فهرست مطالب

ارمغان دانش - سال بیست و دوم شماره 6 (پیاپی 125، بهمن و اسفند 1396)

نشریه ارمغان دانش
سال بیست و دوم شماره 6 (پیاپی 125، بهمن و اسفند 1396)

  • تاریخ انتشار: 1396/12/25
  • تعداد عناوین: 10
|
  • روناک سعیدی، فرح فرخی * صفحات 686-701
    زمینه و هدف
    از گیاه شوید در درمان هیپرکلسترولمی استفاده می شود. در این پژوهش تاثیر عصاره بذرشوید(AGSE) روی تغییرات ساختمان کلیه و استرس اکسیداتیو در موش صحرایی ماده هیپرکلسترولمی بررسی شده است.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی30 سر موش صحرایی ماده به طور تصادفی در 5 گروه 6 تایی انتخاب شدند. گروه کنترل سالم با رژیم غذایی عادی، گروه سالم تیمارشده با دوز 500 میلی گرم بر کیلوگرم AGSE ، دو گروه از موش ها پس از القای هیپرکلسترولمی، با دوزهای 300 میلی گرم بر کیلوگرم و500 میلی گرم بر کیلوگرم AGSE به صورت گاواژ به مدت 30 روز تیمار شدند. گروه پنجم پس از القای هیپرکلسترولمی، با آب وغذای معمولی تیمار شدند. در پایان دوره تیمار، موش ها را وزن کرده و پس از بیهوشی و خون گیری، کلیه چپ آنها را جدا و وزن کرده و به فرمالین 10 درصد منتقل و پس از تهیه برش های 5 میکرومتری و رنگ آمیزی با H&E مطالعه های بافتی انجام شد. پارامترهای استرس اکسیداتیو در کلیه سمت راست اندازه گیری و پارامترهای بیوشیمیایی در پلاسما سنجش شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه(آنوا) و تست توکی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    در موش های هیپرکلسترولمی، میزان کلسترول، تری گلیسرید، مالون دی آلدئید کلیه، نیتروژن اوره خون، کراتینین و وزن موش ها در مقایسه با کنترل سالم به طور معنی دار افزایش و برعکس میزان کاتالاز واندازه گلومرول های کلیه کاهش معنی دار یافته بود. درحالی که در موش های تیمار شده با AGSE این پارامترها به طور معنی دار بهبود یافته بود.
    نتیجه گیری
    عصاره بذر شوید خصوصا با دوز 500 میلی گرم بر کیلوگرم علاوه برحفظ ساختار بافت کلیه، می تواند تاثیر مثبتی در کاهش چربی خون وآسیب های ناشی از پراکسیداسیون لیپیدی در سطح کلیه در شرایط هیپرکلسترولمی داشته باشد.
    کلیدواژگان: استرس اکسیداتیو، بذر شوید، هیپرکلسترولمی، کلیه
  • جواد نخزری خداخیر*، امیرحسین حقیقی، محمدرضا حامدی نیا، کریم نیک خواه صفحات 702-713
    زمینه و هدف
    مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یک بیماری خود ایمنی والتهابی سیستم عصبی مرکزی است که در آن غلاف میلین و اکسون سلول های عصبی مغز و نخاع به وسیله سیستم ایمنی تخریب می شود. تغییر غلظت سایتوکین ها یکی از علایم فیزیولوژیکی این بیماری و فعالیت بدنی و ورزش یک روش غیردارویی مهم در حفظ هموستاز آن می باشد. هدف این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین ترکیبی به همراه مصرف مکمل Q10بر مقادیر سرمی IL-10 و TNF-α در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه نیمه تجربی، 28 بیمار ام اس (53=EDSS) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تجربی (تمرین ترکیبی+ مکمل Q10، تمرین ترکیبی+ دارونما، مکمل Q10) و یک گروه کنترل(دارونما) تقسیم شدند که در هر گروه دو مرد و پنج زن حضور داشتند. دو گروه از سه گروه تجربی یک برنامه تمرین ترکیبی شامل دو جلسه تمرین استقامتی (با شدت 50 درصد حداکثر ضربان قلب در ابتدا و 60 درصد در آخر دوره) و یک جلسه تمرین مقاومتی (با شدت 50 درصد یک تکرار بیشینه در ابتدا و 60 درصد در انتهای دوره) در هفته را به مدت هشت هفته انجام دادند. مکمل Q10 به مقدار روزانه 200 میلی گرم تجویز شد. نمونه خون 24 ساعت قبل از اولین جلسه و همین طور 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 10 ساعت ناشتایی شبانه به منظور اندازه گیری مقادیر سرمی IL-10 و TNF-α جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری شاپیرو ویلک، آنالیز کواریانس، و تی همبسته در سطح معنی داری 05/0>p تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل کواریانس نشان داد بین داده های مقادیر سرمی IL-10 و TNF-α در هر سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل تغییر معنی دار وجود نداشت. همچنین، نتایج آزمون تی همبسته نیز نشان داد بین داده های مقادیر سرمی IL-10 و TNF-α گروه ها در پس آزمون نسبت به پیش آزمون تفاوت معنی دار وجود نداشت (05/0p>).
    نتیجه گیری
    تمرین ترکیبی همراه با مصرف مکمل کیوتن منجر به تغییر غلظت IL-10 و TNF-α در بیماران مبتلا به ام اس نمی شود. بنابراین لازم است مدت و شدت این نوع تمرین ها و هم چنین دوز دارویی مورد استفاده تغییر یابد.
