی Th1 بود. مزیت حفاظتی داده شده به موش ها توسط ایمن سازی با S19-OMp محبوس در لیپوزوم بیشتر از موش های ایمن شده با واکسن زنده بروسلا آبورتوس S19 احتمالا به ترتیب ناشی از پاسخ متفاوت معنی دار IgG2b در 30 DPI (P<0.01) و IgG2a (P<0.01)، IgG2b (P<0.01) و IgG3 (P<0.05) در مراحل DPC می باشد.
    کلیدواژگان: بروسلا، لیپوزوم، موش
  • اکبر خراسانی، امید مددگار، حوریه سلیمانجاهی، هادی کیوانفر، همایون مهروانی صفحات 8-12
    تب برفکی یک بیماری مهم در حیوانات زوج سم می باشد. در حال حاضر به طور گسترده ای واکسن های حاوی ذره ویروسی کامل غیر فعال شده جهت واکسیناسیون پیشگیرانه برای مبارزه با تب برفکی استفاده می گردد. یاورها به عنوان یک عامل مهم در برانگیختن پاسخ ایمنی و کارآیی واکسن های غیر فعال می باشند. مونتاناید ISA 61 VG یک یاور بر پایه امولسیون روغنی جدید و آماده برای فرمولاسیون می باشد که توسط شرکت SEPPIC فرانسه با توانایی زیاد در ایجاد پاسخ ایمنی که لازمه محافظت بالینی بر علیه تب برفکی می باشد تهیه گردیده است. در این مطالعه اقدام به مقایسه کارآیی واکسن تب برفکی حاوی یاور روغنی جدید ISA 61 VG و ساپونین با واکسن حاوی ژل آلومینیوم هیدروکساید و ساپونین گردیده. هر دو واکسن با مقادیری یکسان از آنتی ژن O2010/IR تهیه گردید. دو گروه 15 راسی گوساله حساس با دوزهای مختلف واکسن (دوز کامل، 3/1 دوز و 9/1 دوز) یک بار واکسینه شدند تا قدرت 50% محافظت کنندگی (PD50) هر یک از واکسن ها توسط آزمون چالنج با ویروس بیماری زا و مشابه با آنتی ژن موجود در واکسن محاسبه گردد. میانگین تیتر آنتی بادی برای هر یک از واکسن ها در روزهای صفر، هفت، چهارده و بیست و یک پس از واکسیناسیون از طریق آزمایش میکرونوترالیزاسیون اندازه گیری شد. میانگین لگاریتمی تیتر آنتی بادی سرمی واکسن جدید روغنی برابر با 91/2 در مقایسه با واکسن ژل آلومینیوم هیدروکساید 44/2 (P=0.1782) گردید و توانست به میزان 19% ایمنی هومورال را بهبود بخشد. قدرت واکسن حاوی یاور روغنی جدید نیز توانسته قدرت محافظت کنندگی بسیار بالاتری PD50=10.05 در مقایسه با واکسن حاوی ژل آلومینیوم هیدروکساید PD50=4.171 را ایجاد نماید. بر اساس نتایج به دست آمده واکسن فرموله شده با یاور جدید روغنی ISA 61 VG می تواند جایگزین مناسبی برای واکسیناسیون رایج و اضطراری در مناطق آلوده با تب برفکی باشد.
    کلیدواژگان: گاو، بیماری تب برفکی، مونتاناید ISA 61 VG، یاور روغنی، توان واکسن
  • گادوین چیدوزیه اکپه، دانیال نواگبو ازیسور صفحات 13-19
    هیستولوژی کمی بیضه نزول یافته بزهای کریپتورکید یک طرفه با بیضه بزهای طبیعی به منظور ارزیابی پتانسیل باروری بیضه اسکروتال در کریپتورکیدهای یک طرفه با استفاده از روش های میکروسکوپ نوری مقایسه شدند. بیضه های اسکروتال طرف مقابل کریپتورکیدهای یک طرفه و بیضه های بزهای نرمال مشخصات اپی تلیوم منی ساز را داشتند و هر یک شواهد بافتی فعالیت طبیعی را نشان دادند. میانگین ارتفاع ها، طول ها، قطر لومن، قطر لوله های منی ساز به طور معنی داری در بیضه های اسکروتال مقابل در مقایسه با بیضه های محبوس شده بزهای کریپتورکید یک طرفه بیشتر بود (P<0.05). جمعیت سلول های اسپرماتوژنیک هر بیضه، نسبت سلول های زایا به سلول های سرتولی بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشتند. درصد بیضه های اشغال شده توسط سلول های زایای مختلف بین بیضه اسکروتال بزهای کریپتورکید و بزهای نرمال تفاوتی نداشت. حجم اشغال شده توسط لوله های منی ساز و سلول های لیدیگ در بیضه اسکروتال بزهای کریپتورکید یک طرفه به طور معنی داری بیشتر از بیضه بزهای نرمال بودند (P<0.05). از یافته ها چنین به نظر می رسد که بازدهی اسپرماتوژنیک بیضه های اسکروتال بزهای کریپتورکید یک طرفه به طور معنی داری بیشتر از بزهای نرمال بودند.
