فهرست مطالب

پایش - سال هشتم شماره 1 (پیاپی 29، زمستان 1387)

مجله پایش
سال هشتم شماره 1 (پیاپی 29، زمستان 1387)

  • 106 صفحه، بهای روی جلد: 20,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1387/12/25
  • تعداد عناوین: 12
|
  • سعادت ترابیان، عباس علی کریمی، مجتبی صداقت سیاهکل، محمدحسین ماندگار صفحات 5-10
    بیماری های قلبی، شایع ترین علل مرگ و میر در کشورهای توسعه یافته و همچنین در کل دنیا هستند و طبق پیش بینی سازمان بهداشت جهانی، عامل اصلی مرگ و میر در سراسر دنیا در سال 2020 خواهند بود. شایع ترین عمل جراحی در مبتلایان به تنگی عروق کرونر، جراحی تعویض عروق کرونر (‍Coronary Artery Bypass Graft-CABG) است. به منظور تعیین احتمال بقای بیماران مبتلا به تنگی عروق کرونر پس از عمل جراحی (CABG) در سال 1380 در بیمارستان دکتر شریعتی تهران، 340 بیمار (83 زن و 257 مرد) که در مدت 6 ماه تحت عمل Isolated-CABG قرار گرفته بودند، بررسی شدند. عوامل خطر مهم بیماری عروق کرونر از جمله سابقه پر فشاری خون (Hypertension-HTN)، دیابت (Diabetes Mellitus-DM)، چربی خون، مصرف سیگار و سابقه CABG قبلی در بیماران بررسی گردید. عوامل خطر مربوطه، به علاوه سن، نمایه توده بدنی (Body Mass Index-BMI)، کسر تخلیه (Ejection fraction)، اولویت (Priority) عمل جراحی، مدت زمان بیهوشی، پمپ و کلامپ آئورت زنان و مردان نیز مورد مقایسه قرار گرفتند. برای تعیین میزان بقای بیماران نیز از روش تحلیل بقا استفاده گردید. در این مطالعه، مصرف سیگار در مردان نسبت به زنان بیشتر بود. سابقه HTN، DM، چربی خون و میانگین BMI در زنان بیش از مردان بود. همچنین زنان از مردان مسن تر بودند، Ejection fraction آنها بیشتر بود و عمل های جراحی غیرانتخابی در زنان بیشتر از مردان انجام شده بود. از 3 نوع رگی که برای پیوند استفاده شده بود، شریان رادیال در مردان نسبت به زنان بیشتر به کار رفته بود. تعداد پیوند از یک تا شش رگ متفاوت بود، ولی در اکثر موارد 3 یا 4 پیوند استفاده شده بود.
    متوسط زمان بیهوشی، بستن آئورت (Aortic cross-Clamp) و پمپ در زنان و مردان اختلاف معنی داری نداشت. میانگین مدت اقامت زنان، پس از عمل بیش از مردان بود. در کل، تعداد 7 مرد (2.7 درصد) و 10 زن (12 درصد) در زمان بستری در بیمارستان فوت شدند. احتمال بقای یک ماهه بیماران با روش (Kaplan Meier) در مردان 97.12 درصد، در زنان 88.43 درصد و در کل بیماران، 95.29 درصد به دست آمد. در این مطالعه، عواملی که با کاهش احتمال بقا همراه بودند عبارت بودند از: جنس مونث، سابقه HTN، هیپرلیپیدمی (زیاد بودن چربی خون)، سابقه قبلی CABG، سابقه بستری در بخش مراقبت های ویژه قلبی (‍Cardiac Care Unit-CCU)، عمل های جراحی غیرانتخابی، مدت زمان بیهوشی و کلامپ طولانی.