    کلیدواژگان: مولتیپل اسکلروزیس، تمرین ترکیبی، کوآنزیم کیوتن، اینترلوکین 10، فاکتور نکروزی تومور آلفا
  • فرناز زندوکیلی، شمسی زارع*، کاوه رحیمی، مسلم ریاحی صفحات 714-724
    زمینه و هدف
    سندرم تخمدان پلی کیستیکpolycystic ovary syndrome (PCOS) یکی از مهم ترین اختلالات تولید مثلی و اندوکرین در زنان می باشد. گل مغربی از گیاهان فیتواستروژنیک است، گزارش های مثبتی در رابطه با اثرات ترکیب های فیتواستروژنیک بر محور هیپوتالاموس هیپوفیز وجود دارد. با توجه به عوارض داروهای موجود هدف از این مطالعه بررسی اثر روغن گل مغربی (EPO) بر تغییرات هورمون های جنسی و سطح گلوکز و انسولین سرم و حساسیت به انسولین در سندرم تخمدان پلی کیستیک می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی 30 سر موش صحرایی ماده نژاد اسپراگ داولی که دارای چرخه جنسی منظم بودند در پنج گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه اول: کنترل، گروه دوم: کنترل درمان که به مدت 21 روز روغن گل مغربی را با دوز 1000 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت گاواژ دریافت می کردند. گروه سوم: القا PCOS با استفاده از استرادیول والرات. گروه چهارم: پس از القای PCOS به مدت 21 روز روغن گل مغربی را با دوز 1000 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت گاواژ دریافت می کردند. گروه پنجم: پس از القای PCOS به مدت 21 روز روغن گل مغربی را با دوز 2000 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت گاواژ دریافت می کردند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تست تکمیلی دانکن تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میزان هورمون FSH در گروه چهارم و پنجم نسبت به سوم افزایش معنی داری را نشان داد(05/0p<). سطوح هورمون های LH و تستوسترون در گروه چهارم و پنجم به طور معنی داری کمتر از گروه سوم بود(05/0p<). در مقایسه میزان FSH و LH بین سایر گروه ها اختلاف معنی داری دیده نشد. میزان انسولین و گلوکز سرم در گروه چهارم و پنجم به طور معنی داری کمتر از گروه سوم بود(05/0p<). هم چنین حساسیت به انسولین در گروه های تیمار بیشتر از گروه سوم بود(05/0p<). در مقایسه بین سایر گروه ها از نظر میزان انسولین، گلوکز و حساسیت به انسولین اختلاف معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    روغن گل مغربی با تغییر غلظت هورمون های FSH، LH و تستوسترون در سندرم تخمدان پلی کیستیک می تواند موجب کاهش عوارض ناشی از این تغییرات هورمونی گردد. هم چنین روغن گل مغربی موجب کاهش انسولین و گلوکز سرم و افزایش حساسیت به انسولین در سندرم تخمدان پلی کیستیک می شود. با مطالعه های کامل تر در این زمینه می توان روغن گل مغربی را جایگزین مناسبی برای داروها شیمیایی در درمان PCOS توصیه کرد.
    کلیدواژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک، روغن گل مغربی، هورمون های جنسی، انسولین، گلوکز
  • ژیتا ناظری گیوی، خدیجه عنصری*، الهام مسلمی صفحات 725-738
    زمینه و هدف
    سرطان دهانه رحم چهارمین سرطان شایع می باشد که اولین عامل مرگ و میر در بین زنان دنیا و رتبه هفتم از کل سرطان ها را به خود اختصاص داده است. یکی از عوامل خطر در ایجاد سرطان دهانه رحم، آلودگی به ویروس پاپیلومای انسانی می باشد. از طرفی microRNAs به عنوان یک مارکرهای جدید برای تشخیص سرطان دهانه رحم پیشنهاد شده اند. از این میان، microRNA129-2 یک متوقف کننده تکثیر سلولی و مهار کننده تهاجم سلولی به شمار می رود. هدف از این مطالعه، بررسی میزان بیان microRNA129-2 در زنان مبتلا به سرطان دهانه رحم آلوده به پاپیلوما ویروس و مقایسه آن با بیماران فاقد آلودگی با عفونت پاپیلوما ویروس و افراد سالم بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 20 نمونه بافت پارافینه از زنان مبتلا به سرطان دهانه رحم آلوده به ویروس پاپیلوما، 20 نمونه بافت پارافینه از زنان مبتلا به سرطان دهانه رحم بدون عفونت ویروس پاپیلوما و 20 نمونه پاپ اسمیر نرمال از بیمارستان میرزاکوچک خان جنگلی در شهر تهران در سال 1394 جمع آوری شد. پس از پارافین زدایی، استخراج RNA صورت گرفت و بیان miR129-2 با روش Real Time PCR در بین گروه ها بررسی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار Grafpad prism6 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که کاهش معنی داری بین بیان microRNA129-2 در بیماران آلوده نسبت به گروه کنترل مشاهده شد(0004/0=p). هم چنین میزان بیان miR129-2 در بافت های سرطانی آلوده به عفونت پاپیلوما ویروس نسبت به بافت های سرطانی فاقد آلودگی کاهش نشان داد(0001/0=p). اگرچه این کاهش بیان بین بیماران بدون آلودگی با پاپیلوما ویروس و گروه کنترل مشاهده گردید، ولی از لحاظ آماری معنی دار نبوده است(083/0=p). ارتباط معنی داری بین کاهش بیان miR129-2 با سن بیماران(903/0=p) و درجه بیماری مشاهده نشد(392/0=p).
    نتیجه گیری
    با توجه به کاهش میزان بیان miR129-2 در نمونه های سرطانی، بررسی میزان بیان miR129-2 می تواند به عنوان یک عامل تشخیصی ارزشمند اولیه مطرح گردد و در تعیین پیش آگهی سرطان دهانه رحم نقش مهمی ایفاء کند.
