فهرست مطالب

فصلنامه حیات
سال بیستم شماره 1 (پیاپی 61، بهار 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/03/27
  • تعداد عناوین: 8
|
  • عباس عبادی*، ربابه خلیلی صفحات 1-5
    پدیده ترک خدمت پرستاران نگرانی بسیاری از کشورها را به خود اختصاص داده است. در سال های اخیر موضوع کمبود پرستار در ایران نیز به عنوان یک دغدغه برای مدیران و چالش اساسی برای نظام سلامت تبدیل شده است. براساس تعریف ترک خدمت فرآیندی است که در آن کارکنان، سازمان را ترک می کنند یا به سایر بخش ها یا واحدهای سازمان منتقل می شوند. البته در این تعریف داوطلبانه بودن یا غیرداوطلبانه بودن ترک خدمت اعضا قید نشده است (1). از طرفی پرستاران جزء حیاتی از سیستم مراقبت بهداشتی می باشند، به طوری که به عنوان بزرگ ترین گروه حدود 56% کارکنان بیمارستان را تشکیل می دهند (2). نگرانی ها در مورد ترک خدمت پرستاران چالشی برای مدیران سیستم مراقبت بهداشتی است. کمبود اطلاعات از ترک خدمت پرستاران، شناخت عوارض آن را برای پرستاران و مدیران مراکز بهداشتی و درمانی سخت کرده و تلاش جهت پر کردن جای خالی پرستار را با پیچیدگی روبه رو می سازد (3). این موضوع پیچیده از عوامل بسیاری متاثر است. ترک خدمت و جابه جایی کارکنان پرستاری، برروی هزینه های درمانی از طریق تاثیر بر برآیندهای بیمار اثرگذاراست.
    کلیدواژگان: کمبود پرستار
  • امین ساکی*، عباس هوشمند بهابادی، احمدعلی اسدی نوقابی، عباس مهران صفحات 6-14
    زمینه و هدف
    کمبود آگاهی در مورد بیماری سکته حاد قلبی و مراقبت ها و درمان های مرتبط با آن موجب بروز اضطراب و تنش در این بیماران می گردد. به کارگیری شیوه آموزشی مناسب می تواند در تعدیل اضطراب این بیماران موثر باشد. بر همین اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه تاثیر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیک بر اضطراب آشکار بیماران بستری سکته حاد قلبی انجام گرفته است.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر به صورت تجربی در بخش های مراقبت های ویژه بیمارستان های رسول اکرم، امام خمینی و بهارلوی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 91-1390 انجام گرفته است. تعداد نمونه های مورد پژوهش 105 بیمار بوده که به شیوه بلوک بندی در سه گروه 35 نفره (چهره به چهره، الکترونیک و شاهد) قرار داده شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه اضطراب موقعیتی اشپیل برگر بوده است. محتوای آموزشی یکسان در مورد سکته حاد قلبی، درمان ها و مراقبت های لازم مرتبط با آن به صورت چهره به چهره و الکترونیکی به گروه های مداخله ارایه شد. میزان اضطراب بیماران 1 ساعت قبل و 6 ساعت بعد از آموزش در هر سه گروه اندازه گیری و مقایسه شد. داده ها با آمار توصیفی و آزمون های آماری تی زوجی و آنالیز واریانس یک طرفه در نرم افزار SPSS v.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد تاثیر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیکی بر کاهش میزان اضطراب بیماران مشابه بوده و میانگین نمره اضطراب آنان تفاوت آماری معنادار نداشته است (946/0= p). همچنین این دو شیوه در مقایسه با گروه شاهد موجب کاهش معنادار میانگین اضطراب بیماران مبتلا به سکته حاد قلبی شده است.
    نتیجه گیری
    یافته های مطالعه موید آن است که هر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیک به طور معناداری در کاهش اضطراب آشکار بیماران مبتلا به سکته حاد قلبی موثر هستند. با توجه به اثرات مثبت آموزش چهره به چهره و الکترونیک در کاهش سطح اضطراب بیماران و اهمیت این مساله در امر مراقبت از بیماران قلبی، پیشنهاد می شود پرستاران بالینی از این دو شیوه آموزشی با توجه به شرایط و ترجیح مددجو استفاده نمایند.
