فهرست مطالب

فصلنامه ذهن
پیاپی 2 (تابستان 1379)

  • تاریخ انتشار: 1379/05/11
  • تعداد عناوین: 11
|
  • سخن نخست
    صفحه 1
    در روزگار حاضر با انبوه بی نظیر اطلاعات و توزیع رسانه ای مواجهیم و عزم و اراده قدرتهای جهانی با استفاده از این ابزار در جهت جهانی کردن و یکپارچه ساختن اذهان و اندیشه های بشری است. در این صحنه جدید، هر فکر و نظام معرفتی ای که بخواهد به بقای خود بیاندیشد و در دایره وجود باقی بماند بناچار باید از اصول و چارچوبهایی پیروی کند که دست کم برخی از آنها در بقای اندیشه های در حال جهانی شدن یا جهانی شده مؤ ثر بوده اند.
    یکی از اصول و پیشفرضها، ظرفیت گفت وگو و ارتباط این نظام اندیشگی با نظامهای اندیشگی دیگر است. به عبارت دیگر تفکری می تواند در این عرصه رقابت حضور یابد که از آمادگی و توانایی لازم برای شنیدن، تحلیل و بررسی سخن دیگران و ارائه پاسخ درخور سؤ الات آنها برخوردار باشد.
  • دیدگاه ها در باب کواین
    دکترعلیرضا هدایی صفحه 2
    از نهم تا سیزدهم آوریل 1988 کنفرانس بین المللی «دیدگاه ها در باب کواین1» با حمایت مالی بنیاد جیمز س.مک دانل James S.McDonnel Foundation))، دانشکده هنرها و علوم، و گروه فلسفه دانشگاه واشنگتن در محل این دانشگاه برگزار شد. بیش از 300 نفر در این کنفرانس چهار روز و نیمه شرکت داشتند. هر یک از 24 سخنران کنفرانس یک ساعت و ده دقیقه فرصت داشت تا مقاله خود را بخواند و به پرسشهای حاضران پاسخ گوید. البته پروفسور کواین خود در میان حاضران بود، و تنها پس از قرائت دو مقاله معلوم شد که شنوندگان انتظار دارند پیش از بیان نظر خود سخنان کواین را بشنوند. در پی آن، پروفسور کواین این پیشنهاد را پذیرفت که به جای نشستن در میان حاضران، به سخنرانان بپیوندد تا به میکروفن دسترسی داشته باشد. اغلب اظهارنظرهای کواین بر روی نوار ضبط شد و پس از پایان کنفرانس و پیاده شدن از روی نوار در اختیار او قرار گرفت تا در نوشتن نظر خود در باب هر مقاله از آنها استفاده کند. مقالات نیز از سوی سخنرانان بازبینی شد و در کتابی به چاپ رسید. آنچه در پی می آید گزارش تلخیص شده برخی دیدگاه های مهم همراه با اظهار نظر کامل کواین درباره آنهاست.
  • مهدی حائری یزدی(ره) صفحه 20

    آنچه از نظر خوانندگان محترم می گذرد بخشی از تقریرات درسهای فیلسوف فقید آیت الله دکترمهدی حائری یزدی(ره) در باب معرفت شناسی و فلسفه تحلیلی است که توسط آقای دکتر عبدالله نصری به رشته تحریر درآمده است و بزودی مجموعه این مباحث به صورت کتاب توسط مو سسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت.
    آنچه در این نوشتار - که به صورتی تطبیقی به نقد و بررسی نظریات فلاسفه اسلامی و غربی پرداخته است - جنبه محوری دارد اثبات عالم خارج و توانایی ذهن انسان در دستیابی به آن است.
    بررسی دیدگاه ها در این زمینه همچون نظریه مشابهت، معرفت عمومی، نظم پدیده ها، پدیدارگرایی، پراگماتیسم، مطابقت و... و داوری نهایی در این خصوص براساس تفکیک میان معلوم بالذات و معلوم بالعرض و تحلیل