    کلیدواژگان: شریان کرونر، عامل خطر، تحلیل بقا، CABG
  • علیرضا ابدی، مکاظم حمد، فاطمه اسلمی، حمید علوی مجد، ناصر بهنام پور صفحات 11-16
    اطلاعات مربوط به تعداد موارد فوت و علل مربوط به آنها، از پایه ای ترین اطلاعات مورد نیاز برای تشخیص وضعیت سلامت جامعه و مقابله با عوامل مخاطره به شمار می آید. از آنجا که این نوع اطلاع همیشه با مشکل کم شماری (Undercount) مواجه است، انجام مطالعات مختلف برای برآورد کم شماری مرگ و میر ضروری است. هدف از این مطالعه استفاده از روش های مختلف گیر و بازگیر برای برآورد میزان کم شماری در داده های مرگ و میر شهر گرگان و به دست آوردن ضرایب تصحیحی برای برآورد کم شماری مرگ و میر کشور است.
    برای برآورد کم شماری مرگ و میر در جامعه، از چند روش می توان استفاده کرد که برآوردگرهای پترسن، چپمن، مدل های مختلف لگ خطی و روش پوشش نمونه ای از جمله آنها هستند. در این مقاله، با به کار گیری این روش ها، از اطلاعات مرگ و میر اداره آمار و معاونت بهداشت وزارت بهداشت درمان، آموزش پزشکی و سازمان ثبت احوال کشور برای برآورد کم شماری مرگ و میر شهر گرگان استفاده شد.
    برای داده های مرگ و میر شهر گرگان نسبت به سه فهرست ادغام شده میزان کم شماری مرگ و میر، بر مبنای روش های پترسن، چپمن و لگاریتم خطی، میزان 16.3 درصد و بر پایه روش پوشش نمونه ای، 18.3 درصد برآورد گردید.
    با تعمیم نتایج حاصله به کل کشور و برآورد میزان کم شماری مرگ و میر نسبت به اطلاعات اداره آمار وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، میزان مرگ و میر خام با روش لگ خطی، 5.57 در هزار و با روش پوشش نمونه ای 5.7 در هزار برآورد می شود.
    نتایج حاصل از برآورد میزان خام مرگ و میر کشور با برآوردهایی که مراجع رسمی آماری کشور و سازمان های بین المللی از میزان مرگ و میر خام ایران ارایه داده اند، همخوانی دارند.
    کلیدواژگان: کم شماری مرگ و میر، روش گیر و باز گیر، روش لگ خطی، روش پوشش نمونه ای، شهر گرگان
  • آیین محمدی، ریتا مجتهدزاده، حمیدرضا فرخ اسلاملو صفحات 17-23
    در دو دهه اخیر، گسترش کمی دانشگاه های علوم پزشکی و افزایش تعداد فارغ التحصیلان این گروه به عنوان در دسترس ترین راه حل سامان دادن به کاستی های نظام بهداشتی و درمانی مد نظر بوده است. در حال حاضر، بهبود کیفیت ارایه خدمات آموزشی در دانشگاه های علوم پزشکی، اهمیت بیشتری یافته و در اولویت قرار گرفته است.
    هدف از این مطالعه تعیین تفاوت های ارایه خدمات آموزشی در رشته های کاردانی بهداشت شامل بهداشت عمومی با گرایش های مبارزه با بیماری ها و خانواده، بهداشت محیط و بهداشت حرفه ای در ایران و شناسایی نقاط قوت و ضعف آنها در مقایسه با یکدیگر بوده است.
    به این منظور، مجموعه ای شامل 47 معیار و شاخص، در قالب یک نمودار شاخه درختی، طراحی شد. سپس وزن این معیارها با روش های جلب توافق آرا تعیین گردید. از هر دانشکده، نماینده ای معرفی شد تا پرسشنامه ای را که برای جمع آوری اطلاعات طراحی شده بود، تکمیل کند. اطلاعات جمع آوری شده با بازدید از دانشکده ها تکمیل و تصحیح گردیدند. سپس امتیاز هر دانشکده در هر معیار محاسبه شد. برای تحلیل نهایی نیز از یک نرم افزار رایانه ای که به همین منظور طراحی شده بود استفاده گردید.
