فهرست مطالب
مجله دانشکده پزشکی اصفهان
پیاپی 435 (هفته سوم امرداد 1396)
- تاریخ انتشار: 1396/05/22
- تعداد عناوین: 5
-
- مقاله پژوهشی
-
صفحات 713-718مقدمهتشنج ناشی از تب (Febrile convulsion یا FC)، شایع ترین اختلال مغز و اعصاب در اطفال است که با بالا رفتن حرارت بدن در کودکان 6 ماهه تا 5 ساله اتفاق می افتد و شیوع 4-3 درصد دارد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی ویژگی های اپیدمیولوژیک، دموگرافیک و بالینی کودکان مبتلا به FC در اصفهان بود.روش هااین مطالعه ی گذشته نگر، بر روی کودکانی که در سال های 93-1390 با تشخیص FC در بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بستری شده بودند، انجام شد. کلیه ی ویژگی های اپیدمیولوژیک، دموگرافیک و بالینی بیماران از پرونده ها استخراج و ثبت گردید.یافته هادر این مطالعه، پرونده ی 1218 بیمار مبتلا به FC با میانگین سنی 50/16 ± 33/24 ماه تحت بررسی قرار گرفت که 8/58 درصد پسر بودند. در مجموع، 0/81 درصد از موارد تشنج، از نوع ساده و 0/19 درصد از نوع کمپلکس بود. در 8/21 درصد، سابقه ی قبلی FC دیده شد و 4/26 درصد، سابقه ی فامیلی مثبت FC داشتند. بیشترین شیوع FC در فصل زمستان بود و حدود 0/10 درصد از کودکان سابقه ی بستری در دوران نوزادی داشتند. 0/34 درصد از کودکان به صورت زایمان طبیعی و 0/66 درصد به صورت سزارین به دنیا آمده بودند. بین نوع FC با نوع زایمان و سابقه ی فامیلی FC رابطه ی آماری معنی داری وجود داشت. بین عود FC با جنس، فصل و سابقه ی فامیلی FC رابطه ی معنی داری مشاهده شد.نتیجه گیریدر مطالعه ی حاضر، FC در جنس پسر، در دو سال اول زندگی و در فصل زمستان شیوع بیشتری داشت. فراوانی تشنج کمپلکس در کودکانی که به صورت سزارین به دنیا آمده بودند و همچنین در کودکانی که سابقه ی فامیلی FC داشتند، بیشتر بود. سابقه ی فامیلی مثبت نیز فراوانی عود FC را افزایش می داد. شناخت عوامل مرتبط با عود FC، می تواند در پیش گیری و درمان آن کمک کننده باشد.کلیدواژگان: تشنج ناشی از تب، فراوانی، عوامل خطرزا، کودکان
-
صفحات 719-725مقدمهمطالعه ی حاضر، با هدف مقایسه ی تاثیر دو داروی سیکلوفسفامید و فینگولیمود در سیر بالینی و پیش گیری از عود بیماران مبتلا به Multiple sclerosis (MS) به انجام رسید.روش هاطی یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی، 30 بیمار مبتلا به MS نوع عود کننده- بهبودپذیر، در دو گروه 15 نفره ی دریافت کننده ی سیکلوفسفامیدو فینگولیمود توزیع شدند. سیر بالینی بیماری و عود، در 6 ماه قبل از درمان و در طی 6 ماه درمان در دو گروه پی گیری و نتایج بین دو گروه مقایسه شد.یافته هامیانگین تغییرات شاخص ناتوانی در دو گروه سیکلوفسفامید و فینگولیمود به ترتیب 17/0 ± 03/0- و 18/0 ± 33/0 بود و شاخص ناتوانی در گروه دریافت کننده ی فینگولیمود کاهش بیشتری نسبت به گروه دریافت کننده ی سیکلوفسفامید داشت (001/0 > P). در گروه سیکلوفسفامید، 4 نفر عود نداشتند، 10 نفر یک بار و 1 نفر دو بار عود داشتند؛ در حالی که در گروه فیگولیمود، فقط 4 نفر یک بار عود داشتند و دفعات عود بعد از درمان در دو گروه اختلاف معنی داری داشت (023/0 = P).نتیجه گیریبیماران دریافت کننده ی فینگولیمود، بهبودی بیشتری نسبت به گروه سیکلوفسفامید داشتند و دفعات عود بیماری تا 6 ماه بعد از درمان نیز در گروه فینگولیمود کمتر بود، اما در عین حال، استفاده از این دارو، منوط به شرایط بالینی بیمار، شدت بیماری، سیر بیماری و نظر پزشک متخصص می باشد. همچنین، انجام مطالعات بیشتری جهت تعیین تاثیر این دارو در درمان و پیش گیری از عود بیماری و عوارض مصرف طولانی مدت آن، توصیه می گردد.کلیدواژگان: Multiple sclerosis، سیکلوفسفامید، فینگولیمود، عود کننده، بهبودپذیر
-