    کلیدواژگان: کریپتورکیدیسم، بز، مورفومتری، لوله های منی ساز، تولید اسپرم
  • تشخیص بیماری های قارچی (درماتوفیت ها) در سگ ها و گربه های همراه سالم در شرق هند
    چنچال دبناث، تانموی میترا، آشوک کومار، ایندرانیل سامانتا صفحات 20-24
    اخیرا افزایش وقوع درماتوفیلوز به ویژه در میان کودکان مدرسه در شرق هند با افزایش تمایل به نگهداری حیوانات همراه نشان داده شده است. این مطالعه به منظور تشخیص وقوع درماتوفیت ها با حساسیت ضد قارچی در میان حیوانات همراه انجام شد. تعداد 1501 حیوان همراه سالم متشکل از 1209 سگ و 292 گربه متعلق به صاحبان شخصی در اطراف کلکته (بنگال غربی، هند) از لحاظ شواهد درماتوفیلوز طی مدت 2013-2011 مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه های جمع آوری شده مورد بررسی مستقیم توسط روش استاندارد تهیه لام مستقیم با محلول هیدروکسید پتاسیم KOH قرار گرفتند. نمونه ها به هر دو محیط سابورو دکستروز آگار (SDA) همراه با کلرامفنیکل 05/0% و سیکلوهگزامین 5/0% و محیط تست درماتوفیت (DTM) تلقیح شدند. هر جدایه قارچی بر اساس مشخصات کلونی و سلول های هیف و اسپوری تولید شده شناسایی شد. حساسیت ضد قارچی جدایه ها با روش میکرو دایلوشن براث با استفاده از ضد قارچ های فلوکونازول، کتوکونازول، ایتراکونازول، میکونازول، گریزئوفولوین و آمفوتریسین-B مورد آزمایش قرار گرفت. از میان 1209 نمونه از سگ ها و 292 نمونه از گربه ها، 253 (93/20%( و 109 (33/37%) نمونه از لحاظ درماتوفیت ها با بررسی مستقیم مثبت بودند. سه گونه شناسایی شده درماتوفیت ها با غالبیت وقوع، میکروسپوروم کنیس، میکروسپوروم ژیپسئوم و تریکوفیتون منتاگروفیتس بودند. کتوکونازول (μgm/ml 5/0-06/0)، ایتراکوناوزل (μgm/ml 5/0-03/0) و آمفوتریسین-B (μgm/ml 5/0-03/0) به ترتیب کمترین مقادیر MIC در برابر میکروسپوروم کنیس، میکروسپوروم ژیپسئوم و تریکوفیتون منتاگروفیتس نشان دادند. این اولین گزارش سیستمیک بیماری های قارچی یا درماتوفیت ها در حیوانات همراه سالم با تعداد زیادی نمونه در هند است.