  • حسن معلمی صفحه 32

    در این مقاله ابتدا توانایی عقل در رسیدن به واقع به عنوان یک سو ال اساسی مطرح و سپس با تقسیم علوم به حضوری و حصولی توضیح داده شده است که در علوم حضوری، واقع، نزد عالم حاضر است لذا سو ال از مطابقت با واقع در مورد آن خطاست بلکه علم در مورد آن، عین واقع است و خطا در آن راه ندارد. ولی در علم حصولی مطابقت معنا دارد هر چند در بدیهیات اولیه مطابقت، قطعی و محرز است. در بدیهیات، علت تصدیق، تصور موضوع و محمول و نسبت بین آن دو است و این علت همیشه در تصدیقات بدیهی وجود دارد، یا به صورت خودآگاه و با علم تفصیلی و یا به صورت ناخودآگاه و علم اجمالی.
    در ادامه مقاله چنین نتیجه گرفته شده است که این علم، معرفت حقیقی است گرچه دلیل آن را ندانیم زیرا دلیل و علت یقین مطابق با واقع جزء تعریف موقت حقیقی محسوب نمی شود بلکه طریق بدان به شمار می آید و طریق به چیزی، جزء حقیقت آن چیز محسوب نمی گردد، مگر اینکه بخواهیم جعل اصطلاح کنیم یا با توجه به اهداف خاصی بخواهیم تعریف ارائه بدهیم.
    در ادامه مقاله، نقض گتیه به تعریف معرفت حقیقی (باور صادق موجه) مطرح و مورد ارزیابی و نقد قرار گرفته است. در واقع مثالهای نقض گتیه به اموری حسی و تجربی است که اصولا یقین آور نیستند و نوبت به یقین مطابق با واقع نمی رسد.

  • محمدتقی فعالی صفحه 45

    علم حضوری بنیادی ترین موضوع در فلسفه معرفت و سنگ بنای مابعدالطبیعه متعالی است. اولین تقسیم علم آن بود که یا حصولی است و یا حضوری. قسم دوم هر چند نقشی اساسی و بس مو ثر دارد اما به دلائلی مورد بی مهری قرار گرفته است.
    مقاله حاضر تحلیل و بررسی این بخش از علم را برعهده دارد. لذا نخست به تمایز میان علم حضوری و حصولی پرداخته است تا ماهیت علم حضوری برملا گردد. ویژگی های علم حضوری، اقسام علم حضوری و اثبات اصالت علم حضوری از دیگر مباحث گفتار حاضر است و در هر زمینه دیدگاه ها و نظریه های عمده و اصلی مطرح شده اند.

  • ا.هنفلینگ ترجمه: دکتر همایون همتی صفحه 59

    «معنا و معناداری» یکی از مباحث مهم و دارای نقشی تعیین کننده در فلسفه معاصر است که توجه عده زیادی از متفکران را سخت به خود مشغول داشته است. سو ال اصلی در این بحث آن است که یک کلمه و یا یک جمله برای معنا داشتن باید دارای چه شرایطی باشد. به عبارت دیگر چه زمانی می توان گفت که این کلمه یا جمله معنادار است.
    این مقاله به طرح، نقد و بررسی دیدگاه های مختلف فیلسوفان و صاحبنظران برجسته ای همچون فرگه، راسل، ویتگنشتاین، شلیک، وایزمن، آیر و... در باب نظریه معنا پرداخته و البته اهتمام بیشتر مقاله بر روی آرای ویتگنشتاین است.

  • حمید پارسانیا صفحه 86

    سنت اغلب، در مقابل مدرنیته قرار می گیرد و برای آن تعاریفی ذکر می شود. برخی از تعاریف از ناحیه کسانی است که در خارج از حوزه سنت قرار گرفته و بعضی دیگر مربوط به کسانی است که حیات و زندگی را در پرتو سنت معنا می کنند.
    در تعاریف مدرن - سنت فاقد هویت معرفتی است و بیشتر شیوه ای از عمل و زیست است که ریشه در عادات پیشین دارد و ناخودآگاه به آن عمل می شود، ولیکن در تعاریف دیگر سنت گرچه نوعی از عمل و زندگی است، راه و روش معرفت نیز می باشد. در این تعاریف سنت مشابهتی با منطق پیدا می کند، با این تفاوت که منطق مسیر تردد و آمد و شد دانش حصولی است و سنت طریق دانش شهودی و آگاهی متعالی دینی سنت شیوه ای است که از متن معرفت و علم دینی طلوع می کند و سالکان خود را با سر و رازی که در متن آن حضور دارد، آشنا می گرداند و به همین دلیل سنت را پیوند ناگسستنی با علم دینی است.

  • دکترسیدیحیی یثربی صفحه 98

    مباحث معرفت شناختی عرفا (اگر چه نه با همین عنوان) در متون عرفانی مطرح شده اند. در این سلسله مقالات، این مسائل استخراج و طبقه بندی شده و البته در محدوده عرفان اسلامی معرفی خواهد شد.
    در راستای این هدف، نگارنده نخست به نقل مطالبی از متون معتبر عرفانی پرداخته و سپس مقاله را با درج اظهارات عین القضاه همدانی، عارف قرن ششم پی می گیرد.
    همچنین در آغاز، مختصری درباره شیوه بحث توضیح داده شده و تا اندازه ای به حدود و امکانات و مشکلات کار اشاره گردیده است.

