فهرست مطالب

پژوهش های فلسفی - کلامی - سال شانزدهم شماره 3 (پیاپی 63، بهار 1394)

فصلنامه پژوهش های فلسفی - کلامی
سال شانزدهم شماره 3 (پیاپی 63، بهار 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/02/15
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مسعود اسماعیلی، محسن جوادی صفحه 7
    شلایرماخر موسس جریانی است که تجربه عرفانی و معرفت متضمن در آن را از سنخ عواطف و احساسات می شمرند. وی البته این گونه تجارب را خالی از هرگونه حیث معرفتی نمی داند و با تفکیک میان دو نوع از احساسات و دو نوع از آگاهی، تجربه عرفانی را از سنخ احساساتی می داند که واجد نوعی آگاهی مستقیم و مباشر است که در آن، فاصله میان مدرک و مدرک برداشته می شود. وی در توضیح این احساس و آگاهی خاص که ماهیت تجربه و معرفت عرفانی را تشکیل می دهند از مفهوم وابستگی مطلق استفاده می کند. وابستگی مطلق رابطه ای یک سویه است که در آن انسان هیچ ازادی و اختیاری از خود ندارد. این احساس مفهوم خدا و جهان و انسان را نیز رقم می زند. انسان به عنوان وابسته مطلق، جهان به عنوان کل مرکب از وابسته های مطلق و خداوند به عنوان طرف این وابستگی (غنی مطلق).
    کلیدواژگان: تجربه دینی، معرفت عرفانی، ماهیت تجربه عرفانی، شلایرماخر
  • زهره قربانی*، جعفر شاه نظری صفحه 29
    تشکیک در وجود از اصولی ترین مبانی حکمت متعالیه است، این مساله مبنای تبیین و اثبات مسائل متعدد فلسفی گردیده است به گونه ای که ملاصدرا بسیاری ابتکارات خود را در حوزه های مختلف فلسفی وامدار این مساله است، یکی از مهمترین ابتکارات ملاصدرا در حوزه معرفت شناسی که تشکیک در آن نقش اساسی ایفا کرده است، مساله اتحاد عالم ومعلوم است، حکماء پیش از صدرالمتالهین چون از مساله تشکیک در وجود غافل بوده اند مناط انواع ادراک را میزان تجرید مدرک از ماده ولواحق آن می دانستد و تفاوت ادراکات را ناشی از تفاوت مقدار تجرید ماهیت از امور مغایر خود می دانستند؛ لکن صدرالمتالهین با رد نظریه تقشیر، تفاوت ادراکات را ناشی از تفاوت انحاء وجود مجرد می داند. درحکمت متعالیه ملاک معلومیت فقط بر اساس نظام تشکیکی وجود توجیه پذیر است وی با پذیرش وجود جمعی در نطام تشکیکی وجود قائل به انحاء وجود در طول یکدیگر برای یک ماهیت می شود که مستلزم حمل دیگری به نام «حمل حقیقه و رقیقه» است و بر همین اساس ملاک معلومیت براساس تاکد وجود است، هر چه میزان وجود از نطر تحصل وفعلیت شدیدتر باشد میزان معلومیت آن بیشتر است و هر قدر وجود آن ضعیف تر باشد از میزان معلومیت آن کاسته می شود و نفس برای ادراک هر معلومی در مرتبه همان معلوم با آن متحد می گردد.
    کلیدواژگان: تشکیک در وجود، اتحاد عالم ومعلوم، مراتب وجود، ماهیت
  • حسن زرنوش فرهانی*، سهیلا پیروز فر صفحه 53
    کشف و انتشار نسخه های خطی معتزله و در راس آن ها دو کتاب «الانتصار» و «المغنی» در اوایل قرن بیستم میلادی، باعث شد مذهب معتزله که از قرن ها پیش مورد بی توجهی قرارگرفته بود، بار دیگر کانون توجه محققان قرار گیرد و در این راستا تحقیقات بی شماری در جهت معرفی اندیشه های معتزله انجام شود. در این مقاله، سیر معتزله پژوهی در قرن بیستم در سه مرحله ی زمانی بررسی می شود؛ مرحله اول، نیمه ی نخست قرن بیستم یعنی زمان انتشار کتاب «الانتصار» و سایر تحقیقاتی است که در پی آن صورت گرفت. مرحله دوم، آغاز دهه ی 60 تا اواخر دهه ی 80 میلادی است که سرآغاز و نقطه ی عطف آن، کشف «المغنی» قاضی عبدالجبار در یمن است که به دنبال آن نسخه های خطی دیگری از عبدالجبار و سایر متقدمان معتزله منتشر شد و تحقیقات متعددی نیز ناظر بر آراء عبدالجبار نگاشته شد. مرحله ی سوم نیز دو دهه ی پایانی قرن بیستم با ویژگی افزایش گستره ی موضوعی تحقیقات است.