    کلیدواژگان: آموزش چهره به چهره، آموزش الکترونیکی، اضطراب و سکته حاد قلبی
  • سید محمد میرکمالی، ماندانا جوانک لیاولی*، محمدرضا یگانه صفحات 15-25
    زمینه و هدف
    کیفیت در ارایه خدمات بالینی یکی از مهم ترین نگرانی ها در سراسر جهان است. حاکمیت بالینی به عنوان رویکردی جدید به بهبود کیفیت در نظام سلامت، نقش اساسی را در استقرار راهبردهای اصلی مراکز درمانی در جهت کیفیت بالاتر خدمات درمانی ایفا می کند. از سوی دیگر با توجه به اهمیت فرهنگ سازمانی به عنوان اهرمی قدرتمند برای تقویت رفتار سازمانی، موفقیت سازمان ها در اجرای هر راهبرد تا حد زیادی به حمایت و پشتیبانی فرهنگ سازمانی بستگی دارد و می توان انتظار داشت که فرهنگ سازمانی حاکم بر بیمارستان، بر اجرای مناسب حاکمیت بالینی نیز تاثیر گذار باشد. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی همبستگی بین فرهنگ سازمانی و استقرار حاکمیت بالینی از دیدگاه پرستاران در بیمارستان های آموزشی شهر رشت انجام گرفته است.
    روش بررسی
    روش پژوهش مقطعی و از نوع همبستگی و با استفاده از مدل های معادلات ساختاری است. به شیوه سرشماری 152 نفر از پرستاران شاغل در پست های مدیریتی در تحقیق شرکت کردند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه فرهنگ سازمانی Denison (2001) و پرسشنامه محقق ساخته حاکمیت بالینی استفاده شد. داده ها به وسیله نرم افزار SPSS و نیز LISREL تحلیل و از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی تاییدی جهت سنجش مدل تحقیق استفاده گردید.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان داد بین حاکمیت بالینی با تمام مولفه های فرهنگ سازمانی رابطه مثبت و معنادار (01/0> p) برقرار است. تایید مدل پژوهش مشخص نمود که فرهنگ سازمانی بر استقرار موفق حاکمیت بالینی اثرگذار است.
    نتیجه گیری
    بهبود فرهنگ سازمانی سبب استقرار پایدار حاکمیت بالینی و به تبع آن ارتقای کیفیت خدمات درمانی خواهد شد. بنابراین مدیران بیمارستان ها بایستی به نهادینه ساختن فرهنگ سازمانی مناسب در راستای استقرار حاکمیت بالینی توجه کافی داشته باشند.
    کلیدواژگان: فرهنگ سازمانی، حاکمیت بالینی، بیمارستان دولتی
  • علی بیکمرادی، آزاده ظفری، خدایار عشوندی*، مهردخت مزده، قدرت الله روشنایی صفحات 26-37
    زمینه و هدف
    درد یکی از مشکلات شایع بیماران مولتیپل اسکلروزیس است. استفاده از آرام سازی برای کاهش درد بیماران رو به افزایش است. آرام سازی پیش رونده عضلانی روشی است که باعث ایجاد آرامش در عضلات می شود. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آرام سازی پیش رونده عضلانی بر شدت درد بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام یافته است.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده با استفاده از نمونه گیری در دسترس در مورد 70 بیمار عضو انجمن مولتیپل اسکلروزیس شهر همدان در سال های 92-1391 انجام یافته است. معیارهای ورود به مطالعه شامل: تشخیص قطعی مولتیپل اسکلروزیس، سن 65-20 سال، توانایی انجام تمرینات روزانه به مدت 20 دقیقه، احساس درد و EDSS برابر یا کم تر از 5/4 بود. بیماران به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. ابتدا درد بیماران در دو گروه با مقیاس دیداری سنجش درد (VAS) اندازه گیری و آموزش آرام سازی در گروه آزمون طی 12 جلسه 40 دقیقه ای سه بار در هفته به مدت 4 هفته انجام یافت و بیماران در طی 8 هفته تمرینات را در منزل انجام دادند در گروه شاهد تنها مراقبت های معمول انجام گرفت. سپس درد بیماران در دو گروه بعد از 8 هفته مجددا بررسی شد. داده ها با استفاده از آزمون های تی زوجی و مستقل در نرم افزار SPSS v.16 انجام یافت.
