فهرست مطالب
فصلنامه ذهن
سال هفدهم شماره 1 (پیاپی 65، بهار 1395)
- تاریخ انتشار: 1395/04/20
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحه 5از دید مولف مقاله، «طبقه بندی علوم» از فروع مبحث «هویت شناسی» علم و مبتنی بر مسئله ی «ملاک وحدت و تمایز علوم» است. از نظر وی می توان با دو رویکرد، به مسئله ی «طبقه بندی علوم» نگریست: 1. پسینی، 2. پیشینی. طبق تعریف ایشان طبقه بندی علوم، با رویکرد پسینی عبارت است از: «ترسیم جغرافیای میراث معرفتی بشر» و با رویکرد پیشینی، عبارت است از: «مهندسی مطلوب معرفت». مولف در متن مقاله، پس از ارائه ی تعاریف «علم دینی» و «علوم انسانی اسلامی»، همچنین اشاره به اهداف و فواید طبقه بندی علوم و ضروت آن، نگاهی گذرا به تاریخچه ی طبقه بندی در دنیای غرب و نیز جهان اسلام افکنده است. در ادامه نیز با نقد اجمالی نظریه های مختلف در باب ملاک وحدت و تمایز علوم و تبیین «نظریه ی تناسق» (سازواری چندوجهی مانعه الخلوی مولفه های رکنی علم) منطق پیشنهادی خود برای تفکیک و طبقه بندی علوم را که مبتنی بر نظریه ی مزبور است، ارائه می کند. در انتها نیز سوالات و اشکالات احتمالی وارد بر نظریه را مطرح کرده، پاسخ می گوید. وی الگوی پیشنهادی خود را طبقه بندی «هرم- شبکه سان» علوم می نامد.کلیدواژگان: علم دینی-تعریف، علوم-طبقه بندی، علوم انسانی، معیار وحدت و تمایز علوم، نظریه ی تناسق ارکان علم، الگوی طبقه بندی هرم-شبکه سان علوم
-
صفحه 29پیامبر خدا(ص) و امامان معصوم(ع) گذشته از رسالت، بیان شریعت که از پرتو جعل الهی بر عهده آنان آمده، جهات دیگری نیز دارند. گفتار، کردار و تقریر معصومان(ع) سنت را به عنوان یکی از منابع استنباط رقم زده است؛ اما مشکلی که در این میان برای مستنبط احکام رخ می دهد آن است که آیا از هر روایتی می توان استنباط فقهی صورت داد یا نه؟ در اینجاست که سخن از شئون و جهات مبینان شریعت و کشف دقیق قلمرو سنت برای فقیه، موضوعی مهم شمرده می شود. مسئله ای که پژوهش حاضر بدان پرداخته، عبارت است از روش کشف قلمرو سنت است. به منظور حل این مسئله، پنج روش ، بررسی و ارزیابی شده است. این روش ها عبارت اند از: عقلی محض، عقلی نقلی، نقلی فقهی، سیستماتیک و نقلی محض. روش نقلی محض اگر با مصداقشناسی شئون، تکمیل و با بهره از روش های دیگر پیشرفت داده شود، بی تردید بهترین راه است.کلیدواژگان: قلمرو سنت، مبینان شریعت، شئون، روش، عقل، نقل
-
صفحه 49در هرمنوتیک دو رویکرد روشی و فلسفی شایع است که اصلی ترین تفاوت آنها در پیش فرض اساسی معناداری متن فی حد ذاته و صرف نظر از خواننده است. در بین این دو رویکرد آنکه با دانش اصول فقه قرابت داشته، در این پیشفرض بنیادین مشترک است، هرمنوتیک روشی است. به طورطبیعی بررسی تطبیقی این دو دانش ثمرات معرفتی درخوری برای هر دو خواهد داشت؛ اما پیش زمینه اصلی این بررسی و مقدم بر آن، بررسی تطبیقی دستگاه های فکری آنهاست که تشکیلدهنده اصلی هویت آنها میباشد؛ زیرا تنها در این صورت است که معنای قواعد و روشهایی که در این دو دیسیپلین به کار رفته، معین خواهد شد. از این جهت لازم است در ابتدا بررسی تطبیقی ای بین مبانی الاهیاتی هرمنوتیک روشی و دانش اصول فقه صورت گیرد؛ چراکه خاستگاه اولین و اصلی شکلگیری هرمنوتیک روشی، تفسیر کتاب مقدس در بین یهودیان و مسیحیان بود و به همین دلیل آموزه های الاهیاتی نقش بسیار مهمی در شکلدهی به آن داشت. مقاله حاضر میکوشد این بررسی تطبیقی را بین اصلیترین آموزه های الاهیاتی که بیشترین تاثیر را در ساماندهی به روشهای تفسیری در هرمنوتیک و اصول فقه دارند، انجام دهد.کلیدواژگان: هرمنوتیک روشی، هرمنوتیک روش شناختی، اصول فقه، مبانی الاهیاتی