    کلیدواژگان: معتزله، نسخه های خطی، الانتصار، المغنی، قاضی عبدالجبار
  • مسلم طاهری کل کشوندی، علی الهبداشتی صفحه 75
    تبیین ماهیت و الگوی مناسبات میان فرد و جامعه، یکی از مباحث بنیادین علوم اجتماعی است که قدمتی طولانی دارد. محقق امیدوار است که در پرتو این تحقیق، به تبیین چگونگی اتخاذ «رویکردی مومنانه به حیات اجتماعی از سوی کنشگر، در پرتو فرایند کشف معنای واقعی زندگی»، پرداخته و در این راستا الگوی مناسبی از مناسبات فرد و جامعه را تحصیل و ارائه کند. بدین منظور تحقیق حاضر به دو بخش تقسیم می شود. ابتدا جهت رسیدن به یک مفهوم عملیاتی روشن از عنوان تحقیق، به ترسیم چارچوب مفهومی بحث پرداخته و سپس به تبین«فرایند» معناجویی زندگی و نقش آن در ایجاد حیات اجتماعی مومنانه»، می پردازد و در پایان با توجه به اثبات وجود فرایند معناجویی در انسانی، قرار گرفتن وی در قلمرو «حیاتی معنادار» و انطباق با آموزه ها و لوازم آن، در مقام نظر و عمل، تمهیدات لازم را خروج وی از تسلسل سئوالاتی از قبیل: «چگونه زیستن در حیات دنیوی در عین فنا پذیری آن» و نیز «اتخاذ رویکردی مومنانه به حیات اجتماعی» را فراهم می آورد. این واقعیت، ضرورت زندگی معنادار مبتنی بر معرفت وحیانی را اثبات می کند.
    کلیدواژگان: حیات(زندگی)، معنای زندگی، حیات اجتماعی، حیات اجتماعی مومنانه
  • مرتضی بحرانی* صفحات 93-109
    داستان رمزی حی بن یقظان («حی»، رمزی از عقل و «یقظان»، رمزی از خداوند) به گونه ای روایت شده است که می توان آن را به وجوه مختلف و حتی متفاوت تفسیر نمود. می توان برخی از این تفاسیر را چنین خلاصه کرد: الف) اثبات جاودانگی نفس ناطقه انسان؛ ب) نظریه پردازی دوگانه در باب ابتدای خلقت انسان؛ ج) بررسی رابطه میان فرد و اجتماع و ارائه این نظریه که منشا جامعه فرد است؛ د) شرح غربت و تنهایی انسان. این دو تفسیر اخیر، بر اساس مقایسه رساله حی بن یقظان ابن طفیل با کتاب تدبیرالمتوحد ابن باجه صورت گرفته است. طی تفسیر اخیر، انسان موجودی گمشده در این جهان است که به دنبال پیدا کردن خویش است. اگر انسان بتواند خودش را پیدا کند می تواند به مراحل کامل انسانیت برسد. نکته مهم روایت حی ابن یقظان این است که انسان در جستجوی خویش، به اموری دست پیدا می کند که همگی وجوه اجتماعی دارند: تقلید اصوات و وضع لغت، اختراع لباس، تهیه مسکن، آماده ساختن وسایل و ابزار دفاعی مانند چوب دستی و نیزه، بهره گیری از حیوانات اهلی؛ کشف آتش و به کار بردن آن در پختن غذا و رفع نیازمندی های دیگر، آگاهی انسان به اهمیت اعضا و جوارح خود و همچنین تشریح آنها و سرانجام کشف نقش اساسی قلب در ساختمان بدن که می تواند استعاره ای از وجود رهبر و ضرورت یا حاکم در جامعه باشد. در این مقاله، تلاش می شود تا به روش تحلیل فلسفی، و با تمرکز بر تفسیر داستان حی بن یقظان و مقایسه آن با سلامان و ابسال، به شرح غربت انسان پرداخته شود و وجوه اجتماعی آن نیز به بحث گذاشته شود.