    یافته ها
    آرام سازی بر کاهش درد بیماران زن مولتیپل اسکلروزیس تاثیر معناداری داشت (05/0 p<). به طوری که در گروه آزمون میانگین شدت درد بیماران از 75/1 ± 60/4 به 88/1 ± 26/3 کاهش یافت و در گروه شاهد میانگین شدت درد از 96/1 ± 83/4 به 09/2 ± 71/4 تغییر یافت که از نظر آماری معنادار نبود (292/0= p).
    نتیجه گیری
    با توجه به تاثیر آرام سازی پیش رونده عضلانی بر کاهش درد مزمن بیماران مورد بررسی و هزینه کم، ایمنی و سادگی آن، این اقدام می تواند به عنوان یک درمان مکمل برای کاهش درد بیماران مولتیپل اسکلروزیس مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: تن آرامی، درد، مولتیپل اسکلروزیس
  • سوسن ولی زاده، محمدباقر حسینی، گلاویژ کریمی جوان، ایران امیرتیموری* صفحات 38-47
    زمینه و هدف
    با پیشرفت فن آوری امکان زنده ماندن نوزادان نارس افزایش یافته است. یکی از بزرگ ترین مشکلات نوزادان نارس مشکلات تغذیه دهانی می باشد که به دلیل عدم تکامل و نقص در هماهنگی مکیدن، بلعیدن و تنفس است. مشکلات تغذیه دهانی بر توانایی نوزاد برای رسیدن به تغذیه دهانی مستقل تاثیر گذاشته و مدت بستری را طولانی می کند. هدف مطالعه حاضر مقایسه تاثیر دو روش ماساژ دهانی و مکیدن غیرمغذی بر زمان دستیابی به تغذیه دهانی مستقل و طول مدت بستری در نوزادان نارس بستری در NICU می باشد.
    روش بررسی
    در کارآزمایی بالینی حاضر، 72 نوزاد نارس 32-28 هفته که در بخش NICU بیمارستان الزهرای تبریز در سال 1391 بستری شده بودند، انتخاب و به صورت تخصیص تصادفی در سه گروه ماساژ دهانی، مکیدن غیرمغذی و شاهد قرار گرفتند. نوزادان گروه ماساژ دهانی حداقل 10 روز، قبل از گاواژ ماساژ داخل و اطراف دهان را دریافت کردند. نوزادان گروه مکیدن غیرمغذی حداقل 10 روز، قبل از گاواژ مکیدن غیرمغذی را با انگشت پژوهشگر یا مادر دریافت کردند. نوزادان گروه شاهد، مراقبت معمول را دریافت کردند. سه گروه از نظر زمان دستیابی به تغذیه مستقل دهانی و مدت بستری با هم مقایسه شدند.
    یافته ها
    دو گروه مداخله نسبت به گروه شاهد به طور معناداری زودتر به تغذیه دهانی مستقل دست یافتند (001/0 p<). اما زمان دستیابی به تغذیه دهانی مستقل در دو گروه ماساژ دهانی و مکیدن غیرمغذی اختلاف آماری معناداری نداشت (915/0= p). طول مدت بستری بین سه گروه مورد مطالعه تفاوت آماری معناداری نداشت (342/0= p).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد دو روش مکیدن غیرمغذی و ماساژ دهانی می تواند زمان دستیابی به تغذیه دهانی مستقل در نوزادان نارس را کوتاه تر نماید، اما نسبت به هم برتری ندارند.
    کلیدواژگان: ماساژ دهانی، مکیدن غیرمغذی، تغذیه دهانی، نوزاد نارس
  • مهناز خطیبان، فاطمه شیرانی، خدایار عشوندی*، علیرضا سلطانیان، رامین ابراهیمیان صفحات 48-58
    زمینه و هدف
    در ترومای قفسه سینه، جای گذاری سیستم تخلیه قفسه سینه لازم است. مشارکت این بیماران در خودمراقبتی نیازمند کسب مهارت است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر به کارگیری سیستم آموزشی- حمایتی بر مهارت خودمراقبتی بیماران ترومایی دارای سیستم تخلیه قفسه سینه صورت گرفته است.