    کلیدواژگان: گربه، درماتوفیت ها، سگ، میکروسپوروم، تریکوفیتون
  • خسرو حسینی پژوه، پرویز تاجیک، مرتضی کریمی پور، مهدی بهدانی صفحات 25-30
    انتقال ژن به واسطه اسپرم می تواند یک روش ساده و ارزان برای تولید جانوران تراریخته باشد، اما کارایی این روش هنوز پایین است که می تواند به علت ورود مقدار ناکافی DNA خارجی به اسپرم باشد. هدف از این مطالعه بررسی روش های تشدید کننده جذب DNA خارجی توسط اسپرم گوسفند مانند لیپوفکشن، انجماد سریع و تیمار با تریتون X100 و DMSO در میزان جذب و تحرک اسپرم های دارای جذب بود. در آزمایش اول اسپرم گوسفند با کمپلکسی از مقادیر مختلف پلاسمید نشاندار شده با ماده فلورسنت رودآمین و لیپوفکتامین2000 گرمخانه گذاری شدند. در آزمایش دوم اسپرم ها با تریتون X100 یا دی متیل سولفوکساید منجمد شدند. نتایج نشان داد که میزان ترانسفکشن در گروه لیپوزوم/DNA 100 نانوگرم کمتر از گروه بدون لیپوزوم بود اما در گروه های 300 و600 نانوگرم اختلاف معنی داری وجود نداشت. در شدت جذب و تحرک نیز اختلاف معنی داری بین گروه های مختلف وجود نداشت. همچنین هیچ کدام از اسپرم های دارای جذب DNA خارجی، متحرک نبودند. لذا انتقال با واسطه لیپوزم باعث بهبود میزان ترانسفکشن نشد. همه اسپرم های تیمار شده با تریتون X100 و منجمد شده پلاسمید نشان دار را به خود جذب کرده بودند اما همه آن ها بی حرکت بودند. در اسپرم های تیمار شده با دی متیل سولفوکساید با غلظت نهایی 1/0%، میزان جذب نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری (P<0.05) بیشتر بود (40/69% در مقابل 80/57%). میزان تحرک در گروه تیمار و گروه شاهد اختلاف معنی داری نداشت. نتیجه آن که استفاده از لیپوفکتامین نتوانست نه میزان ترانسفکشن را بهبود بخشد و نه اسپرم های ترانسفکت شده متحرک تولید کند. اگر تیمارهای تخریب کننده غشاء مثل انجماد و تیمار با تریتون X100 به هسته اسپرم صدمه نزنند، این اسپرم ها می توانند بدون نیاز به انتخاب جهت تزریق داخل سیتوپلاسمی ااسیت استفاده شوند.
    کلیدواژگان: لیپوفکشن، گوسفند، SMGT، اسپرم، انتقال ژن
  • زهره مژدگان لو، امیر مقدم جعفری، محمد کاظم کوهی، محمد حیدرپور صفحات 31-35
    هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات پرمترین در القای استرس اکسیداتیو و تغییر فعالیت آنزیم ها در کبد قزل آلا و بهبود احتمالی آن توسط ویتامین C می باشد. بدین منظور تعداد 48 قطعه ماهی قزل آلا به صورت تصادفی به شش گروه تقسیم و کبد آن ها برای تکنیک پرفیوژن کبدی استفاده گردید: کنترل (صفر میکروگرم در لیتر پرمترین و صفر میلی گرم در لیتر ویتامین C)، پرمترین-16/0 (16/0 میکروگرم در لیتر پرمترین)، پرمترین-32/0 (32/0 میکروگرم در لیتر پرمترین)، پرمترین-64/0 (64/0 میکروگرم در لیتر پرمترین)، ویتامین C (2/17 میلی گرم در لیتر ویتامین C) و پرمترین-64/0 + ویتامین C (64/0 میکروگرم در لیتر پرمترین و 2/17 میلی گرم در لیتر ویتامین C). نتایج به دست آمده نشان داد که پرمترین به صورت معنی داری (P<0.05) فعالیت آنزیم های ALT، AST و LDH را در مایع پرفیوژن کبدی و مقدار مالون دی آدهید (به عنوان شاخص پراکسیدسیون لیپیدی) را در بافت کبد افزایش می دهد. به دنبال تجویز پرمترین، مقادیر گلوتاتیون احیاء و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی در بافت کبد به صورت معنی داری کاهش یافتند (P<0.05). آنالیز پیرسون همبستگی مثبت معنی داری بین مقدار مالون دی آدهید و فعالیت آنزیم های ALT، AST و LDH در گروه های پرمترین نشان داد که این یافته حاکی از نقش افزایش پراکسیداسیون لیپیدی در آسیب کبدی ناشی از پرمترین می باشد. از سوی دیگر، درمان با ویتامین C در گروه پرمترین 64/0 + ویتامین C موجب افزایش معنی دار (P<0.05) مقادیر گلوتاتیون احیاء و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی و کاهش معنی دار (P<0.05) مقدار مالون دی آدهید و فعالیت آنزیم های کبدی در مقایسه با گروه پرمترین-64/0 گردید. نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که ویتامین C می تواند آسیب اکسیداتیو ناشی از پرمترین را از طریق کاهش پراکسیداسیون لیپیدی و افزایش توان آنتی اکسیدان ها بهبود ببخشد.