    در مقطع کاردانی رشته های بهداشت، دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران، با امتیاز 86.53 از 100، رتبه اول، دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید صدوقی یزد با امتیاز 67.87 از 100، رتبه دوم و دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شیراز با امتیاز 64.44 از 100، رتبه سوم را کسب کردند.
    با انجام این طرح، نقاط قوت و ضعف ارایه خدمات آموزشی در رشته های بهداشت مشخص شدند و به مثابه الگویی عملی برای اصلاح و ارتقای کمی و کیفی، در اختیار برنامه ریزان و مسوولان قرار گرفت.
    کلیدواژگان: آموزش، بهداشت، رتبه بندی، سطح بندی، دانشکده
  • محمد عرب، اصغر زارعی صفحات 25-30
    پژوهش حاضر به منظور بررسی وضعیت آگاهی مدیران بیمارستان های خصوصی تهران در زمینه حقوق بیمار و تعیین عوامل موثر بر آن انجام شد. با استفاده از پرسشنامه ای حاوی 32 سوال، میزان آگاهی 35 نفر از مدیران بیمارستان های خصوصی تهران در زمینه حقوق بیمار مورد سنجش قرار گرفت. بر اساس نتایج مطالعه، 23 درصد از مدیران بیمارستان های خصوصی دارای سطح آگاهی خوب، 54 درصد سطح آگاهی متوسط و 23 درصد نیز دارای سطح آگاهی ضعیفی از حقوق بیمار بوده اند. همچنین مدرک تحصیلی، محل اخذ مدرک تحصیلی، رشته تحصیلی و گذراندن دوره های مدیریتی، چهار عامل موثر بر سطح آگاهی مدیران بیمارستان های خصوصی در زمینه حقوق بیمار بوده اند.
    به طور کلی، از آنجا که 77 درصد از مدیران بیمارستان های خصوصی شهر تهران سطح آگاهی رضایت بخشی از حقوق بیمار نداشته اند و با توجه به این که آگاهی، مبنای عملکرد قرار می گیرد، می توان پیش بینی کرد که عملکرد این مدیران در زمینه حقوق بیمار مناسب نخواهد بود. این مساله با توجه به آگاهی روز افزون بیماران از حقوق خود، باعث ایجاد چالش هایی در روابط بیمار و بیمارستان خواهد شد. بنابراین، ارتقای سطح آگاهی مدیران بیمارستان های خصوصی از حقوق بیمار امری ضروری است که نیاز آن به شدت احساس می شود.
    کلیدواژگان: آگاهی، مدیر بیمارستان، حقوق بیمار
  • منیر مظاهری، مسعود فلاحی خشکناب، سیدباقر سادات مداح، مهدی رهگذر صفحات 31-37
    پرداختن به نیازهای معنوی، جزء ضروری مراقبت کل نگر در پرستاری شناخته شده است. هدف این مطالعه، تعیین نگرش پرستاران مرکز آموزشی درمانی روان پزشکی رازی به معنویت و مراقبت معنوی است که به روش مقطعی انجام گردید. جامعه پژوهش شامل تعداد 107 نفر از پرستاران مرکز آموزشی درمانی روان پزشکی رازی بود که همگی به عنوان نمونه پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند.
    ابزار پژوهش شامل مقیاس سنجش معنویت و مراقبت معنوی (Spirituality and Spiritual Care Rating Scale-SSCRS) بود. داده ها پس از جمع آوری به وسیله نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون های آماری من ویتنی، کای دو، کروسکال والیس و کولموگروف اسپیرینوف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    نتایج حاکی از آن بودند که میانگین نمره نگرش به معنویت و مراقبت معنوی، 63.40 با انحراف معیار 7.57 و نمرات اکثریت جامعه پژوهش بین 33 تا 92 که حداکثر نمره پرسشنامه بوده، قرار داشته اند. این امر نشان دهنده آن است که نگرش به معنویت و مراقبت معنوی در پرستاران مرکز آموزشی درمانی روان پزشکی رازی در سطح مثبت و بالایی قرار دارد (اکثریت جامعه در صدک سوم قرار داشتند). بررسی ارتباط متغیرهای شغلی مندرج در پرسشنامه با نگرش به معنویت و مراقبت معنوی نشان داد.
