فهرست مطالب

فصلنامه ذهن
سال سوم شماره 3 (پیاپی 11، پاییز و زمستان 1381)

  • تاریخ انتشار: 1381/10/01
  • تعداد عناوین: 9
|
  • سیدیحیی یثربی صفحه 3

    غزالی یکی از شخصیتهای مو ثر در فکر و فرهنگ جهان اسلام است. در بزرگداشت شخصیت و آثار او همیشه تلاش شده؛ چنانکه نقد و رد عقاید و آرا او هم مدام مورد توجه عده ای بوده است. این مقاله بر آن است که شخصیت غزالی و عقاید و افکار او را، نه بروش پیشینیان که غالبا براساس تعصب مذهبی و مجادلات کلامی بود، و حتی نه در ردیف کار ابن رشد و فلاسفه دیگر؛ بلکه براساس معیارهای عقلانی و حقوقی، مورد ارزیابی و نقد قرار دهد؛ تا بتوان به میزان تاثیر مثبت و منفی وی، در ارج و اعتبار انسان، اندیشه، دانش و عدالت پی برد.
    هدف مقاله تبیین عوامل و عناصر مو ثر در انحطاط فکری و فرهنگی مسلمانان است. در برابر نیاز انسان امروز به معنویت از طرفی و مشکلات مسیحیت از طرف دیگر، باید در شناخت این عوامل، بیش از گذشته حساس و دقیق باشیم. تا بتوانیم فکر و فرهنگ اسلامی را به جایگاه شایسته اش برسانیم. و نیز هدف مقاله کاستن از سیطره شخصیتهاست که یکی از موانع رشد و نوآوری جامعه است. غزالی در دو قلمرو (خردورزی و دینداری)، براساس تکیه به خردورزی و مدارک و اسناد واقعی، با توجه به عوامل پیرامونی زندگی وی، بدور از هرگونه تعصب و تبعیت از جو موافق و مخالف، و بیشتر براساس اظهارات صریح خودش، ارزیابی و نقد می گردد.

  • مهدی قوام صفری صفحه 63

    در این مقاله پاسخ اصلی ابن سینا در برابر شک گرایی بررسی می شود. او با توسل به اصل عدم تناقض، یعنی بدیهی ترین بدیهیات، می کوشد شکاک را بر سر این دوراهی قرار دهد: یا سکوت و اعراض، یا اعتراف به چیزی معین؛ که در هر دو صورت باید از شک گرایی دست بردارد. به نظر ابن سینا بهترین راه خروج از شک گرایی همین توجه به نحوه حاکمیت اصل عدم تناقض بر همه اظهارات و بر همه واقعیت است.

    کلیدواژگان: شک گرایی، اصل عدم تناقض، دلالت، یقین، علم
  • صفحه 121
  • جورج گراهام ترجمه: قدرت احمدی صفحه 173

    مسئله دیگر اذهان، آن است که ما چگونه می توانیم نشان دهیم باور عقل سلیم به اینکه: «دیگران نیز دارای ذهنی مشابه ما هستند» می تواند توجیه شود، و اینکه چرا شک گسترده درباره اذهان دیگر نادرست است؟ فیلسوفان لااقل از دوران دکارت درباره این مسئله بحث نموده اند. آنان برای موجه بودن باور به اذهان دیگر دلایل بسیاری اقامه کرده اند. هدف گراهام در این نوشتار به دست دادن مبادی انکار اذهان دیگر و نیز بررسی پیامدهای آن برای فلسفه ذهن است. او با سه دلیل برای توجیه باور به اذهان دیگر آغاز می کند. امروزه، شماری از فیلسوفان این دلایل را ناکام می دانند. به عقیده نویسنده، چهارمین و در عین حال مطلوب ترین احتجاج برای حل مسئله اذهان دیگر، روایتی است از آنچه که به «استنتاج به بهترین تبیین» معروف است. گراهام معتقد است بدون باور به اذهان دیگر تشخیص یا توصیف رفتار دیگران عملا ناممکن خواهد بود.