    روش بررسی
    در مطالعه نیمه تجربی حاضر، 62 بیمار ترومایی دارای سیستم تخلیه قفسه سینه در سه بخش جراحی بیمارستان بعثت همدان از دی 1391 تا اردیبهشت 1392 شرکت نمودند. به صورت تصادفی، دو بخش به گروه آزمون (31 نفر) و یک بخش به گروه شاهد (31 نفر) اختصاص یافت. نمونه ها به صورت در دسترس انتخاب شدند. سیستم آموزشی- حمایتی براساس نیازهای خودمراقبتی بیماران طراحی و به مدت سه روز متوالی برای بیماران اجرا شد. ابزار پژوهش، فرم نیازسنجی خود مراقبتی و چک لیست مشاهده ای مهارت خودمراقبتی بیماران بود که در ابتدا و سه روز بعد توسط مشاهده گر خارجی تکمیل گردید. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل، مجذور کای، من ویتنی، ویلکاکسون و کوواریانس در نرم افزار SPSS v.16 تحلیل شد.
    یافته ها
    دو گروه از نظر سن، جنس، سطح تحصیلات، شغل، وضعیت تاهل، و شهرنشین بودن و نیز نیازهای خودمراقبتی همسان بودند (05/0< p). هرچند افزایش مهارت خودمراقبتی در افراد هر دو گروه شاهد (01/0> p) و آزمون (0 0 1/0> p) دیده شد، اما به کارگیری سیستم آموزشی- حمایتی سبب کسب مهارت خودمراقبتی بیش تر در گروه آزمون گردید (001/0> p).
    نتیجه گیری
    به طور کلی، مهارت های خودمراقبتی بیماران دارای سیستم تخلیه قفسه سینه، با گذشت زمان افزایش می یابد، اما به کارگیری سیستم آموزشی- حمایتی می تواند کسب مهارت ها را تسهیل کند.
    کلیدواژگان: مدل خودمراقبتی اورم، خودمراقبتی، تروما، سیستم تخلیه قفسه سینه
  • فروغ رفیعی، محبوبه سجادی هزاوه *، نعیمه سیدفاطمی صفحات 59-73
    زمینه و هدف
    گذ ا ر مفهومی پیچیده و مبهم است. گذار از دوره دانشجویی به زندگی کاری استرس زا و چالش آور می باشد. این مفهوم در حیطه های مختلف پرستاری از جمله آموزش، بالین و مدیریت پرستاری اهمیت زیادی دارد. به دلیل وجود ابهامات زیاد در زمینه این مفهوم، مطالعه حاضر با هدف تحلیل مفهوم گذار از دوره دانشجویی به زندگی کاری با استفاده از مدل هیبرید انجام یافته است.
    روش بررسی
    در این پژوهش، تجزیه و تحلیل مفهوم گذار به روش هیبرید، در سه مرحله (نظری، کار در عرصه و تحلیل نهایی) انجام یافت. در مرحله مروری بر مطالعات (نظری) مقالات مرتبط موجود در پایگاه های اطلاعاتی تا سال 2012 ارزیابی و تحلیل شد. در مرحله کار در عرصه، مصاحبه با پنج نفر از پرستاران تازه کار و یک سرپرستار و دو پرستار با سابقه انجام و دستنویس شد و تحلیل درون مایه ای صورت گرفت. در مرحله نهایی، از دو مرحله قبل تحلیل کلی انجام گرفت.
    یافته ها
    در مرحله نظری، خصوصیات مفهوم شامل فرآیندی بودن، جدا شدن، ادراک فردی، آگاهی و الگوهای پاسخ انسانی ودر مرحله کار در عرصه مواردی چون فرآیند تکاملی، تعاملی، اجتماعی شدن، اجتناب ناپذیر بودن، کسب صلاحیت و توانمندی و داشتن محدوده زمانی خاص شناسایی شدند. سپس در مرحله نهایی از ادغام دو مرحله قبل، تعریف کاملی از مفهوم گذار در بافت پرستاری ایران ارایه گردید: «گذار فرآیند تعاملی، تکاملی و اجتناب ناپذیر کسب صلاحیت و توانمندی است که نیازمند گذشت زمان بوده و مبتنی بر وی‍ژگی های فردی و خصوصیات سازمانی است. گذار از دوره دانشجویی به زندگی کاری، فرآیندی غیرقابل پیش بینی، پرآشوب، تنش زا، مبهم و همراه با تردید، ترس، بی ثباتی و آسیب پذیری است که منجر به کسب نقش های جدید، صلاحیت و توانمندی می شود.»