صفحات 726-730مقدمهسلول های بنیادی مشتق از چربی انسان (Human adipose derived stem cells یا hADSCs) جمعیتی از سلول های بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal stem cells یا MSCs) هستند که از بافت چربی به دست می آیند. hADSCs توانایی تمایز به دودمان های مختلف را دارند و سیتوکاین های مختلفی را ترشح می کنند که بسیاری از این عوامل، خاصیت حفاظت عصبی دارند و در تمایز و بقای عصب موثر می باشند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر محیط رویی تغلیظ شده ی hADSCs بر تمایز عصبی این سلول ها بود.روش هاپس از دریافت رضایت از افراد جوان کاندیدای عمل جراحی، سلول های بنیادی از بافت چربی جداسازی، کشت و پاساژ داده شد. به منظور تمایز عصبی، سلول های حاصل از پاساژ 3 تا 5 به مدت 21 روز تحت تاثیر محیط رویی تغلیظ شده قرار گرفتند. بقای سلول های تمایز یافته با استفاده از روش 3-(4،5-dimethylthiazol-2-yl)-2،5-diphenyltetrazolium bromide (MTT) و تمایز عصبی آن ها، با روش ایمونوسیتوشیمی (Immunocytochemistry) مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هانتایج MTT نشان داد که میزان بقای سلول های تمایز یافته با محیط رویی در روزهای 7 و 21 نسبت به گروه شاهد، افزایش معنی داری داشت. همچنین، بیان نشانگر عصبی β-tubulin III (β-TUB III) به عنوان نشانگر اختصاصی اسکلت سلول عصبی، در روز 21 نسبت به گروه شاهد تفاوت معنی داری را نشان داد (050/0 > P).نتیجه گیریبر اساس یافته های این مطالعه، محیط رویی hADSCs توانست منجر به افزایش بقا و تمایز عصبی سلول های بنیادی مشتق از چربی گردد. امید است شناخت بهتر ترکیبات این محیط رویی، راه را برای درمان های غیر سلولی بیماری های تخریب کننده ی عصبی هموار سازد.کلیدواژگان: تمایز، سلول های بنیادی، محیط رویی
-
بررسی پیامد مادر و نوزاد در بارداری های ترم با Bishop Score پایینصفحات 731-738مقدمهBishop score پایین، یک نشانگر برای وجود تاخیر در زایمان است. این مطالعه، با هدف بررسی پیامد مادر و نوزاد در بارداری های ترم با Bishop score پایین انجام شد.روش هاطی یک مطالعه ی توصیفی- تحلیلی، 400 زن باردار با بارداری ترم که در شرف زایمان بودند، انتخاب شدند و Bishop score در موقع القای لیبر در آنان تعیین گردید. تمامی مادران و نوزادان آن ها تا موقع ترخیص از بیمارستان تحت پی گیری قرار گرفتند و بروز عوارض نوزادی و مادری در آنان تعیین و ارتباط آن با Bishop score بررسی شد.یافته هامیانگین Bishop score زنان مورد مطالعه 1/2 ± 9/5 بود. 174 نفر (9/39 درصد) دارای Bishop score نامناسب و 262 نفر (1/60 درصد) دارای Bishop score مناسب بودند. مادرانی که زایمان طبیعی داشتند، از Bishop score بالاتری برخوردار بودند. همچنین، Bishop score بر حسب علت سزارین اختلاف معنی داری داشت و نوزادان Oxytocin challenge test (OCT) مثبت و پره اکلامپسی، از میانگین Bishop score پایین تری برخوردار بودند. از طرف دیگر، زنانی که دچار خونریزی بعد از زایمان شدند، به طور معنی داری از Bishop score پایین تری برخوردار بودند.نتیجه گیریبا توجه به افزایش عوارض مادری و برخی از عوارض جنینی، لازم است مادران در شرف زایمان به ویژه مادران با Bishop score پایین در بیمارستان بستری شوند و زایمان کنند تا در صورت بروز این عوارض، اقدامات به موقع انجام گیرد و خطر بروز این عوارض، به ویژه آسفیکسی نوزاد کاهش یابد. هر چند که جهت نتیجه گیری قطعی، انجام تحقیقات بیشتری در این زمینه لازم است.کلیدواژگان: آمادگی رحم برای زایمان، زایمان، عوارض مادری
-
صفحات 739-748مقدمهمشکلات جنسی در دوران بارداری، منشا بسیاری از اختلافات بین فردی و زناشویی می باشد. الگوی تغییرات فعالیت جنسی در دوران بارداری، می تواند عملکرد جنسی و در نتیجه رضایت جنسی زن باردار را تحت تاثیر قرار دهد. مشاوره، می تواند مشکلاتی را که زن باردار در طی این دوران با آن روبه رو می شود، تا حد قابل قبولی کاهش دهد. مطالعه ی حاضر با هدف ارزیابی تاثیر مشاوره بر اساس مدل Permission، limited information، specific suggestions، intensive therapy (PLISSIT) بر عملکرد جنسی زنان باردار انجام شد.