    پرستاران نگرش مثبت به معنویت و تمایل به ارایه مراقبت های معنوی دارند و فراهم آوردن بستر مناسب برای ارایه این مراقبت ها می تواند سبب انجام آنها گردد.
    کلیدواژگان: نگرش، معنویت، مراقبت معنوی، پرستار
  • وحید خوری، شیما چنگیزی، ابوالقاسم پوررضا، رمضان زینعلی صفحات 39-47
    فرآیند مشاوره یکی از مهم ترین شاخص های مراقبت از بیمار به شمار می آید. تحقیق حاضر با هدف تعیین متوسط زمان مشاوره و عوامل موثر بر آن در پزشکان عمومی شهر گرگان انجام شده است.
    در این پژوهش، 620 مورد مشاوره، از 62 پزشک عمومی، مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها پس از ورود به رایانه تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان دادند که متوسط زمان مشاوره در گرگان 2.6±6.9 دقیقه بود. زمان مشاوره با افزایش میانگین اقلام داروهای تجویزی و افزایش تعداد دفعات قطع مشاوره، افزایش می یافت (P<0.05).
    زمان مشاوره با عواملی از قبیل تعداد دفعات قطع مشاوره توسط بیمار، سطوح تحصیلی وی و حجم تجویز نسخ توسط پزشک ارتباط مستقیم داشت (P<0.05). زمان مشاوره در پزشکان شهر گرگان، نسبت به بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته، کمتر است. عوامل متعددی مانند تعداد زیاد بیماران در اتاق انتظار و حجم زیاد تجویز توسط پزشک می تواند این کاهش را توضیح دهد.
    کلیدواژگان: زمان مشاوره، پزشک عمومی، تجویز غیرمنطقی
  • کتایون جهانگیری، سیدجمال الدین طبیبی، محمدرضا ملکی، شهرام علمداری صفحات 49-57
    از آنجا که ایران از کشورهای بلاخیز جهان به شمار می آید، مدیریت بلایا یکی از موضوعات مهم و در اولویت کشور محسوب می شود. یکی از رویکردهای مورد استفاده برای مدیریت بلایا، رویکرد جامعه محور است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی مدیریت جامعه محور بلایا در کشورهای منتخب و ارایه الگویی برای ایران است. بر این اساس، مطالعه ای به صورت توصیفی تطبیقی و در 6 مرحله انجام پذیرفت و در آن کشورهای منتخب از نظر مشارکت جامعه در ابعاد مدیریتی همچون سیاست گذاری، برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی و کنترل در بلایا با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفتند.