    کلیدواژگان: سرطان دهانه رحم، ویروس پاپیلومای انسانی
  • رحیم محمدی*، قادر جلیلزاده امین، ملیکا اکبری صفحات 739-753
    زمینه و هدف
    التیام زخم حاصل واکنش پیچیده وقایع سلولی و بیوشیمیایی می باشد که منجر به بازیابی انسجام بافتی و قدرت کششی آن می گردد. هدف از این مطالعه ارزیابی فعالیت ترمیمی سینئول در مدل زخم تمام ضخامت پوست موش رت بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی از 40 سر رت برای ارزیابی روند التیام بر اساس مطالعه های پلانی متری و بیومکانیکی در یک دوره 21 روزه بعد از جراحی استفاده شد. جهت ارزیابی پلانی متری 20 سر رت سالم به طور تصادفی به 5 گروه 4 تایی، شامل گروه کنترل ( فقط ایجاد زخم باز)، گروه شاهد (زخم باز با پماد پایه)، گروه تیمار یک با 25/0، گروه تیمار دو با 5/0 و گروه تیمار سه با 1 درصد پماد سینئول تقسیم بندی شدند. درصد کاهش سطح زخم در تمامی گروه ها در روزهای 3، 6، 9، 12، 15، 18 و 21 با گرفتن عکس به وسیله دوربین دیجیتالی و محاسبات پلانی متری اندازه گیری گردید. جهت مطالعه بیومکانیکی 20 سر رت به طور تصادفی در 5 گروه 4 تایی به همان شیوه قبل تقسیم بندی شدند. در روز 9 نمونه ها جهت ارزیابی بیومکانیکی با فراسنجه های نقطه تسلیم ، حداکثر قدرت کششی، حداکثر انرژی جذب شده و سفتی گرفته و بررسی شدند. در خصوص انقباض زخم مقادیر به دست آمده با استفاده از تست اندازه گیری مکرر آنوا و در مطالعه بیومکانیکی مقادیر به دست آمده باآنوا یک طرفه مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    در گروه تیمار 2 فرا سنجه های بیومکانیکی نقطه تسلیم(10/0±49/1)، حداکثر قدرت کششی (11/0±64/1)، حداکثر انرژی جذب شده(32/0±74/1) و سفتی بافت( 11/0±74/1) ترمیم یافته تفاوت معنی داری با گروه کنترل، گروه تیمار 1 و تیمار 3 داشت (002/0=p). پس از بررسی نتایج حاصل از استعمال پمادهای مختلف حاوی 81 سینئول بر روی زخم پوست رت های مورد آزمایش مشاهده گردید که استفاده از پماد 5/0 درصد در گروه تیمار 2 در روزهای 15 (10/1±67/5)، 18(40/0±7/2) و 21(38/0±30/0) باعث افزایش بیشتری در میزان جمع شدگی زخم و کاهش مساحت زخم در مقایسه با سایر گروها گردید. به طوری که پماد 5/0 درصد در گروه تیمار 2 (38/0±30/0)میزان جمع شدگی سریع تر و بیشتری نسبت به گروه های دیگر داشت (002/0=p).
    نتیجه گیری
    پماد حاوی سینئول نیم درصد در زخم های باز به دلیل افزایش روند جمع شدن زخم و کاهش زمان لازم برای پر کردن زخم به وسیله بافت جوانه ای می تواند مفید باشد.
    کلیدواژگان: التیام زخم، سینئول، بیومکانیک، پلانی متری
  • مریم سیوف جهرمی، خسرو ابراهیم*، محمدعلی بابایی بیگی، حجت الله نیک بخت صفحات 754-765
    زمینه و هدف
    بازتوانی قلبی موجب بهبود ظرفیت عملکردی بیماران نارسایی قلبی می شود. بنابراین هدف این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد بر کسر جهشی و سطح سرمی گالکتین 3 در بیماران قلبی بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه نیمه تجربی، 24 بیمار قلبی مرد(سن 17/6±18/57سال، وزن 89/13±5/76 کیلوگرم، شاخص توده بدن 39/3±34/25، قد 57/5±5/169 سانتی متر) مرکز قلب الزهرا شیراز که دارای کسر تزریقی5040 درصد بودند، به طور تصادفی به دو گروه تمرین تناوبی شدید و گروه کنترل تقسیم شدند. برنامه گروه تمرین شامل 12 تکرار 5/1 دقیقه ای فعالیت بر روی دوچرخه کارسنج و 8 تکرار 5/1 دقیقه ای فعالیت بر روی تردمیل بود و بین هر تناوب، 45 تا 60 ثانیه استراحت فعال با شدت 40–60 درصد VO2peak بود که به مدت 8 هفته و 3 جلسه در هفته انجام شد. شدت فعالیت ورزشی با 6050 درصدVO2peak در هفته اول شروع و هر هفته 10درصد به شدت اضافه شد و از هفته 4 تا پایان پروتکل تمرین با شدت9080 درصد ادامه پیدا کرد. خون گیری قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در شرایط یکسان در هر دو گروه انجام شد. سطح سرمی گالکتین 3 با استفاده از کیت الایزا اندازه گیری شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از تی مستقل و تی زوجی مورد تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در بیماران پس از تمرین تناوبی شدید در گروه تمرین نسبت به قبل از تمرین سطح گالکتین 3 کاهش (003/0=p ) و کسر جهشی افزایش(001/0=p ) پیدا کرد، هم چنین در گروه کنترل در مقایسه پیش و پس آزمون سطح گالکتین 3 افزایش(001/0=p ) و کسر جهشی کاهش(003/0=p ) یافت. در مقایسه بین دو گروه، گروه تمرین کاهش معنی داری در میزان گالکتین 3 (001/0=p ) و افزایش معنی دار در کسر جهشی را نشان داد(001/0=p ).