    نتیجه گیری
    این مطالعه درک جامعی از مفهوم گذار از دوره دانشجویی به زندگی کاری را در بافت پرستاری ایران فراهم نمود. براساس معیارهای به دست آمده از این مطالعه، ابزارسازی، برنامه ریزی و ارزیابی فرآیند گذار پرستاران تازه دانش آموخته امکان پذیر خواهد شد. همچنین با توجه به این که مفاهیم، بلوک های سازنده نظریه ها هستند، یافته های مطالعه حاضر، می تواند در توسعه مدل و نظریه کمک کننده باشد.
    کلیدواژگان: تحلیل مفهوم، دانشجوی پرستاری، گذار، پرستار تازه کار، مدل هیبرید
  • وحید پاک پور*، محمدرضا حجت، حمید صالحی، آزاد رحمانی، احمد شهیم، رامین محمدی صفحات 74-85
    زمینه و هدف
    همکاری حرفه ای مناسب بین پرستاران و پزشکان می تواند در ارایه خدمات بهداشتی کارآمد موثر باشد. نتایج مطالعات پیشین اغلب بیانگر فقدان همکاری حرفه ای مناسب و تاثیر منفی آن بر کیفیت مراقبت های ارایه شده است. هدف از این مطالعه تعیین نگرش پرستاران در مورد همکاری حرفه ای پزشکان با پرستاران بوده است.
    روش بررسی
    این پژوهش یک مطالعه مقطعی توصیفی تحلیلی است که در آن 228 نفر از پرستاران بخش های داخلی، جراحی و مراقبت های ویژه بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی زنجان در سال 1391 شرکت داشتند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه نگرش نسبت به همکاری حرفه ای پزشک- پرستار Jefferson استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون t با نمونه های مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون همبستگی پیرسون در SPSS v.16 انجام گرفت.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که نگرش پرستاران به همکاری حرفه ای پزشک- پرستار در سطح مثبتی بوده است. بیش ترین نمره مربوط به بعد «آموزش مشترک و تشریک مساعی» و کم ترین نمره مربوط به بعد «اقتدار پزشکان» بوده است. همچنین نتایج نشان داد که تنها بین میانگین نمرات نگرش به همکاری حرفه ای پزشک- پرستار با وضعیت استخدامی ارتباط آماری معناداری وجود دارد (01/0 p<).
    نتیجه گیری
    نگرش پرستاران نسبت به همکاری بین حرفه ای پزشک- پرستار در مجموع مثبت بوده است، ولی جهت دستیابی به وضعیت ایده آل اعمال تغییراتی ضروری است. این تغییرات می تواند شامل توجه بیش تر به نقش های حرفه ای و استقلال پرستاران، گنجاندن دروس بین حرفه ای در برنامه درسی پزشکی و پرستاری و ایجاد روحیه کار تیمی در پزشکان و پرستاران باشد.
    کلیدواژگان: همکاری حرفه ای، پرستار، پزشک
|
  • Abbas Ebadi *, Robabe Khalili Pages 1-5
    Nurses’ turnover phenomenon is a major concern in healthcare systems of many countries. In recent years, nursing shortages in Iran has become a major challenge for healthcare system managers. Based on the definition, “turnover” is a process in which employees leave an organization or transfer to other departments or units of the organization. However, in this definition it has not been specified whether members’ turnover is voluntarily or involuntarily (1). Also, nurses are vital components of healthcare systems, so that as the largest group, they constitute about 56% of the hospital staff (2). Lack of knowledge about nurses’ turnover makes it hard for managers of healthcare systems to recognize its effect; and it complicates the efforts to fill nurses’ vacancies (3). This complex issue has been affected by several factors. Turnover and relocation of nursing employees have affected medical expenses through impact on patients’ resultants.
    Keywords: nursing shortages
  • Pages 6-14
    Background and Aim
    Lack of knowledge about acute myocardial infarction and its treatment result in feeling anxious among the patients. Implementing appropriate educational methods can decrease anxiety in patients with acute myocardial infarction. This study was conducted to compare effects of two educational methods (face-to-face and electronic educational methods) on anxiety among patients with acute myocardial infarction. Methods & Materials: This was an experimental study in which 105 patients hospitalized with acute myocardial infarction in the "CCUs" of three educational hospitals were selected based on eligibility criteria and were allocated into three groups including face-to-face educational group, electronic education group, and control group using block randomized allocation. Data were collected using demographic check-list and the Spielberger state-trait anxiety inventory questionnaire. The level of anxiety was measured before and immediately after the interventions in all three groups. Data were analyzed in the SPSS-16.