  • عباس عارفی صفحه 112

    یکی از بحثهای مهمی که از زمان امانوئل کانت به بعد، نقش بسیار جدی و سرنوشت سازی را در معرفت شناسی بر عهده گرفت این بود که «آیا ذهن بشر در دریافتها و ادراکات خود نسبت به عالم خارج به مثابه آینه ای است که منفعلانه صورت مقابل خود را باز می تاباند بی آنکه هیچگونه دخل و تصرفی در آن صورت داشته باشد یا اینکه دریافتها و ادراکات، همواره محصول تعامل و تفاعل ذهن و واقعیت خارجی است و در این صورت دسترسی به واقعیت ناب و بی پیرایه امری محال خواهد بود؟»مقاله حاضر در صدد است تا با طرح و تحلیل دیدگاه قائلان به تفاعل ذهن و عین به پاسخی درخور برای این مسئله دست یافته و راه دستیابی به واقعیت و عین را برای ذهن بشر هموار نماید. بر این اساس در این نوشتار ابتدا به دو تقریر کانت و توماس نیگل و نیز تقریری تشبیهی در توجیه تفاعل ذهن و عین پرداخته شده و سپس به آنها پاسخ داده می شود.
    نویسنده در دفاع از امکان ادراک واقعیت خارجی بدون تاثیرات فعالانه ذهن بر آن، معتقد است تفکیک بحث «ارزش معرفتی ادراک» از کیفیت پیدایش آن، کلید حل این معضل معرفت شناختی است، حال آنکه درهم آمیختن این دو بحث، موجب قوام دیدگاه تفاعل گرایانه شده است.

  • صفحه 126

    تامل درباره مسئله معرفت و علم ریشه در پیشینه دانش بشر دارد و بحث درباره معرفت انسان با نخستین تاملات فلسفی و علمی بشر همراه بوده است. در تاریخ اندیشه اسلامی نیز همواره بخشی از ابواب و فصول فلسفی، عرفانی و حتی کلامی و فقهی متوجه این مسئله بوده است و هر دانشی به تناسب اصول، مبادی و اغراض خود از زاویه ای خاص به این موضوع نگریسته و ابعادی از آن را مورد کاوش قرار داده است. بابهای مربوط به وجود ذهنی، علم و فصلهای متعدد دیگری که به احکام مفاهیم، ماهیات، معقولات اولی و ثانوی و مانند آن می پردازند، از جمله ابواب و فصولی هستند که به طور مستقیم پیرامون دانش و معرفت بشر سازمان یافته اند.
    آنچه تحت عنوان Epistemology یاTheory of Knowledge از قرن نوزدهم به بعد و در صدساله اخیر مطرح شده است، عنوانهای جدیدی هستند که در فارسی، به معرفت شناسی یا نظریه معرفت و مانند آن ترجمه می شوند. این عناوین حاکی از رویکردهای خاصی اند که در این سده به تناسب اصول موضوعه و تنگناهای معرفتی اندیشه فلسفی غرب، شکل گرفته اند و کاوش پیرامون مسائل و مباحثی را که در ارتباط با آن اصول معنا می یابند در دستور کار خود قرار داده اند.

  • صفحه 131

    از آن هنگام که انسان پا به عرصه وجود گذاشت، شناخت جهان را نشانه گرفت. خردورزی در شناخت هستی، همزاد و همراه انسان است و تاریخی به درازای اندیشه دارد. باری، هر دریچه ای، شانی و هر روزنه ای، وجهه ای از جهان هستی را با انسان بازگفت تا آنکه توانست ماجرای هستی را به هزار دیده ببیند و با هزار گوش بشنود. هر یک شرحی از بانگها و رنگهای هستی را بر سامعه و باصره او نشاندند و این رقیبان هر چند که بر صفحه فکر، رنگ تامل افشاندند اما از تحیر و جهل او نکاستند؛ که هر شرحی و هر قصه ای با خود ماجراهای ناگفته بسیار داشت.
    ناگاه او گامی دیگر به پیش نهاد و از خود پرسید: اگر من با ذهن خود در پی کشف واقعم، اساسا خود ذهن چیست؟ اگر من جهان را می شناسم، شناختن، خود چیست؟ دریغا که این پرسش شکوهمند و پر رمز و راز که می توانست برای بشر مبارک باشد، با ظلمت و بیراهگی و شکاکیت همراه گشت؛ تو گویی تاریخ معرفت با فصل خزان آغاز شد!