    یافته های پژوهش حاضر نشانگر آن است که کشورهای مورد مطالعه بر حسب ویژگی های اجتماعی، بومی و فرهنگی از الگوهای متفاوتی برای جلب مشارکت جامعه استفاده کرده اند. برای مدیریت موفق بلایا مشارکت جامعه در مراحل مختلف چرخه مدیریت بلایا الزامی است، اما نوع مشارکت جامعه بر حسب ویژگی های هر مرحله تفاوت دارد. بر پایه یافته های حاصل از پژوهش، الگویی طراحی شد تا اعمال مدیریت جامعه محور بلایا برای ایران امکان پذیر گردد. بیشترین تاکید این الگو بر حضور و مشارکت جامعه در سطح محلی در روستاها و محله ای در شهرها بود و برای رسمیت بخشیدن به این حضور، ساختاری طراحی شد که این حضور را از طریق ایجاد «شورای راهبردی» در ستاد مرکزی مناطق شهرداری و دهیاری تسهیل کند. در زیر مجموعه شورای راهبردی در ستاد مرکزی مناطق شهرداری و یا دهیاری، دو شورای برنامه ریزی و اجرایی پیش بینی گردید که هر دو از طریق رابط تسهیل گر مستقر در شهرداری مناطق و یا دهیاری، با مربیان آموزش دیده که ساکن محلات هستند، مرتبط می شوند. این مربیان وظیفه آموزش نیروهای داوطلب محلی در روستا و محله ای در شهرها خود و نیز مسوولیت آموزش و سازماندهی مردم را بر عهده دارند. این نیروها در قالب 6 کمیته عملیات، پشتیبانی، ایمنی و امنیت، روابط عمومی و رسانه، برنامه ریزی، آموزش و پژوهش، سازماندهی و هدایت می شوند.
    امید است که با استفاده از رویکرد جامعه محور و از طریق استقرار الگوی پیشنهادی به میزان قابل توجهی بر توان دولت در مواجهه با بلایا افزوده گردد.
    کلیدواژگان: الگو، مدیریت بلایا، جامعه، محور، بررسی تطبیقی، ایران
  • منیژه علوی، کامبیز پوشنه، علی اکبر خسروی صفحات 59-65
    هدف اصلی از این پژوهش، تعیین میزان آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان در زمینه سلامت بلوغ و ارتباط آنها با میزان تحصیلات مادر بود تا زمینه برنامه ریزی آموزش توسط آموزش و پرورش برای دانش آموزان و نیز اولیا و مربیان فراهم گردد. در این مطالعه، تعداد 386 دانش آموز دختر مقطع سوم راهنمایی تحصیلی در سال 85-84 از 5 منطقه آموزش و پرورش شهر تهران (شمال، جنوب، مرکز، غرب و شرق) بر اساس نمونه گیری تصادفی خوشه ای، انتخاب و با استفاده از سه پرسشنامه آگاهی، نگرش و عملکرد، اطلاعات در زمینه های سلامت جسمانی و نیز روانی اجتماعی بلوغ، جمع آوری و داده ها با به کارگیری فنون توصیفی و تحلیلی آماری (تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی) توسط نرم افزار SPSS توصیف و تحلیل شدند.
    میانگین سن شروع قاعدگی 12.5 سال بود و اختلاف معناداری بین سن شروع قاعدگی در مناطق مختلف آموزش و پرورش شهر تهران یافت نشد. 78.8 درصد از دانش آموزان از تعریف کامل بلوغ آگاهی داشتند. 45.5 درصد از دانش آموزان بلوغ را ناخوشایند و مایه دردسر و 36.7 درصد آن را یک پدیده طبیعی و خوشایند بیان کردند. نتایج نشان دادند که، در هنگام اولین قاعدگی، 10.4 درصد از دانش آموزان دچار وحشت شده بودند و تنها 17.1 درصد از قبل اطلاع و آمادگی اقدامات لازم برای آن را داشتند. 