    Results
    Both educational methods reduced anxiety significantly in patients with acute myocardial infarction. There were no significant difference between the two educational method groups in the anxiety level (P=0.94).
    Conclusion
    Both face-to-face and electronic educational methods reduced anxiety in patients with acute myocardial infarction. It is recommended that nurses use one of these educational methods to reduce anxiety among the patients.
    Keywords: learning, anxiety, myocardial infarction
  • Ali Bikmoradi, Azadeh Zafari, Khodayar Oshvandi *, Mehrdokht Mazdeh, Ghodratollah Roshanaei Pages 26-37
    Background and Aim
    Patients with multiple sclerosis suffer from permanent pain. It is being increased to apply relaxation therapy to decrease patient's pain. The progressive muscle relaxation make the muscles feel more relaxed. The aim of this study was to assess the effect of progressive muscle relaxation on pain among patients with multiple sclerosis. Methods & Materials: A randomized controlled trial was carried out among 70 patients with multiple sclerosis selected from Hamadan Multiple Sclerosis Society patients. Inclusion criteria involved diagnosed with multiple sclerosis, 20-65 year old patients, having ability to do daily 20-minute exercises, feeling pain, having an EDSS score equal or less than 4.5. Patients were randomly divided into two groups of control and intervention. Patient's pain was measured using the VAS scale in the two groups at baseline. The relaxation training was implemented among intervention group patients and was repeated three times a week for four weeks. Each session lasted 40 minutes and the patients continued doing exercise at home for the other eight weeks. The control group patients were observed routinely. Patient's pain was measured eight weeks later in both groups. Data were analyzed using the paired independent t-test in the SPSS-16.
    Results
    Muscle relaxation had significant effect on pain among patients with multiple sclerosis (P<0.05). The mean of pain severity decreased from 4.60 ± 1.75 to 3.26±1.88 in the intervention group after the intervention. The mean of pain severity remained constant.
    Conclusion
    This progressive muscle relaxation can be used for decreasing pain among patients with multiple sclerosis as a non-expensive, safe and simple method.
    Keywords: relaxation, pain, multiple sclerosis
  • Sousan Valizadeh, Mohammad Bagher Hosseini, Gelavizh Karimijavan, Iran Amirteimori * Pages 38-47
    Background and Aim
    Technology advancement has increased the survival rates of premature infants. Preterm newborns frequently experience oral feeding difficulties due to lack of coordination in sucking, swallowing and respiration. This may negatively affect attainment of independent oral feeding skill and leads to longer hospital stays. This study aimed to examine the effects of non-nutritive sucking vs. oral massage therapy on attainment of independent oral feeding and length of stay in the NICU. Methods & Materials: This clinical trial was conducted on 72 premature infants (28-32 week gestational age) hospitalized in the NICU of Alzahra Hospital in Tabriz in 2013. The eligible infants were randomly allocated to one of the three groups: oral massage, non-nutritive sucking, and control groups. Newborn infants in the oral massage group received pre- and intraoral massage therapy (before gavage) for at least 10 days. The newborn infants in the non-nutritive sucking group were encouraged to suck on a finger of mother or the researcher before gavage. The control group received usual care. The time to attain independent oral feeding and length of stay in the hospital were compared in the groups.
    Results
    Compared to the control group, the time to oral intake was significantly shorter in both experimental groups (P<0.001). There was no significant difference between the duration to achieve independent oral feeding status among the groups (P=0.915). Length of stay in the hospital did not significantly differ among the three study groups (P=0.342).
    Conclusion
    Findings indicated that both oral massage and non-nutritive sucking therapy groups could accelerate attainment of independent oral feeding in premature newborn infants.