    نتیجه گیری
    تمرین تناوبی شدید به جهت کاهش سطوح گالکتین 3 و افزایش کسر تزریقی می تواند موجب بهبود ظرفیت عملکردی قلب در بیماران قلبی عروقی شود.
    کلیدواژگان: تمرین تناوبی شدید، بیماران نارسایی قلبی، گالکتین-3، کسر تزریقی
  • منیژه فیروزی*، زهرا آزادفر صفحات 766-780
    زمینه و هدف
    سرطان کودکی نوعی اختلال کشنده در نظر گرفته می شود و به دلیل پژوهشهای زیادی که در مورد آسیبهای روان شناختی کودکان مبتلا به سرطان انجام شده، پیشداوری بیشتری به این گروه معطوف شده است. هدف این پژوهش مقایسه گروه کودکان مبتلا به سرطان و گروه کودکان مبتلا به بیماری هموفیلی بود.
    روش بررسی
    این مطالعه علی مقایسه ای بر روی 50 کودک مبتلا به هموفیلی، 50 کودک مبتلا به لوسمی حاد و 50 کودک سالم در محدوده سنی 12-7 سال مراجعه کننده به بیمارستان مفید انجام گرفت. در این پژوهش جهت ارزیابی عملکرد حافظه فعال از نرم افزار آزمون حافظه فعال ان بک (N-Back)، به منظور بررسی نگهداری توجه از آزمون عملکرد پیوسته (CPT) و برای بررسی کارکردهای اجرایی گروه های مورد مطالعه از آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (WSCT) استفاده شده است. داده ها از طریق آزمونهای تحلیل واریانس تک متغیری، آزمون کروسکال والیس و آزمون یومن-ویتنی داده ها تحلیل شدند.
    یافته ها
    کودکان مبتلا به هموفیلی و کودکان مبتلا به لوسمی حاد در آزمون حافظه فعال ان بک در متغیرهای پاسخ درست و بدون پاسخ، ضعیف تر از کودکان سالم عمل کردند (001/0 >P) اما در متغیر زمان واکنش تفاوت معناداری مشاهده نشد. در مقایسه نگهداری توجه، کودکان مبتلا به هموفیلی در متغیرهای خطای ارایه پاسخ، خطای حذف و تعداد پاسخ صحیح ضعیف تر از کودکان سالم عمل کردند (001/0 >P)؛ اما تفاوت معناداری در متغیر زمان واکنش بین این دو گروه از کودکان بیمار مشاهده نشد. نتایج نشان داد کودکان مبتلا به هموفیلی در متغیر کارکردهای اجرایی از جمله تعداد طبقات، درصد خطاها، درصد صحیح ها و خطای درجاماندگی ضعیف تر از کودکان مبتلا به لوسمی حاد عمل کردند. کودکان مبتلا به هموفیلی در برخی شاخص ها با کودکان مبتلا به لوسمی حاد تفاوت نداشتند (مانند حافظه فعال) و در برخی موارد از آنها عملکرد بدتری داشتند (مانند کارکردهای اجرایی) و هر دو گروه نسبت به گروه کودکان سالم عملکرد ضعیف تری نشان دادند.
    نتیجه گیری
    تصور می شود که به دلیل وخامت لوسمی در مقایسه با بیماری هموفیلی، پیامدها و آسیب های شناختی آن وخیم تر باشد، در حالی که پژوهش نشان داد بیماری های مزمن دیگر مانند هموفیلی می توانند آسیبهای شناختی در همان حد و بدتر ایجاد کنند. نتایج این پژوهش، تاکید می کند، برای کودکانی با بیماری های مزمن مرتبط با اختلالات خونی، مداخلات شناختی ضروری است.
    کلیدواژگان: حافظه فعال، نگهداری، کارکردهای اجرایی، هموفیلی، لوسمی لنفوبلاستیک حاد
  • مهران قهرمانی، محمد علی آذربایجانی *، مقصود پیری، عاطفه رئوفی صفحات 781-791
    زمینه و هدف
    آنفارکتوس میوکارد(MI)، انهدام و مرگ سلولی دایم و غیرقابل برگشت بخشی از میوکارد است. تمرین های بدنی باعث کاهش آپوپتوز عضله قلبی شده، ولی فرایند مولکولی آن در پاسخ به فعالیت و هم چنین شدت مناسب فعالیت هنوز معلوم نیست. احتمال می رود فعالیت ورزشی، با تاثیر بر مهم ترین عوامل موثر بر فرآیند آپوپتوزیس بتواند باعث جلوگیری از مرگ سلولی گردد . بر این اساس هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر شدت تمرین تناوبی هوازی بر روند آپوپتوز در موش های صحرایی مبتلا به آنفارکتوس میوکارد بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی 18 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 10 هفته ای مبتلا به آنفارکتوس میوکارد در سه گروه تمرین تناوبی با شدت بالا(HIIT)، شدت پایین(LIIT) و گروه کنترل(بدون تمرین) قرار گرفتند. غلظتBcl-2 و Bax کاردیومیوسیتی به عنوان نشانگران اصلی آپوپتوز با روش qRT-PCR سنجیده شد.