-
صفحه 79زمان با سه آموزه کلیدی فلسفه هگل یعنی مکان، صیرورت و روح همبسته است؛ 1. مکان، زمان می شود؛ یعنی وجود مکان به مثابه زمان (توالی اکنون ها) متعین می شود. 2. زمان به این معنا صیرورت به شهود درآمده است که حرکت دیالکتیکی روح در آن ر خ می دهد. 3. شباهت زمان- به مثابه اکنون های تهی و انتزاعی - و روح - به مثابه مفهوم - روح را قادر به نفی زمان می سازد. هایدگر این تحلیل هگل را مناسب فهم شایع از زمان ( زمان – اکنون ) می داند و نه معنای اصیل زمانمندی. درک معنای اصیل زمان نیازمند آن است که نه تنها وجود مکان بلکه وجود هر موجودی بر اساس زمان فهمیده شود. در عین حال هایدگر تبیین هگل از نحوه شکلگیری و تطور تاریخی معانی زمان را تلاشی ستایش برانگیز برای برقراری نسبتی معقول میان معانی گوناگون زمان می داند.کلیدواژگان: زمان، مکان، صیرورت، روح، هگل، هایدگر، حرکت دیالکتیکی
-
صفحه 95از آخرین تلاش های فلسفی هیک پیش از مرگش، رفع تعارضات جدیدی بود که در حوزه علم و دین مطرح شده است. از این جهت وی به عنوان یک فیلسوف دین متاله سعی می کند چالش هایی را که یافته های علم عصب شناسی در برابر تجربه دینی قرار داده است، مرتفع کند. هدف اصلی نوشتار حاضر بررسی نظر هیک در این باب است. این بررسی در دو محور کلی انجام گرفته است: در ابتدا دیدگاه هیک درباره تجربه دینی تبیین و بررسی شده، سپس نحوه پاسخ او به مناقشات برآمده از عصب شناسی ارزیابی و بررسی شده است. با بررسی دیدگاه هیک و با توجه به نقدهایی که در دو بخش جداگانه بر دیدگاه وی مطرح کردیم، روشن شد که اگر هم چالشی میان مباحث عصب شناختی و بحث تجربه دینی وجود داشته باشد- که این خود محل مناقشه است- به نظر نمی رسد اراده علمی- فلسفی هیک برای حل این چالش کافی باشد.کلیدواژگان: جان هیک، تجربه دینی، عصب شناسی، امر متعال
-
صفحه 121چندلای هایبودن ساختار مفهومی (Conceptual Structure)قرآن سبب شده است یکی از دغدغه های دین پژوهان ازعصر نزول وحی تا کنون دستیابی به مقاصد واقعی خالق وحی در ورای آیات قرآن باشد. همین مسئله زمینه بهکارگیری نظریات علمی متعدد را در هر عصری برای کشف مفاهیم نهفته در ساختار مفهومی تودرتوی این کتاب آسمانی فراهم ساخته است. این پژوهش نیز درچارچوب نظریه «فضاهای ذهنی» (Mental Space Theory)فوکونیه (Fauconnier) (1985) به مطالعه ساختار مفهومی قرآن کریم در محدوده پانزده پانزده جزء دوم، بپردازد تا کارایی آن را در تبیین ساختارهای مفهومی قرآن ارزیابی کند. روش انجام پژوهش، توصیفی- تحلیلی است؛ بدین ترتیب که پس از معرفی چارچوب نظری تحقیق، داده ها به شیوه کتابخانهای و به کمک فیشبرداری از محدوده پژوهش استخراج شده، با تحلیل آنها مشخص گردید نظریه فضاهای ذهنی در تحلیل شناختی ساختار مفهومی قرآن کارآمد است، تشخیص و تفکیک فضاهای حاکم بر آیات و روابط میان آنها زمینه درک بهتری را از مقاصد واقعی خالق وحی فراهم میسازد. در نهایت معلوم شد ارتباط میان فضاهای حاکم برآیات هدفمند بوده، هرآی های از قرآن نیز بر مبنای فضای ذهنی خاصی مفهومسازی شده است.کلیدواژگان: قرآن کریم، فوکونیه، فضاهای ذهنی، ساختار مفهومی