    Keywords: oral massage, non, nutritive sucking, oral feeding, premature infant
  • Mahnaz Khatiban, Fatemeh Shirani, Khodayar Oshvandi *, Alireza Soltanian, Ramin Ebrahimiyan Pages 48-58
    Background and Aim
    Insertion of chest tubes is a necessary measurement in chest trauma. The trauma patients need specific skills for self-care. This study aimed to determine the effect of using supportive-educative system on self-care skills in trauma patients with chest drainage system. Methods & Materials: In this quasi-experimental study, 62 trauma patients with chest-tube were selected from three surgery wards of Besat hospital in Hamadan from December 2012 to May 2013. Two wards were randomly allocated into the experiment group (n=31) and one ward was allocated into the control group (n=31). Participants were selected using convenience sampling. The supportive-educative system was designed based on the patients’ needs and was implemented to the experimental group in three consecutive days. The study instruments included self-care needs assessment form and self-care skills checklist. Measurements were completed once the patients were admitted to the wards and three days later by an external observer. Data were analyzed using t-test, Chi-squared test, Mann-Whitney and Wilcoxon tests with a 95% confidence level in the SPSS-16.
    Results
    There were no significant differences between the two groups in the study variables at baseline (P>0.05). Although self-care skills in both control (P<0.01) and experiment (P<0.001) groups were improved, using educative-supportive system led to better self-care skills in the intervention group in compare to the control group (P<0.001).
    Conclusion
    In general, self-care skills of patients with chest drainage system could be improved by supportive-educative system. The improvement in the control group can be attributed to self-care trainings conducted routinely by doctors and nurses.
    Keywords: self, care model, self, care, trauma, chest tube
  • Forough Rafii, Mahbobeh Sajadi Hezaveh *, Naiemeh Naiemeh Seyedfatemi Pages 59-73
    Background and Aim
    Transition from studentship to working life is a stressful and challenging event. The concept of transition is important in nursing education, management, and practice issues. However, despite its supreme importance, there are certain ambiguities about the concept of transition in nursing. The aim of this study was to analyze the concept of transition in the context of nursing in Iran. Methods & Materials: We used the three-phase hybrid concept analysis model including the theoretical phase, the fieldwork phase, and the final analytic phase in this study. In the theoretical phase, we conducted an online literature search to find relevant articles published prior to 2012. In the fieldwork phase, five novice nurses, two experienced nurses, and one head-nurse were interviewed. Interviews were transcribed verbatim and analyzed using thematic analysis approach. During the final analytic phase, we compared the findings of the first two phases to provide a clear and comprehensive definition of the concept of transition.
    Results
    The findings of the theoretical phase revealed that transition was a process phenomenon having defined attributes such as detachment, individual perception, awareness, and human response patterns. According to the findings of the fieldwork phase, transition was an interactive, evolutionary, and time-bound phenomenon that embodies attributes such as socialization, unavoidability, and competence and ability development. In the final analytic phase, a comprehensive definition was provided for the concept of transition in the context of nursing in Iran.
    Conclusion
    This study provided a comprehensive understanding of the concept of transition from nursing studentship to working life in Iran. The findings of this study can be used to develop theories, instruments, and criteria for evaluation of novice nurses’ transition to experienced nurses.
    Keywords: transition, nursing studentship, newly graduated nurse, Hybrid model, concept analysis, Iran
  • Vahid Pakpour *, Mohammadreza Hojat, Hamid Salehi, Azad Rahmani, Ahmad Shahim, Ramin Mohammadi Pages 74-85
    Background and Aim
    Previous studies have shown lack of appropriate inter-professional relationships between nurses and doctors and its negative impact on quality of provided care. This study aimed to determine nurse's attitudes on professional relationships between doctors and nurses. Methods & Materials: In this cross-sectional study, 228 nurses were selected from the internal-surgical and intensive care units of educational hospitals in Zanjan. Data were collected through the Jefferson scale of attitude toward physician- nurse collaboration. Descriptive (mean, median, standard deviation) and inferential statistics (independent t-test, ANOVA) were used to analyze data in the SPSS version 16.
    Results
    The situation of the inter-professional relationship between nurses and doctors was “high”. The maximum score belonged to the "care versus curing"; and the lowest score belonged to the "medical authority". There was a significant relationship between the mean score of the inter-professional relationship with nurses’ employment status (r=0.69, P<0.01).
    Conclusion
    Perspectives of nurses on nurse-doctor relationship was high. Efforts should be made to achieve the ideal situation by paying more attention to nurse's professional roles and their autonomy, including inter-professional relationship subjects in Medicine and Nursing educational curriculum and creating team spirit between nurses and doctors.
    Keywords: inter, professional relationship, nurse, doctor