  • کیث لرر ترجمه: علیرضا قائمی نیا صفحه 205

    کیث لرر(Keith Lehrer) استاد فلسفه در دانشگاه آریزونا است. لرر در این مقاله اظهار می دارد که ردهایی از قبیل رد مور(Moore) از عهده پاسخ دادن به شکل بنیادی در مورد دعاوی معرفتی: یعنی این مشکل برنمی آیند که آنها لازم است نشان دهند که شرط توجیه را برآورده می سازند. یک شخص برای اینکه به P معرفت داشته باشد، باید در باور به P کاملا موجه باشد. لرر، استدلال می کند ما در باورهایمان هرگز کاملا موجه نیستیم. بنابراین، قطعا معرفتی در اختیار نداریم.

  • فرشاد فرشته صنیعی صفحه 221

    شک گرایی از اساسی ترین محورهای معرفت شناسی است که دارای پیشینه ای طولانی است. برخی گفته اند اساسا معرفت شناسی با شک گرایی آغاز شده است. براساس شک گرایی، انسان می تواند جویای معرفت باشد اما ممکن نیست بدان دست یابد. فلسفه غرب در چند مرحله با این دیدگاه مواجه بوده است. شک گرایی، نخست در یونان باستان مطرح شد و بار دیگر در رنسانس احیا گردید و در بحث های الهیاتی و فلسفی آن دوران نقش ایفا کرد و سپس در دوران جدید توسط دکارت به شکل بحثی فلسفی و آکادمیک درآمد و افرادی مانند هیوم و کانت این دیدگاه را تقویت نمودند. در قرن بیستم، بحث درباره این دیدگاه به شکل گسترده ای در قالب کتب و مقالات ادامه دارد.
    کتاب شکاکیت: نقدی بر ادله، درصدد ارائه و ارزیابی آرا و ادله شکاکان و نیز فلسفه هایی است که به نوعی به شک گرایی منجر شده اند. این کتاب دارای هفت فصل است. در سه فصل اول، کلیاتی درباره شک گرایی بیان می شود و مروری بر آرا و ادله شکاکان قدیم و نیز سوفسطائیان صورت می گیرد. در سه فصل بعدی، اندیشه های فلسفی سه فیلسوف بزرگ یعنی دکارت، هیوم و کانت مورد کنکاش قرار می گیرد. در فصل هفتم، مهم ترین دلایل شکاکان ارائه و سپس نقد می شوند.

  • صفحه 243

    دیوید هیوم (76 - 1711) David Hume فیلسوف اسکاتلندی، متولد ادینبورگ. (Edinburgh) او شاید مهم ترین فیلسوف سده هجدهم است، و به سبب شک گرایی اش در حوزه مابعدالطبیعه و همچنین در حوزه علوم طبیعی شهرت بسیار دارد. آثار اصلی او در این باره رساله در طبیعت انسان (40 - 1739A Treatise of Human Nature،) و جستارهای فلسفی درباره فهم انسان (1748Philosophical Essays Concerning Human Understanding،) است. اثر دوم از 1758 بنام پژوهشی درباره فهم انسان An Enquiry Concerning Human) Understanding) مشهور شد. هیوم این اثر را در 1751 با نوشتن کتاب دیگری تکمیل کرد به نام پژوهشی درباره اصول اخلاق. (An Enguriy Concerning the Principles of Morals) خود هیوم بعدها این درخواست را مطرح کرد که دیدگاه های او را باید براساس پژوهشها داوری کنند نه براساس رساله. اینها همان آثاری است که، به تعبیر خود کانت، چرت جزمیانه او را به هم زده است.
    نظریه معرفت هیوم با تمایز بین ادراک حسی و تعقل آغاز می شود. وقتی چیزی را می بینیم یا می شنویم، و بطور کلی چیزی را در ادراک حسی می یابیم، به واقع از چیزی آگاهی یافته ایم که از طریق حواس بطور بی واسطه به ذهن عرضه می شود. اما انسان در عین حال می تواند چیزهایی را بیندیشد و باور کند که در آن لحظه برای حواس او حاضر نیستند؛ بطور مثال وقایع یا اموری که در گذشته بوده اند یا در آینده خواهند بود و بنابراین در فراسوی تجربه فعلی انسان قرار دارند، می توانند موضوع تعقل و باور او باشند. اینگونه باورها ما را قادر می سازند تا براساس آگاهی ای که درباره جهان کسب کرده ایم بیندیشیم و عمل کنیم.