روش هاپژوهش حاضر، یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی بود که بر روی 80 زن باردار 26-24 هفته که حداقل دارای یک مشکل جنسی تایید شده از طرف روانظپزشک بودند، انجام شد. افراد به صورت تصادفی به روش بلوک جای گشتی در دو گروه مورد و شاهد تقسیم گردیدند. گروه مورد، توسط مامای آموزش دیده، بر اساس مدل PLISSIT مشاوره دریافت کردند و گروه شاهد، تنها مراقبت های معمول بارداری توسط مامای درمانگاه را دریافت کردند. جهت گردآوری داده ها، از پرسش نامه ی اطلاعات فردی و مامایی و پرسش نامه ی شاخص عملکرد جنسی زنان (Female sexual function index یا FSFI) جهت بررسی عملکرد جنسی زنان باردار در مراحل قبل، دو و چهار هفته بعد از مداخله استفاده شد. 050/0 > P به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.یافته هاپس از تعدیل اثر قبل از مداخله، بین میانگین نمره ی عملکرد جنسی و تمام حیطه های آن در دو گروه مورد و شاهد، در مرحله ی چهار هفته بعد از مداخله، اختلاف معنی داری وجود داشت (050/0 > P).نتیجه گیریبا توجه به تاثیر مشاوره ی جنسی بر اساس مدل PLISSIT بر بهبود عملکرد جنسی زنان در دوران بارداری، مشاوره ی جنسی در دوران بارداری توصیه می شود. در ضمن، پیشنهاد می گردد که در مطالعات بعدی، تاثیر مشاوره ی جنسی در دوران بارداری بر رضایت جنسی نیز مورد سنجش قرار گیرد.کلیدواژگان: اختلال عملکرد جنسی، بارداری، مشاوره
-
Pages 713-718BackgroundFebrile convulsion (FC) is the most common neurologic disorder in children. It occurs in children aged 6 months to 5 years, with a prevalence of 3-4%. This study aimed to evaluate the epidemiologic, demographic, and clinical features in children with febrile convulsion in Isfahan City, Iran.MethodsThis retrospective study was conducted in children with febrile convulsion, who were hospitalized in teaching hospitals affiliated to Isfahan University of Medical Sciences, Isfahan, Iran. Epidemiologic, demographic, and clinical variables were excluded from patient's records.
Findings: 1218 patient's records with mean age of 24.33 ± 16.5 months were evaluated; 58.8% of them were boys. Overall, 81% of febrile convulsions were simple and 19% were complex. 10 percent had a history of neonatal hospital admission. In total, 34% and 66% were delivered by normal vaginal delivery and cesarean section, respectively. There was significant correlation between type of febrile convulsion and family history of it and childbirth type. Recurrence of febrile convulsion was related to gender, season, and family history of febrile convulsion significantly.ConclusionFebrile convulsion was more prevalent in boys, in the first two-years of life, and in winter. Complex febrile convulsion was more prevalent in children with cesarean section delivery and positive family history of febrile convulsion. The positive family history of febrile convulsion increased the risk of its recurrence. Identifying factors related to recurrent febrile convulsion may help in prevention and treatment modalities.Keywords: Febrile convulsion, Frequency, Risk factors, Children -
Pages 719-725BackgroundThe aim of this study was to determine the efficacy of monthly cyclophosphamide and daily fingolimod in treatment of patients with multiple sclerosis (MS) and to compare these two treatment strategies.MethodsIn a clinical trial study, 30 patients with relapsing remitting multiple sclerosis (RRMS) were enrolled. 15 patients were treated by cyclophosphamide and 15 by fingolimod for six months. The expanded disability status scale (EDSS) score and relapse rate were measured and compared between the two groups.