    یافته ها
    مقادیرBcl-2 در گروه تمرین تناوبی با شدت بالا(HIIT) به طور غیر معنی داری بیشتر از گروه کنترل( 077/0p=)، در گروه تمرین تناوبی با شدت پایین(LIIT)(017/0p=) به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود. مقادیر Bax نیز در گروه تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT)(019/0p=) به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود. در حالی که در گروه تمرین تناوبی با شدت پایین(LIIT) افزایش غیر معنی دار نسبت به گروه کنترل داشت( 98/0p=) . مقادیر BCL-2 در گروه تمرین تناوبی با شدت پایین(LIIT) بیشتر از گروه تمرین تناوبی با شدت بالا(HIIT) بود( 023/0p=) . مقادیر شاخصBax در گروه تمرین تناوبی با شدت بالا(HIIT) بیشتر از گروه تمرین تناوبی با شدت پایین LIIT بود( 019/0p=)
    نتیجه گیری
    تمرین تناوبی از طریق بیان ژن Bcl-2 و Bax و در نتیجه کاهش آپوپتوز درکاردیومیوسیت پس از وقوع آنفارکتوس میوکارد شده که میزان آن وابسته به شدت تمرین می باشد. به علاوه تمرین تناوبی با شدت پایین اثر بیشتری نسبت به تمرین تناوبی با شدت بالا دارد. براین اساس توصیه می شود در بازتوانی قلبی به شدت تمرین توجه شود.
    کلیدواژگان: آپوپتوز، آنفارکتوس میوکارد، تمرین تناوبی خیلی شدید، تمرین تناوبی با شدت پایین
  • اسماعیل صدری دمیرچی*، مهناز آقازاده اصل صفحات 791-803
    زمینه و هدف
    مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایع ترین بیماری های مزمن سیستم عصبی مرکزی است که در سال های اخیر رشد روز افزون بیماری دیده می شود. هدف پژوهش حاضر اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری بر مولفه های خودکنترلی و راهبردهای مقابله ای بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس در شهرستان ارومیه بود.
    روش بررسی
    طرح پژوهش شبه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق حاضر را کلیه بیماران مبتلا به ام اس عضو انجمن ام اس ارومیه در سال 1395 در دوره زمانی از اول تیر ماه تا آخر مرداد ماه تشکیل می دادند که از این جامعه، تعداد 30 بیمار در گروه آزمایشی و گروه کنترل(هر گروه 15 آزمودنی) به روش نمونه گیری تصادفی ساده و به صورت قرعه کشی و با مراجعه به انجمن ام اس انتخاب شدند. قبل از اجرای برنامه های آموزشی، دو گروه به وسیله پرسشنامه سبک های مقابله ای اندلر و پارکر و خودکنترلی تانجی آزمون شدند، سپس برای گروه آزمایشی درمان شناختی رفتاری آموزش داده شد و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. بعد از اجرای برنامه های آموزشی، هر دو گروه به وسیله پرسشنامه ها مورد آزمون قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که درمان شناختی رفتاری بر سبک های مقابله ای و خودکنترلی بیماران ام اس تاثیر دارد. به عبارتی درمان شناختی رفتاری باعث افزایش سبک مقابله ای مسئله مدار(004/0>p) و کاهش سبک مقابله ای هیجان مدار(004/0>p)، سبک مقابله ای اجتنابی(005/0>p) و خودکنترلی(002/0>p) در بیماران شد.
    بحث: درمان رفتاری شناختی به شیوه گروهی در بهبود مولفه های خودکنترلی و راهبردهای مقابله ای بیماران مبتلا به ام اس موثر بوده است. بنابراین این روش درمانی به عنوان یک گزینه مفید و موثر جهت بهبود مولفه های خودکنترلی و راهبردهای مقابله ای بیماران مبتلا به ام اس پیشنهاد می گردد.
    کلیدواژگان: راهبردهای مقابله ای، خودکنترلی، درمان شناختی-رفتاری، مولتیپل اسکلروزیس
  • سجاد حسن زاده، مسلم صداقت طلب، محمد طهماسبی، آرش آریا، مریم روحانی، الهه مثنوی، سعید جوکار * صفحات 804-811
    زمینه و هدف
    فسفید روی یک ترکیب شیمیایی خاکستری جامد است که نمونه تجاری آن به رنگ تیره یا حتی سیاه و سفید نیز یافت می شود. افت شدید فشار خون و مسمومیت قلبی از جدی ترین عوارض مسمومیت با فسفید روی بوده، و با میزان بالای مرگ و میر همراه است. مسمومیت با فسفید روی به عنوان سم موش، که عوارض مشابه با قرص آلومینیم فسفید دارد، ناشایع است. این گزارش مربوط به یک مورد مرگ به دنبال مسمومیت با سم موش فسفید روی می باشد.
    گزارش مورد: بیمار آقای جوان 18 ساله که به دنبال مصرف سم موش به قصد خودکشی بستری شد. به علت همراه نداشتن سم مصرفی، بیمار تحت درمان و بررسی از نظر مسمومیت احتمالی با سوپروارفارین قرار گرفت. پس از چند ساعت از بستری دچار کاهش سطح هوشیاری و تنفس های عمیق شد. در آزمایشات پس از شروع تنگی نفس pH:6.94 HCO3: 4.9، قندخون21، کراتینین 6/1 و BUN:24 گزارش شد. سپس سم از نوع فسفات روی تشخیص داده شد. علی رغم شروع درمان ، پس از 1 ساعت بیمار دچار ایست قلبی تنفسی و در نهایت فوت کرد.
    نتیجه گیری
    مسمومیت با فسفید روی می تواند نارسایی حاد کلیوی ایجاد کند و با توجه به این که فسفید روی یکی از سموم کشنده جوندگان علی الخصوص سم موش می باشد، در موارد مسمومیت با سم موش علاوه بر پیگیری نوع سم، باید مسمومیت با فسفیدها نیز مد نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: مسمومیت دارویی، فسفید روی، سم موش، آسیب حاد کلیوی
|
  • Saeedi, F. Farokhi * Pages 686-701
    Background And Aim
    Herbal remedies are used to treat hypercholesterolemia. In this study, the effect of AGSE on renal building changes and oxidative stress in hypercholesterolemic female rats was investigated.