    کلیدواژگان: کبد، استرس اکسیداتیو، پرمترین، قزل آلا، ویتامین C
  • عایشه کیلیچ، هاکان کلندر، عثمان کوچ، یونال کیلینچ، بنیامین ایرهان، مصطفی بری صفحات 41-44
    تب کیو یک بیماری مشترک انسان و دام است که در سراسر دنیا رخ داده و توسط باکتری داخل سلولی اجباری کوکسیلا بورنتی ایجاد می شود. هدف از این مطالعه بررسی وجود عفونت کوکسیلا بورنتی در گوسفندان سقط کرده در شرق ترکیه با استفاده از روش واکنش زنجیره ای پلیمراز بود. تعداد 200 جنین از گوسفندان سقط کرده متعلق به 200 گله از مکان های مختلف در بخش شرقی ترکیه جمع آوری شدند. نمونه های ارگان جنینی از قبیل کبد، طحال، ریه و معده گرفته و DNA مربوط به 200 نمونه جمع آوری شده تخلیص شد. آنالیز واکنش زنجیره ای پلیمراز وجود کوکسیلا بورنتی در ارگان های آلوده انجام گرفت، و 4 نمونه (2%) مثبت شدند. علاوه بر این، سوسپانسیون های ارگانی جمع آوری شده به تخم مرغ های جنین دار تلقیح شده و آنالیز واکنش زنجیره ای پلیمراز کیسه زرده، DNA کوکسیلا بورنتی در 5 نمونه (5/2%) را نشان داد. این مطالعه نشان می دهد که عفونت با کوکسیلا بورنتی نقش مهمی در سقط جنین های گوسفندی در ناحیه آناتولی شرقی ایفا می کند.
    کلیدواژگان: سقط جنین، شرق ترکیه، واکنش زنجیره ای پلیمراز، تب کیو، گوسفند
  • ساندرا فابیانا برناردی، آگوستین رینادو، پابلو روبرتو مارینی صفحات 45-49
    مطالعه حاضر به منظور توصیف موکوس گردن رحم (CM) جمع آوری شده هنگام تلقیح گاوهای هلشتاین و تعیین ارتباط الگوی ترشح با آبستنی انجام شد. موکوس از قسمت میانی گردن رحم 64 گاو مبتلا به فحلی خود به خودی (SE) و فحلی القایی (IE) جمع آوری شد. مقدار، الگو و قوام موکوس، pH، الگوهای آرایش درختی و تحرک اسپرم مشاهده شدند. سطوح پروژسترون و استرادیول 17β در سرم نیز تعیین شدند. تشخیص آبستنی به وسیله اولتراسونوگرافی ترانس رکتال 60 روز پس از تلقیح انجام گرفت. ترشح موکوس گاوهای مبتلا به SE به طور معنی داری با گاوهای مبتلا به IE متفاوت بود، که نشان دهنده درجه تبلور کمتر (SE 2.00; IE 2.75) و سطح پایین تر هورمون های استروئیدی (P4: SE 0.17 ng/ml and IE 0.33 ng/ml (t 1.99547 α 0.05); E2: SE 30.95 pg/ml and IE 47.76 pg/ml (t 1.99495 α 0.05)) می باشد. در گاوهای آبستن (P)، سطح پروژسترون کمتر و استروژن بیشتری نسبت به آنچه در گاوهای غیر آبستن (N) دیده شد (P4: P 0.20 ng/ml and N 0.44 ng/ml (t 1.99602 α 0.05); E2: P 54.77 pg/ml and N 40.75 pg/ml (t 1.99505 α 0.05))، بود. به عنوان نتیجه گیری، آبستنی در ارتباط با ترشح شفاف و آبکی (شبیه سفیده تخم مرغ) با درجه 25/2 انشعابات آرایش درختی، وجود برگ های سرخس غیر معمول، همراه با تشکیل روزت و سوزن ها یا خارهای روی ریل ناشی از سطوح پایین پروژسترون همراه با مقادیر بالای استروژن ها بود.