    کلیدواژگان: حی ابن یقظان، سلامان و ابسال، ابن طفیل، انسان تنها، امور اجتماعی، فرد
  • سیده معصومه شمشیری *، احمد عابدی صفحه 115
    ارسطو در تقابل با جایگاه معرفت شناسی مثل، به طرح نظریه عقل فعال پرداخت. مشاییان بعد از ارسطو برداشتهای متعددی از عقل فعال نموده اند. ابن سینا عقل فعال را موجودی مجرد و مستقل از نفس معرفی نمود که در سلسله عقول در مرتبه آخر قرار دارد و صور عینی و علمی را به عالم ماده و نفوس افاضه می کند. عقل فعال صور ادراکی را به نفوس مستعد افاضه می کند، یعنی نفوسی که بواسطه طی مراتب تجرید حسی و خیالی و عقلی آماده پذیرش افاضه عقل فعال باشند. اما بعضی مبانی فکری ابن سینا مثل رابطه طولی میان مراتب ادراک، عرض انگاشتن علم، انکار اتحاد عاقل و معقول و نفی حرکت جوهری با این رویکرد معرفتی تقابل دارند و ناقض تجریدند، لذا معرفت چیزی جز افاضه عقل فعال نیست. لازمه این سخن، پذیرش وجود معقولات به نحو مستقل نزد عقل فعال و به تعبیری پذیرش مثل در بعد معرفتی است که محل انکار ابن سینا است. بنابراین عقل فعال ارسطو که در تقابل با مثل شکل گرفته بود، در ادامه مسیر فلسفه دوباره به دامن نظریه مثل باز می گردد.
    کلیدواژگان: ابن سینا، عقل فعال، تجرید، معرفت شناسی، مثل، افاضه
  • حسین خاکپور، نعیمه معین الدینی، علی اکبر نصیری صفحه 129
    از جمله مباحثی که در آیات ذکر شده و روایات منظور از آن را «علم الهی» بیان کرده اند، «عرش و کرسی» است. علم الهی - نیز بر اساس روایات دیگری- «علم بلا معلوم» معرفی شده است؛ علم بلا معلوم، علم ذاتی است که نافی اضافی بودن صفت علم است، نتیجه ی مهمی که در پس آن نهفته شده، عدم تقیید و تحدید علم الهی به معلوم می باشد که کاشفیت اتم این علم را در پی دارد.
    یکی از مسائل مهم که در پرتو این نظر مورد تبیین قرارمی گیرد، مسئله ی «عرش و کرسی» است. روشن است که کرسی خدا که آسمانها و زمین را در برگرفته است، چیزی نیست که مادی باشد، واضح است که منظور از عرش در آیات شریفه، تخت نیست.
    بر مبنای روایات، مراد از عرش و کرسی، علم است. و منظور از وسعت و گستردگی آنها هم، احاطه علمی آن دو بر آسمانها و زمین می باشد. وجه اشتراک آنها در این است که، عرش و کرسی هر دو از بزرگترین غیبها یعنی هر دوی آنها علم حقیقی اند و غیب بوسیله آنها معلوم و شناخته می شود. اما تفاوت آن دو این است که: کرسی، علم به عالم شهادت است پیش از مرتبه ایجاد آن، اما عرش، هم علم به عالم شهادت و هم علم به غیر آن است، از اموری که کرسی کاشف و شامل آن نیست.