    Methods
    In this experimental study, 30 female rats were randomly divided in 5 groups of 6 subjects. The control group was healthy with normal diet, the healthy group was treated with 500 mg / kg AGSE, two groups of mice after induction of hypercholesterolemia, 300 mg / kg and 500 mg / kg of AGSE were gavaged for 30 days. The fifth group was treated with normal water and diet after induction of hypercholesterolemia. At the end of the experiment period, weighed the rats and after weaning and blood collection, the left kidneys were weighed then placed into formalin 10%, and 5 micrometers were cut and stained with H & E histological studies. Oxidative stress parameters were measured in the right kidney and the biochemical parameters were measured in plasma. The collected data were analyzed using one-way ANOVA (ANOVA) and Tukey's test.
    Results
    In hypercholesterolemic mice, the levels of cholesterol, triglyceride, malondialdehyde, blood urea nitrogen, creatinine and weight of mice increased significantly. However, the catalase and renal glomeruli were significantly decreased. While in AGSE-treated rats, these parameters were significantly improved.
    Conclusion
    The Seed Extract (AGSE) of Anethum graveolens L. with 500 mg / kg, in addition to preserving the structure of the kidney, can have a positive effect on the reduction of blood lipids and lipid peroxidation damage in the kidney in hypercholesterolemia conditions.
    Keywords: Oxidative Stress, Seed, Hypercholesterolemia, Kidney
  • J. Nakhzari Khodakheir *, Ah Haghighi, Mr Hamedinia, K. Nikkhah Pages 702-713
    Background And Aim
    Multiple sclerosis (MS) is an autoimmune, inflammatory, chronic and progressive disease of central nervous system in which myelin sheath and axons of nerve cells in the brain and spinal cord destroyed by immune system. The change in concentration of cytokines is the major physiological symptom of the disease; whereas physical activity and exercise is an important non-pharmacological method in maintain homeostasis of physiological symptom in MS disease. The aim of this study was to determine the effect of eight weeks of exercise training combined with Q10 supplementation on serum TNF-α and IL-10 in patients with multiple sclerosis.
    Methods
    In the present experimental research, twenty eight MS patients (EDSS=3-5) were selected by using available sampling method and randomly divided into three experimental groups (combined exercise training Q10 supplementation, combined exercise training placebo & Q10 supplementation) and one control group (5 female and 2 male in each group). Two groups of three experimental groups performed a combined exercise program include two sessions of endurance training (%50-60 max HR at beginning to end) and one session of resistance training (%50-60 1RM at beginning to end) three sessions per week. 200 mg of CoQ10 supplement was prescription per day. Blood samples (after 10 hours fasting) were collected 24 hours before the first and 24 hours after the last session of exercise for evaluation of serum levels of IL-10 and TNF-α. Data were analyzed with Shapiro - Wilk and analysis of covariance at a significance level of P
    Results
    The results of covariance analysis showed that there was no significant difference between the serum levels of IL-10 and TNF-α in all three experimental groups compared to the control group. Also, the results of t-test showed that there was no significant difference between the data of serum levels of IL-10 and TNF-α in the post-test compared to the pre-test (P≥0/05).
    Conclusion
    Combined exercise training with coenzyme Q10 supplementation cannot lead to changes in concentration of IL-10 and TNF-α in patient with MS. Therefore, it is necessary to change the duration and severity of this type of training as well as dose of supplementation.
    Keywords: Combined exercise training, Coenzyme Q10, IL-10, TNF-?
  • F. Zand Vakili, Sh Zare *, K. Rahimi, M. Riahi Pages 714-724
    Background And Aim
    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is one of the most important reproductive and endocrine disorders in women. Evening primrose oil is a phytosterogenic plants, and there are many reports about the effects of phytoestrogens on the hypothalamus-pituitary axis. Regarding the side effects of existing drugs, the aim of this study was to evaluate the effect of evening primrose oil (EPO) on changes in sex hormones, serum glucose and insulin levels and insulin sensitivity in PCOS.
    Methods
    In this experimental study 30 female Sprague Dawley rats with regular sexual cycle were divided into five groups (n=6). Group 1: control. Group 2: (control treatment) received evening primrose oil gavage at dose of 1000mg/kg for 21 days. Group 3: PCOS induced by estradiol valerate. Group 4: After induction of PCOS received evening primrose oil gavage at dose of 1000mg/kg for 21 days. Group 5: After induction of PCOS received evening primrose oil gavage at dose of 2000mg/kg for 21 days. Finally, blood samples were collected from heart and then sex hormones, glucose and insulin concentrations were determined. The results were analyzed by SPSS software using one-way ANOVA and Duncan 's test.
    Results
    The FSH level increased significantly in the fourth and fifth groups compared to the third (p
    Conclusions
    By changing the concentration of FSH, LH and testosterone hormones in polycystic ovary syndrome, evening primrose oil, can reduce the complications of these hormonal changes. EPO also reduces insulin and serum glucose and increases insulin sensitivity in PCOS. With more complete studies, Evening primrose oil can be recommended as a good alternative to chemical drugs for the treatment of PCOS.
    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Evening primrose oil, Sex hormones, Glucose, Insulin
  • Zh Nazeri Givi, Kh Onsory *, E. Moslemi Pages 725-738
    Background And Aim
    Cervical cancer is the fourth most common cancer that is the first cause of mortality among women in the world and the seventh rank among all cancers. One of the risk factors for cervical cancer is infection with the papilloma virus. On the other hand, microRNAs have been suggested as new markers for cervical cancer diagnosis. Meanwhile, microRNA129-2 is a cellular proliferation inhibitor and an invertebrate cellular agent. The aim of this study was to evaluate the expression of microRNA129-2 in women with papilloma virus infected cervical cancer and compare it with women with cervical cancer without infection with papilloma virus and healthy group.