    کلیدواژگان: تبلور، استروژن، تلقیح، آبستنی، پروژسترون
  • شریفه توتونکو، تونکای ایلهان، نسرین ازفیلیز صفحات 50-54
    فلفل قرمز تند گیاهی متعلق به خانواده سولاناسه و شناخته شده به عنوان کاسپیکوم آنوم است. کپسایسین ماده فعال فلفل قرمز می باشد. گرلین هورمونی با ساختار پلی پپتیدی است. گرلین، همچنین در ترشح هورمون رشد، تعادل انرژی، مصرف غذا و تنظیم وزن بدن دخالت دارد. هدف از این مطالعه موضعی سازی و بیان گرلین در تخمدان های موش های صحرایی درمان شده با کپسایسین در طول تکامل پس از تولد بود. نود موش صحرایی ماده نژاد اسپراگ-داولی (21 روزه) استفاده شدند. موش ها به طور تصادفی به سه گروه (هر گروه 30 حیوان) به عنوان بلوغ جنسی، پس از بلوغ و بزرگسال تقسیم شدند. هر گروه به سه زیر گروه تقسیم بندی شد. به زیر گروه اول (کنترل) تزریقی داده نشد. زیر گروه دوم (حامل) تنها 3/0 سی سی حلال دریافت کردند و به زیر گروه سوم (آزمایش) تزریق زیر جلدی حجم مساوی از کپسایسین (mg/kg/d 1) به مدت 42، 56 و 70 روز داده شد. واکنش پذیری ایمنی گرلین در سلول های گرانولوزای فولیکول های تخمدان، سلول های بینابینی و سلول های جسم زرد مشخص شدند. واکنش مثبت ایمنی برای گرلین در سیتوپلاسم سلول های ذکر شده در بالا در همه گروه ها وجود داشت. این نتایج نشان می دهند که تجویز طولانی مدت دوز اندک کپسایسین بر بیان گرلین اثری نداشت. هر چند، آترزی فولیکولی به میزان کمتری در گروه درمان شده با کپسایسین در مقایسه با سایر گروه ها دیده شد.
    کلیدواژگان: کپسایسین، گرلین، ایمونوهیستوشیمی، تخمدان، موش صحرایی
  • حمیده همایون، شهلا زهیری، وحید حمایتخواه جهرمی، اشرف حسن پور دهنوی صفحات 55-58
    هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات مورفولوژی و مورفومتری احتمالی در نتیجه فرآیند انجماد شیشه ای جنین های مرحله کلیواژی می باشد. در این مطالعه 30 جنین موش سوری در مراحل مختلف کلیواژی، حاصل از تکنیک لقاح آزمایشگاهی، قبل و بعد از انجماد شیشه ای مورد ارزیابی قرار گرفتند. از جنین ها، قبل و بعد از انجماد شیشه ای، عکس های دیجیتالی گرفته شد. ضخامت منطقه شفاف، اختلاف ضخامت منطقه شفاف و قطر و حجم بلاستومرها و جنین ها به عنوان پارامترهای مورفومتریکی و درجه بندی متداول ظاهر جنین ها به عنوان پارامتر مورفولوژیکی، مطالعه شده اند. بر اساس یافته های ما، در همه پارامترهای مورفومتریکی به جز اختلاف ضخامت منطقه شفاف، تفاوت میانگین معنی داری بین دو گروه وجود داشت .(P<0.05) در رابطه با پارامتر مورفولوژیکی، کاهش در کیفیت جنین ها مشاهده شد اما این کاهش معنی دار نبود. با توجه به نتایج به دست آمده، هر چند که تغییرات کمی مورد مشاهده الزاما مترادف با ایجاد آسیب های داخل سلولی زیان بار نمی باشد، ولیکن به نظر می رسد که بهتر است، روش انجماد شیشه ای مورد بررسی دقیق تری قرار بگیرد. چرا که با ایجاد تغییرات ظریف در غلظت و نوع محلول های مصرفی و یا تکنیک مورد استفاده، شاید بتوان این تغییرات را به حداقل رسانید.
    کلیدواژگان: جنین کلیواژی، موش سوری، مورفولوژی، مورفومتری، انجماد شیشه ای
  • پاناگیوتا تایرننوپولو، ماریا کارایانوپولو، سوفیا آنجلوپولو، آندرئاس پایروس، ایوانجلوس مپاروس، جورجیوس کولیاکوس، نیکولاس دیاکاکیس صفحات 59-61
    شکستگی های کوچک مچ دست از علل شایع لنگش در اسب های مسابقه می باشند. با توجه به معایب موجود در مدیریت جراحی، روش های درمان حمایتی معمولا ضروری هستند. سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی (ADSCs) پتانسیل تمایز به انواع سلول های دیگر از جمله سلول های استخوان و غضروف را دارند. بخش عروقی استرومای مشتق از بافت چربی (AVF) در حین جداسازی ADSCs از بافت چربی تولید می شود. هدف از این گزارش، ارائه مدیریت موفق شکستگی کوچک درجه سه در مچ راست یک اسب اخته اصیل پنج ساله با تزریق داخل مفصلی SVF خودی یک ماه پس از برداشت شکستگی با آرتروسکوپی بود. این درمان منجر به بهبود لنگش و دوره توان بخشی کوتاه در فعالیت های مسابقه ای قبلی گردید. سطوح عملکردی بالا و بدون آسیب های عود کننده در طول یک دوره پیگیری بیست ماهه ثبت شدند.