    کلیدواژگان: عرش، کرسی، علم بلامعلوم، غیب، شهادت
  • سعید گراوند صفحه 149
|
  • Zohreh Qurbani*, Dr. Jafar Shahnazari Page 29
    One of the most fundamental foundations of transcendent philosophy is gradation in existence which has been used as a basis for explanation and affirmation of several philosophical problems, and to which Mulla Sadra owes many of his innovations in different philosophical fields. The problem of union of the knower and the known is one of his most important innovations in epistemology in which gradation has a basic role. Philosophers before Mulla Sadra (Leader of Theosophers) regarded the amount of abstraction of known from material and its consequents as the criterion for the kinds of perception and the difference between perceptions as the result of difference in the amount of abstraction of essence from its contradictory affairs because they neglected the problem of gradation in existence. Rejecting the theory of Taqhshir (decortication or abstraction through which the mind eliminates redundancies to obtain the essence of perception or intellectual stage), however, Mulla Sadra believes that difference in perceptions is the result of difference in modes of abstract being. In transcendent philosophy, the criterion for being known is only justifiable on the basis of gradational system of existence. Accepting collective existence in gradational system of existence, he believes in modes of being in a longitudinal order for an essence, which necessitates another predication called "real and delicate predication". Accordingly, the criterion for being known is based on solidification of existence. The more intensive is existence in terms of actualization and realization the more is its being known, and the less intensive is existence in terms of actualization and realization the less is its being known; and the soul unites with any known in its very stage to perceive it.
    Keywords: gradation in existence, union of the knower, the known, degrees of being, essence
  • Hassan Zarnoosheh Farahani*, Soheila Piroozfar Page 53
    Scholars have refocused on Mutazilite School which had been neglected for many centuries and many researches have been conducted to introduce its thoughts due to the discovery and publication of Mutazilite manuscripts in the early 20th century, particularly two books entitled "al-Intisar" and "al-Moqhny". The present paper reviews the course of researches on Mutazilite School in 20th century, divided into three periods: 1) the first half of the 20th century during which the book "al-Intisar" and other researches were published following it; 2) the early of 1960s to the late of 1980s, the beginning and turning point of which is the discovery of the book "al-Moqhny" by Qadi 'Abdul Jabbar in Yemen, which was followed by the publication of other manuscripts written by him and other Mutazilite precedents and the conduction of several researches related to 'Abdul Jabbar's views; 3) two last decades of the 20th century during which thematic scope of researches increased.
    Keywords: Mutazilite, manuscripts, al, Intisar, al, Moqhny, Qadi Abdul Jabbar
  • Muslim Taheri Kal Kheshvandi, Ali Allah Bedashti Page 75
    Explanation of the nature and model of relationships between individual and society is a fundamental issue in social sciences, with a long history. In the light of the present research, the researcher wishes to explain how actor should adopt "a faithful approach to social life, in the light of the process of discovering real meaning of life" and obtain and provide a proper model for the relationships between individual and society in this regard. To this end, this research is divided into two parts. First, it develops a conceptual framework for the issue in order to achieve a clear operational concept of the research topic. Then it explains the "process" of meaning-seeking of life and its role in making a faithful social life. Finally, it theoretically and practically provides necessary strategies to relieve man from such continuous questions as "how to live in this worldly life while it is mortal" and "how to adopt a faithful approach to social life", considering the fact that the existence of the process of meaning-seeking in man is approved, he is in the domain of "a meaningful life" and conforms to teachings and their consequences. This fact proves the necessity of a meaningful life based on revealed knowledge.
    Keywords: life, meaning of life, social life, faithful social life
  • Dr. Ahmad Abedi, Seyyedeh Masoomeh Shamshiri* Page 115
    In contradiction to the epistemological status of archetypes, Aristotle proposed the theory of active intellect. Peripatetics following him have had several conceptions of active intellect. Avicenna defined active intellect as an immaterial being and independent from soul, which is the last in the hierarchy of intellects and emanates cognitive and concrete forms into material world and souls. Active intellect emanates comprehended forms into capable souls which are ready to accept the emanation of active intellect through passing the stages of sensory, imaginary and intellectual abstraction. However, some of the Avicenna's intellectual foundations -such as longitudinal relationship between the stages of perception, considering science as an accident, denying the union between the intellect and the intelligible and negating substantial motion- are in contradiction to this epistemic approach and go against abstraction, so knowledge is nothing but emanation of active intellect. This necessitates accepting the independent existence of intelligibles before active intellect, or in other words, accepting archetypes in epistemic dimension, which is denied by Avicenna. Therefore, Aristotle's proposed active intellect which was formed in contradiction to archetypes returns into the theory of archetypes in the developmental course of philosophy.
    Keywords: Avicenna, active intellect, abstraction, epistemology, archetypes, emanation
  • Hussein Khakpur, Naimeh Moin, Ud, Din, Ali Akbar Nasiri Page 129