50.3 درصد از دانش آموزان دارای آگاهی زیاد، 54.4 درصد دارای نگرش مثبت و 57 درصد دارای عملکرد متوسط (نسبتا صحیح) در زمینه های سلامت جسمانی و نیز روانی اجتماعی بلوغ بودند که بیشترین فراوانی را به خود اختصاص دادند. همچنین ارتباط معناداری بین میزان تحصیلات مادر و سطح آگاهی و نیز عملکرد دانش آموزان مشاهده گردید (P<0.0). به علاوه، خانواده به مثابه منبع آموزش سلامت بلوغ در 73.4 درصد و به عنوان منبع مشاوره سلامت بلوغ در 76.5 درصد از موارد ترجیح داده شد. به رغم ارتقای سطح آگاهی، نگرش و رفتار سلامتی دانش آموزان نسبت به دهه قبل، نیاز به آموزش همچنان وجود دارد. به علاوه، با توجه به این که بیش از نیمی از دانش آموزان (57.5 درصد) دارای آگاهی زیاد و بسیار زیاد و 60.9 درصد دارای نگرش مثبت و بسیار مثبت نسبت به سلامت بلوغ بوده اند، انتظار عملکرد بهتری از آنان می رود (تنها 38.9 درصد عملکرد صحیح و بسیار صحیح داشته اند) و این امر مستلزم بررسی بیشتر و تلاش در بهبود عملکرد آنهاست. ضمنا با توجه به ترجیح خانواده به مثابه منبع آموزش و مشاوره در زمینه سلامت بلوغ توسط دانش آموزان و نقش مهم مادر به عنوان منبع اصلی اطلاعات، اجرای برنامه های آموزشی برای مادران برای انجام راهنمایی و مشاوره صحیح لازم به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: سلامت بلوغ، آگاهی، نگرش، عملکرد، دختران سوم راهنمایی، تحصیلات مادر، تهران
  • وضعیت منحنی رشد وزن نسبت به سن در کودکان 5 ساله و عوامل موثر بر آن در مراکز بهداشتی درمانی تحت پوشش مرکز بهداشت جنوب شهر تهران
    پریچهر توتونچی صفحات 67-73
    نمودار رشد، یکی از ابزارهای مهم برای ارزیابی وضعیت رشد جسمی کودکان است. یکی از انواع رایج نمودار رشد، منحنی رشد وزن نسبت به سن است. هدف از انجام این بررسی، تعیین وضعیت منحنی رشد وزن نسبت به سن در کودکان 5 ساله تحت پوشش مرکز بهداشت جنوب شهر تهران و بعضی از عوامل موثر بر آن با استفاده از یک مطالعه مقطعی است. متغیر های مورد بررسی شامل جنس کودک، وزن زمان تولد، زمان شروع غذای کمکی، نوع شیر مصرفی در 6 ماه اول زندگی، زمان قطع کامل شیر مادر، رتبه تولد، بعد خانوار، میزان تحصیلات مادر، شغل مادر، فاصله تولد کودک با کودک قبلی و وضعیت مراجعه کودک به مرکز جهت کنترل رشد و وضعیت منحنی رشد کودک در 5 سالگی بود. از هر یک از 27 مرکز بهداشتی درمانی تحت پوشش مرکز بهداشت جنوب شهر تهران، 45 پرونده از میان پرونده های کودکان 5 ساله به طور تصادفی انتخاب شد و اطلاعات فوق از پرونده خانوار هر کودک استخراج گردید. از میان 1150 کودک 5 ساله مورد بررسی، 567 نفر (49.3 درصد) پسر و 583 نفر (50.7 درصد) دختر بودند. میانگین وزن زمان تولد، 3200 گرم با انحراف معیار 568.84 گرم بود. کمترین سن شروع غذای کمکی 2 ماهگی و بالاترین سن در 14 ماهگی بود (میانگین 6 ماه با انحراف معیار 1.9 ماه). 