    کلیدواژگان: بخش عروقی استرمای مشتق از بافت چربی، غضروف مفصلی، شکستگی کوچک مچ، اسب، استئوآرتریت
|
  • F. Mukherjee, A. Prasad, V. S. Bahekar, S. K. Rana, L. Rajendra, G. K. Sharma, V. A. Srinivasan Pages 1-7
    The use of liposome as an adjuvant and a vaccine carrier has been cited previously in the literature. It has also been shown to be effective in enhancing the immunogenicity of vaccine candidates. BALB/c mice immunized subcutaneously with outer membrane protein (OMP) of Brucella abortus S19 vaccine strain entrapped in a commercial cationic liposome (S19-OMP-liposome) for vaccine delivery, showed enhanced protection (P
    Keywords: Brucella, Liposome, Mice
  • A. Khorasani, O. Madadgar, H. Soleimanjahi, H. Keyvanfar, H. Mahravani Pages 8-12
    Foot-and-mouth disease is an important viral disease of cloven-hoofed animals. Inactivated whole particle virus vaccines are still widely used in prophylactic vaccination campaigns. The choice of adjuvant is a very important factor in enhancing immune responses and the efficacy of inactivated vaccines. Montanide ISA 61 VG is a new ready-to-use mineral oil-based adjuvant developed by SEPPIC Inc. (SEPPIC, France) with high-potential immune responses needed for clinical protection against FMD infection. In this study, we compared the efficacy of two FMD vaccines either formulated with the new oil-based adjuvant ISA 61 VG and saponin, or with aluminum hydroxide gel and saponin. Both vaccines contained the same antigen payloads of O2010/IR. Two groups of 15 naive cattle received a single vaccination with different doses (full dose, 1/3 dose and 1/9 dose) to calculate their PD50 (50% protective dose) after being challenged with the homologous virulent virus. The mean neutralizing antibody titer was determined at 0, 7, 14 and 21 days after vaccination, measured by a micro neutralization test. The new vaccine improved humoral immune responses by 19%, while inducing a higher geometric mean. The titer for neutralizing antibodies was 2.91 log10 compared to the alum-gel based adjuvant vaccine which was 2.44 log10 (P-value=0.1782). The new vaccine showed a PD50 value of 10.05 as compared to a PD50 value of 4.171, respectively. According to the results, the FMD vaccine formulated with the new oil adjuvant, ISA 61 VG, shows potential as an alternative vaccine for routine and emergency vaccinations in the FMD enzootic region.
    Keywords: Cattle, Foot, and, mouth disease, Montanide ISA 61 VG, Oil adjuvant, Vaccine potency
  • G.C. Okpe, D.N. Ezeasor Pages 13-19
    Quantitative histology of the descended testis of unilateral cryptorchid bucks was compared with testis of normal bucks to evaluate the reproductive potentials of the scrotal testis in unilateral cryptorchids, using light microscopy techniques. The contralateral scrotal testes of the unilateral cryptorchids and the testes of the normal bucks contained profiles of seminiferous epithelium and each showed histological evidence of normal activity. The mean heights, lengths, lumen diameter, diameter of the seminiferous tubules were significantly higher in the contralateral scrotal testes when compared to the retained testes of the unilateral cryptorchid bucks (P
    Keywords: Cryptorchidism, Goat, Morphometry, Seminiferous tubules, Sperm production
  • Detection of dermatophytes in healthy companion dogs and cats in eastern India
    C. Debnath, T. Mitra, A. Kumar, I. Samanta Pages 20-24
    In recent times increasing occurrence of dermatophytosis, especially among the school children in eastern India was evidenced along with increased tendency of keeping companion animals such as dogs and cats. This study was undertaken to detect the occurrence of dermatophytes with antifungal susceptibility among the companion animals. A total of 1501 healthy companion animals comprising 1209 dogs and 292 cats belonged to individual owners in and around Kolkata (West Bengal, India) were examined for the evidence of dermatophytosis during 2011-2013. The collected samples were subjected to direct examination by standard KOH mount technique. The samples were inoculated into both Sabouraud dextrose agar (SDA) with 0.05% chloramphenicol and 0.5% cycloheximide and dermatophyte test medium (DTM). Each of the fungal isolate was identified based upon its colony characteristics and hyphal and conidial cells it produced. Antifungal susceptibility of the isolates was tested by broth micro dilution assay using fluconazole, ketoconazole, itraconazole, miconazole, griseofulvin and amphotericin-B antifungals. Among the 1209 samples from dogs and 292 samples from cats, 253 (20.93%) and 109 (37.33%) samples were positive for dermatophytes by direct examination. Three identified species of dermatophytes with predominant occurrence were Microsporum canis, Microsporum gypseum and Trichophyton mentagrophytes. Ketoconazole (0.06-0.5 μgm/ml), itraconazole (0.03-0.5 μgm/ml) and amphotericin-B (0.03-0.5 μgm/ml) showed lowest MIC values against M. canis, T. mentagrophytes and M. gypseum, respectively. This is the first systemic report of dermatophytes in healthy companion animals with large numbers of samples in India.