Findings: The mean differences of EDSS in the two groups were -0.03 ± 0.17 and 0.33 ± 0.18, respectively and the decrease of EDSS in fingolimod group was significantly higher than the cyclophosphamide group (PConclusionUsing daily fingolimod is better than the cyclophosphamide for prevention of relapse and improvement of EDSS in patients with relapsing remitting multiple sclerosis; but treatment of multiple sclerosis with this drug depend on patient's clinical status, intensity of the disease, and idea of neurologist. However, more studies are recommended for determining the side effects in long term use of fingolimod.Keywords: Multiple sclerosis, Cyclophosphamide, Fingolimod, Relapsing remitting -
Pages 726-730BackgroundHuman adipose-derived stem cells (hADSCs) are population of mesenchymal stem cells isolated from adipose tissue. Multipotent hADSCs can be differentiated into different cell lineages and they have ability to secrete variety of cytokines such as growth factors. These factors have neuroprotective effects and lead to survival and neural differentiation. The aim of this study was to investigate the effects of concentrated hADSCs conditioned medium (hADSCs-CM) on neural differentiation.MethodsThe adipose tissue samples were obtained from young donors after signing the consent. The stem cells were isolated and cultured through several subcultures. In order to neural differentiation, the cells from 3rd to 5th passages were treated with hADSCs-CM for 21 days. The cells survival was assayed using 3-(4,5-dimethylthiazol-2-yl)-2,5-diphenyltetrazolium bromide (MTT) method and neural differentiation of cells was confirmed via immunocytochemistry.
Findings: MTT assay indicated that there was significant difference (PConclusionThis study reveals that concentrated hADSCs-CM improves the survival and neural differentiation of hADSCs. Our results suggest that hADSCs-CM may pave the way for non-cellular treatment of neurodegenerative diseases.Keywords: Differentiation, Stem cells, Conditioned medium -
Maternal and Neonatal Outcomes in Full-Term Pregnancy with Unfavorable Bishop ScorePages 731-738BackgroundUnfavorable Bioshop score, a score pre-labor of cervical ripening, is a marker for screening delayed labor. This study aimed to determine maternal and neonatal outcomes in full-term pregnancy with unfavorable Bishop score.MethodsIn a cross-sectional study, 400 full-term pregnant women were selected and Bishop score was determined at labor induction. All mothers and neonates were followed until discharged from hospital and maternal and neonatal outcomes in those with low Bishop score were investigated.
Findings: The mean Bishop score was 5.9 ± 2.1; 174 (39.9%) and 262 mothers (60.1%) had unfavorable and favorable Bishop score, respectively. The mean Bishop score was higher in normal delivery. In addition, Bishop score was different based on causes of cesarean, the results of oxytocin challenge test (OCT), and preeclampsia. The mean Bishop score was lower in mothers with post-partum hemorrhage.ConclusionAccording to increase of maternal and neonatal complications, pregnant women with unfavorable Bishop score must be hospitalized; so, the risk of these complications, including neonatal asphyxia would be reduced.Keywords: Cervical ripening, Parity, Maternal outcome -
Pages 739-748BackgroundSexual problems during pregnancy are the source of many interpersonal and marital conflicts. The pattern of changes in sexual activity during pregnancy can have an impact on sexual function and thus on sexual satisfaction in pregnant women. Counseling can reduce pregnant women's sexual problems during this time greatly. This study was conducted to determine the effect of counseling based on the PLISSIT model (Permission, Limited Information, Specific Suggestions, Intensive Therapy) on sexual function in pregnant women.MethodsThis randomized clinical trial study was conducted on 80 pregnant women with gestational age of 24-26 weeks, having at least one sexual problem confirmed by psychiatrists. They were divided randomly in basis of block permutation into two groups of intervention and control. The intervention group received counseling based on PLISSIT by a trained midwife and control group received regular prenatal care by a midwifery clinic. Demographic and midwifery, and Female Sexual Function Index (FSFI) questionnaire were used and completed for data collection before intervention, and 2 and 4 weeks after that. P-value of less than 0.05 was considered significant.
Findings: After adjusting for pre-intervention score, there were significant differences between the mean score of sexual function, and all its domains, among experimental and control groups at the fourth week after the intervention (PConclusionAs sexual counseling based on PLISSIT model improved sexual function in women during pregnancy in this research, using this model in primigravida is advised. Evaluation of this method in sexual satisfaction is recommended for future studies.Keywords: Counseling, Pregnancy, Sexual dysfunction