    Methods
    In this semi-experimental study, 20 paraffin tissue samples from women with papilloma virus infected cervical cancer, 20 samples of paraffin tissue from women with cervical cancer without infection of the papilloma virus and 20 samples of normal pap smear from Mirzakochek Khan Hospital The forest was collected in Tehran in 1394. After de-paraffinization, extraction of RNA was performed and expression of miR129-2 was investigated using Real Time PCR method among the groups. Data was analyzed using Grafpad prism6 software.
    Results
    According to the results a significant decrease was seen in the expression of this gene in infected patients compared to control group (p = 0.0004). Also, expression of miR129-2 in infected tissues of papilloma viruses was reduced in comparison with non-contaminated cancerous tissues (p = 0.0001). Although this decrease in expression was observed between the patients without infection with the papilloma virus and the control group, it was not statistically significant (p = 0.083). There was no significant relationship between expression of miR129-2 with age (p = 0.99) and grade of disease (p = 0.39).
    Conclusion
    Considering the reduced expression of miR129-2 in cancerous samples, the expression of miR129-2 expression can be considered as a valuable initial diagnostic agent and it plays an important role in determining the prognosis of cervical cancer.
    Keywords: Cervical cancer, Human papilloma virus, miR129-2 expression
  • R. Mohammadi *, Gh Jalilzadeh, M. Akbari Pages 739-753
    Background And Aim
    Wound healing is a complicated and promising cellular and biochemical reaction that leads to the recovery of tissue integrity and its tensile strength. The purpose of this study was to evaluate the cinol restorative activity in the rat wound skin wound model.
    Methods
    In this experimental study, 40 rats were used to evaluate the healing process based on planimetric and biomechanical studies in a period of 21-day after surgery. To evaluate the planet, 20 healthy rats were randomly assigned into 5 groups of 4, including control group (open wound only), control group (open wound with base ointment), one treatment group with 0.25, a treatment group of two with 5 0 and the treatment group was divided into 1% cineol ointment. The percentage of wound healing in all groups was measured on days 3, 6, 9, 12, 15, 18 and 21, by taking a picture with a digital camera and calculating planar measurements. In order to study the biomechanics, 20 rats were randomly divided into 5 groups of 4 in the same manner. On the 9th day, the samples were evaluated for biomechanical evaluation with delivery points, maximum tensile strength, maximum absorbed energy and stiffness. Regarding the contraction of the wounds, the values ​​obtained using repeated measure ANOVA and in the biomechanical study of the obtained results were evaluated in one way ANOVA.
    Results
    In the treatment group, the biomechanical meta-metrics of the delivery point (1.49 ± 0.51), the maximum tensile strength (1.64 ± 1.03), the maximum absorbed energy (1.74 ± 0.32) and the stiffness of the tissue (1.74 ± 1.11) had a significant difference with control group, treatment group 1 and treatment 3 (p = 0.002). After examining the results of application of different ointments containing 81 cineoles on the skin of the skin wounds, it was observed that using 0.5% ointment in the treatment group 2 on day 15 (5.67 ± 1.10), 18 (40.3% (2.7 ± 0.2) and 21.30 (0.31 ± 0.38) resulted in an increase in the amount of wound squaring and reduction of wound area in comparison with other groups. So that the 0.5% ointment in the treatment group 2 (0.31 ± 0.38) had a faster and more shrinkage than other groups (p = 0.002).
    Conclusion
    A half-percent cineole ointment on open wounds can be helpful because of increasing the wound's incidence and reducing the time required to fill the wound by young tissues
    Keywords: Wound healing, Cineol, Biomechanics, Planimetric
  • M. Siuf Jahromi, Kh Ebrahim *, Ma Babaeibeigi, H. Nikbakht Pages 754-765
    Background And Aim
    Cardiac rehabilitation improves the functional capacity of patients with heart failure. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of eight weeks of high frequency periodic training on mutagenic fraction and serigalctin 3 levels in cardiac patients.
    Methods
    In this quasi-experimental study, 24 heart patients (57.18 ± 6.17 years, 76.5 ± 13.89 kg, 25.34 ± 3.39 mm, 5.5 ± 5.5 cm) (169 cm) in Alzahra hospital in an injection fraction of 40-50% were randomly divided into two groups of severe routine exercises and control group. The exercise program included 12 repetitions of 1.5 minutes of activity on a bicycle and 8 repetitions of 1.5 times the activity on the treadmill, and between each period, 45 to 60 seconds of active rest with a 40-60% VO2peak intensity, which lasted for 8 Weekly and 3 sessions per week. The intensity of exercise with 50-60% of VO2peak started in the first week and was gradually increased by 10% every week and lasted from the week 4 to the end of the training protocol at an intensity of 80-90%. Blood samples were taken before and 48 hours after the last training session in the same conditions in both groups. Serigalcine 3 levels were measured using ELISA kit. The collected data were analyzed using independent t-test and paired T-test.
    Results
    The results showed that in the post-intensive training group, the level of Galactine 3 decreased (p = 0.003) and the mutation fraction increased (p = 0.001) in the training group, before the training, and in the control group Compared to pre and post test, Galactin Level 3 was found to increase (p = 0.001) and decrease in mutation fraction (p = 0.003). Comparing the two groups, the training group showed a significant decrease in Galactin 3 (p = 0.001) and a significant increase in the mutation fraction (p = 0.001).
    Conclusion
    Severe periodic exercises to reduce galactin levels 3 and increase the injectable fraction can improve cardiac function in cardiovascular patients.
    Keywords: Severe Periodic Exercise, Heart Failure Patients, Galactin-3, Injection Fraction
  • M. Firoozi *, Z. Azadfar Pages 766-780
    Background And Aim
    Childhood cancer is associated with fatal disorder and Countless studies about the psychological damage to children with cancer, increasing prejudice toward this group of children. The aim of this study was evaluate the accuracy of prejudices via comparison of children with cancer and children with hemophilia in cognitive impairments.