    Keywords: Cat, Dermatophytes, Dog, Microsporum, Trichophyton
  • K. Hoseini Pajooh, P. Tajik, M. Karimipoor, M. Behdani Pages 25-30
    Sperm mediated gene transfer can be an inexpensive and simple method in animal transgenesis; however its efficiency is poor, mainly due to the spermatozoa’s lesser uptake of exogenous DNA. In the present study, the effects of lipofection and other augmentation techniques, such as sperm freezing and spermatozoa treatment with triton X100 and DMSO, on exogenous DNA uptake by sheep spermatozoa and motility of sperms with plasmid uptake were evaluated. In the first experiment, ram sperms were incubated with a complex of rhodamine labeled plasmid (p-EGFP) and Lipofectamine 2000TM. In the second, spermatozoa were treated with Triton X-100TM or DMSO or were frozen without cryoprotectant. The results indicated that there was no significant difference (P
    Keywords: Lipofection, Sheep, SMGT, Sperm, Transfection
  • Z. Mozhdeganloo, A. Moghadam Jafari, M.K. Koohi, M. Heidarpour Pages 31-35
    The objective of this study was to investigate the propensity of permethrin (PTN) to induce oxidative stress and changes in enzyme activities in liver of rainbow trout and its possible attenuation by vitamin C. Forty-eight fish were randomly assigned to 1 of 6 treatment groups and their livers were used for liver perfusion
    Method
    control (0 μgL-1 permethrin and 0 mgL-1 vitamin C), PTN-0.16 (0.16 μgL-1 permethrin), PTN-0.32 (0.32 μgL-1 permethrin), PTN-0.64 (0.64 μgL-1 permethrin), Vit. C (17.2 mgL-1 vitamin C), and PTN-0.64 Vit. C (0.64 μgL-1 permethrin and 17.2 mgL-1 vitamin C). Results obtained showed that permethrin significantly (P
    Keywords: Liver, Oxidative stress, Permethrin, Rainbow trout, Vitamin C
  • A. KiliÇ, H. Kalender, O. KoÇ, Uuml, . KilinÇ, B. Irehan, M. Berri Pages 41-44
    Q fever is a zoonotic disease that occurs worldwide and is caused by the obligate intracellular bacterium Coxiella burnetii. The aim of this study was to investigate the presence of C. burnetii infection in aborted sheep in eastern Turkey using PCR. A total of 200 fetuses were collected from aborted sheep belonging to 200 herds in different locations in the eastern part of Turkey. Foetal organ samples such as liver, spleen, lung and stomach were taken and the DNA was purified from two hundred pooled samples. PCR analysis of C. burnetii presence in infected organs was performed, and 4 samples (2%) were found positive. In addition, the pooled organ suspensions were inoculated to embryonated chicken eggs, and PCR analysis of yolk sacs showed C. burnetii DNA in 5 samples (2.5%). This study shows that C. burnetii infection has an important role in sheep abortions in eastern Anatolia region.