    Methods
    In this study, as a causal-comparative investigation, participated 50 children with hemophilia, 50 children with acute leukemia and 50 healthy children, in range of 7-12-year-old who referred to a children hospital (Mofid Hospital). In this study, a computerized version of N-back working memory test for assessing working memory function, Continuous Performance Test (CPT) for Attention Maintenance, and Wisconsin Card Sorting Test (WCST) for Executive Function and flexibility were applied.
    Results
    In N-back test, both groups of children with hemophilia and ALL in compare to healthy children reveal faint function in correct answer and no answer (P
    Conclusion
    Leukemia is thought to be worse off than its hemophilia in consequences and cognitive impairment, while this study has shown that other chronic diseases, such as hemophilia, can cause the same cognitive impairment as well. The results of this study emphasize that cognitive interventions are necessary for children with chronic diseases related to blood disorders.
    Keywords: Working memory, Executive functions, Attention-maintenance, Hemophilia, Acute Lymphoblastic leukemia (ALL)
  • M. Ghahremani, Ma Azarbaijani *, M. Piri, A. Raoufi Pages 781-791
    Background And Aim
    Myocardial infarction (MI) is a permanent and irreversible cell death and death of the myocardium. Physical training reduces cardiac muscle apoptosis, but its molecular process is still unknown in response to activity and also the intensity of exercise. Exercise activity can be expected to prevent cell death by influencing the most important factors affecting the apoptosis process. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of aerobic exercise intensity on apoptosis in rats with myocardial infarction.
    Methods
    In this experimental study, 18 male Wistar rats with myocardial infarction were divided into three groups: High intensity periodic exercise (HIIT), Low intensity (LIIT) and Control group (without exercise). Bcl-2 and Bax cardiomyocyte concentrations were evaluated as the main markers of apoptosis by qRT-PCR method.
    Results
    Bcl-2 values ​​were significantly higher in the high intensity exercise group (HIIT) than in the control group (p = 0.077), in the low intensity periodic exercise group (LIIT) (p = 0.017) were more than the control group. Bax values ​​were significantly higher in the high intensity periodic exercise group (HIIT) (p = 0.019) than in the control group. While in the low intensity exercise group (LIIT), there was no significant increase compared to the control group (p = 0.98). BCL-2 values ​​in the low intensity periodic exercise group (LIIT) were higher than the high intensity periodic exercise group (HIIT) (p = 0.023). Bax index values ​​in the high intensity periodic exercise group (HIIT) were higher than the low intensity exercise group (1.91).
    Conclusion
    Periodic training was performed by expression of Bcl-2 and Bax gene and as a result of reduction of apoptosis in cardiomyocytes after myocardial infarction, which depends on the intensity of exercise. In addition, low intensity periodic exercises have a greater effect than high intensity periodic exercises. On this basis, it is recommended that attention be paid to intensive training in cardiac rehab.
    Keywords: Apoptosis, Myocardial infarction, Very intense exercise, Bcl-2, Bax
  • E. Sadri Damirchi *, M. Aghazadehasl Pages 791-803
    Background And Aim
    Multiple sclerosis is one of the most common chronic diseases of the central nervous system. In recent years there have been a growing number of diseases. The purpose of this study was to evaluate the effectiveness of cognitive and behavioral group therapy on coping styles and self-control in patients with multiple sclerosis in Urmia
    Methods
    This was a quasi-experimental design with pretest-posttest design with control group. The statistical population of this study was all patients with MS. In Urmia, in the year of 1395. There were 30 patients in the experimental group and one in control group (15 in each group). Using randomized simple sampling and drafted random sampling They were selected by referring to the MS Society. Before the implementation of the educational programs, the two groups were tested by the Andler & Parker Coping Style Questionnaire and Tangie's self-control styles, then they were trained for the experimental group of cognitive-behavioral therapy and the control group did not receive any training. After conducting educational programs, both groups were tested by questionnaires. Covariance analysis was used to analyze the data
    Results
    The results of this study showed that cognitive-therapist treatment has an effect on coping styles and self-control in MS patients. In the other words, cognitive-behavioral therapy increased the problem-oriented coping style (p
    Conclusion
    The results emphasize the importance of these interventions in MS patients and the presentation of new horizons in interventions.
    Keywords: Coping strategies, Self-control, Cognitive-behavioral therapy, Multiple sclerosis
  • S. Hasanzadeh, M. Sedaghat Talab, M. Tahmasebi, A. Arya, M. Rohani, E. Masnavi, S. Jokar * Pages 804-811
    Background And Aim
    Zinc phosphate is a solid gray chemical compound whose commercial sample is dark or even black and white. Severe hypertension and cardiac poisoning are the most serious complications of zinc phosphate poisoning and are associated with a high mortality rate. Poisoning with zinc phosphide as a rat poison, which has similar effects to aluminum phosphide tabletsis is uncommon. The report relates to a death case following poisoning with zinc phosphide mice.
    Case Report: The patient was a young 18-year-old man who was admitted to suicide attempted at hospital. Due to the lack of toxic poison, the patient was treated with supravavalin as probable toxicity. After several hours of admission, his level of consciousness was reduced with deep breathing. In the tests after the onset of shortness of breath, pH was 6.94, HCO3: 4.9, blood sugar 21, creatinine 6.1 and BUN: 24. Then, the zinc phosphate was detected. Despite the onset of treatment, after 1 hour, the patient suffered from cardiopulmonary arrest and eventually died.
    Conclusion
    Poisoning with zinc phosphide can cause acute renal failure. Considering that phosphide is one of the poisonous toxins of rodents, especially in rat poison, toxic poisoning with phosphodies is also recommended in poisonous toxin poisoning cases.
    Keywords: Poisoning, zinc phosphide, Rodenticide. Acute Kidney Injury