    Keywords: Abortion, Eastern Turkey, PCR, Q fever, Sheep
  • S. Bernardi, A. Rinaudo, P. Marini Pages 45-49
    The present study was carried out to characterize the cervical mucus (CM) collected when inseminating Holstein cows and to relate the secretion pattern with pregnancy. The mucus was collected from mid-cervix of 64 cows with spontaneus estrus (SE) and induced estrus (IE). The quantity, pattern and consistency of the mucus, pH, arborization patterns and the sperm motility were observed. The levels of progesterone and estradiol 17β in serum were also determined. Pregnancy detection was performed by means of transrectal ultrasonography 60 days after insemination. Mucous secretion of cows with SE was significantly different from those with IE, showing a lower degree of crystallization (SE 2.00; IE 2.75) and a lower level of steroid hormones (P4: SE 0.17 ng/ml and IE 0.33 ng/ml (t 1.99547 α 0.05); E2: SE 30.95 pg/ml and IE 47.76 pg/ml (t 1.99495 α 0.05). Progesterone level was significantly lower and estrogen significantly higher in pregnant cows (P) in relation to that observed in non pregnant females (N) (P4: P 0.20 ng/ml and N 0.44 ng/ml (t 1.99602 α 0.05); E2: P 54.77 pg/ml and N 40.75 pg/ml (t 1.99505 α 0.05). In conclusion pregnancy was associated with acopious, clear and watery discharge (similar to egg white), with an arborization degree of 2.25, presence of atypical fern leaves together with rosette formations and needles or thorns on rails due to low levels of progesterone accompanied by high concentrations of estrogens.
    Keywords: Cristalization, Estrogen, Insemination, Pregnancy, Progesterone
  • Ş. TÜtÜncÜ, T. İlhann., Ouml, Zfiliz Pages 50-54
    Red hot pepper is a plant that belongs to the Solanaceae family and is known as Capsicum annuum. Capsaicin is the active ingredient of cayenne pepper. Ghrelin is a hormone, which consists of polypeptide structure. Ghrelin also contributes to growth hormone secretion, energy balance, food intake and body weight regulator. The aim of this study was the localization and expression of ghrelin in the ovaries of rats treated with capsaicin during the postnatal development. Ninety female Sprague-Dawley rats (21 d) were used. The rats were randomly divided into 3 groups (n=30 each) as pubertal, post pubertal and adult. Each group was subdivided into three groups. The first subgroup (control) was given no injections. The second subgroup (vehicle) received only 0.3 cc solvent and the third subgroup (experiment) received subcutaneous injection of equal volume of capsaicin (1 mg/kg/d) for 42, 56, and 70 days. Ghrelin immunoreactivity was determined in ovarian follicular granulosa cells, interstitial cells and corpus luteal cells. A ghrelin immunopositive reaction located in the cytoplasm of cells in all groups. These results indicate that prolonged administration of low dose capsaicin does not affect ghrelin expression. However, follicular atresia was seen in lower rate in capsaicin treated group in comparison to other groups.
    Keywords: Capsaicin, Ghrelin, Immunohistochemistry, Ovary, Rat
  • H. Homayoun, Sh. Zahiri, V. Hemayatkhah Jahromi, A. Hassanpour Dehnavi Pages 55-58
    The aim of this study was to examine the possible morphological and morphometric changes resulting from vitrification of embryos at the cleavage stage. In this study, 30 mice early-cleavage embryos at different stages of cleavage, resulting from in vitro fertilization (IVF) techniques, were examined before and after vitrification. Digital images were taken from embryos before and after vitrification. Zona pellucida thickness, differences in zona pellucida thickness, and diameter and volume of blastomeres and embryos as morphometric parameters and current rating of appearance of embryos as morphological parameters, have been studied. According to our findings, there were significant mean differences in all morphometric parameters of the two groups except in the zona pellucid thickness (P≤0.05). With regard to the morphological parameter, the decrease in embryo quality was observed but it was not significant. According to the results, although little quantitative change observed is not necessarily synonymous with harmful intracellular damage, it seems that it is better to examine vitrification method more accurately. Because by making subtle changes in concentration and type of consumed solutions or techniques used, the changes may be minimized.
    Keywords: Cleavage embryo, Mice, Morphology, Morphometry, Vitrification
  • P. Tyrnenopoulou, M. Karayannopoulou, S. Angelopoulou, A. Pyrros, E. Mparous, G. Koliakos, N. Diakakis Pages 59-61
    Carpal chip fractures are common causes of lameness in racehorses. Due to disadvantages in surgical management, adjuvant treatment modalities are usually necessary. Adipose-derived stem cells (ADSCs) have the potential to differentiate into other cell types including bone and cartilage cells. Adipose-derived stromal vascular fraction (SVF) is produced during ADSCs isolation from adipose tissue. The purpose of this report was to present the successful management of a grade III chip fracture in the right carpus of a 5-year-old Thoroughbred gelding by intra-articularly injected autologous SVF one month after the arthroscopic removal of the fracture. This treatment resulted in lameness improvement and short rehabilitation period to previous racing activities. High performance levels and no recurrent injuries were recorded during a twenty month follow-up period.
    Keywords: Adipose, derived stromal vascular fraction, Articular cartilage, Carpal chip fracture, Horse, Osteoarthritis