84.8 درصد از کودکان مورد بررسی در 6 ماه اول زندگی فقط با شیر مادر تغذیه شده بودند. میانگین سن قطع کامل شیر مادر، 19 ماهگی با انحراف معیار 7.93 ماه بود. حدود 50 درصد از کودکان حاصل زایمان اول بودند. در 79.42 درصد از کودکان، بعد خانوار سه نفر و در بقیه بیش از سه نفر بود. 87 درصد از مادران با سواد و 96 درصد از آنان خانه دار بودند. فاصله تولد در 41.37 درصد از کودکان با کودک قبلی کمتر از 2 سال و 9.9 درصد از آنها با کودک قبلی بیش از 2 سال بوده و بقیه کودکان فرزند اول خانواده بودند. در 8.46 درصد از کودکان، وضعیت مراجعه به مرکز برای کنترل رشد خوب (بین 27-19 مراقبت)، در 26.6 درصد از آنها وضعیت مراجعه، متوسط (بین 18-10 مراقبت) و در 67 درصد موارد وضعیت مراجعه، بد (بین 8-1 مراقبت) بود. 963 کودک (83.74 درصد) در آخرین مراجعه، منحنی رشد وزن نسبت به سن طبیعی (بین صدک 3 و 97)، 19 نفر (1.65 درصد) منحنی زیر صدک 3، 7 نفر (0.61 درصد) منحنی بالای صدک 97 داشتند. در میان کودکانی که منحنی رشد آنها بین صدک 3 و 97 قرار داشت، 40 نفر (3.48 درصد) کندی سرعت رشد، 82 نفر (7.13 درصد) توقف رشد و 39 نفر (3.39 درصد) نزول منحنی رشد را نشان دادند. از میان عوامل مورد بررسی فقط رتبه تولد با وضعیت منحنی رشد وزن نسبت به سن کودکان 5 ساله ارتباط معنی دار آماری داشت (P<0.02). این مطالعه نشان می دهد که به طور کلی، 187 نفر (16.26 درصد) از کودکان 5 ساله مورد بررسی منحنی رشد وزن نسبت به سن غیر طبیعی داشتند که نیاز به بررسی بیشتر و پی گیری دارند. به علاوه، رتبه تولد بالاتر از یک احتمال غیر طبیعی بودن منحنی رشد وزن نسبت به سن در 5 سالگی را افزایش می دهد. تایید یافته های این بررسی نیاز به انجام مطالعات آینده نگر وسیع تر دارد.
    کلیدواژگان: منحنی رشد، نسبت وزن به سن، کودک 5 ساله، عامل خطر
  • لیلا سبزمکان، سیدمحمدمهدی هزاوه ای، کتایون ربیعی، حسن جهانی هاشمی، سیدمحسن میرمحمدصادقی صفحات 75-84
    این مطالعه به منظور بررسی تاثیر مداخله آموزشی بر افسردگی و کیفیت زندگی بیماران با عمل جراحی بای پاس طراحی گردید. این پژوهش نیمه تجربی بر روی 54 بیمار قلبی با عمل جراحی بای پاس که به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند، در مرکز تحقیقات قلب و عروق اصفهان انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها در این مطالعه، سه پرسشنامه بود. ابتدا برای سنجش افسردگی در این بیماران از مقیاس افسردگی بیماران قلبی (Cardiac Depression Scale)، سپس از پرسشنامه خودساخته آموزشی Predisposing، Reinforcing، Enabling Causes in Educational Diagnosis and Evaluation (PRECEDE) و در پایان از پرسشنامه استاندارد بین المللی SF-36 استفاده گردید. مداخله به صورت 9 جلسه آموزشی، یک بار در هفته به مدت 60-90 دقیقه بر اساس اجزای الگوی PRECEDE انجام شد و بیماران به مدت دو ماه پی گیری شدند. به منظور دستیابی به نتایج از نرم افزار SPSS و آزمون های t زوج، t مستقل و مان ویتنی و کای دو استفاده گردید. نتایج نشان دادند که پس از مداخله آموزشی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد میانگین نمره عوامل مستعد کننده (0.0001>P)، عوامل قادر کننده، عوامل تقویت کننده و رفتارهای خود یاری افزایش معنی دار یافته اند (0.001>P). اختلاف معنی داری در میانگین نمرات افسردگی بین دو گروه بعد از مداخله آموزشی مشاهده شد (0.001>P). بعد از مداخله در ابعاد عملکرد جسمی (P<0.04)، مشکلات روحی (P<0.01) مربوط به کیفیت زندگی و در کل در خلاصه سنجش سلامت روانی (P<0.04) بین دو گروه، تفاوت معنی داری به دست آمد.
    یافته های این بررسی کارایی و تاثیر الگوی آموزشی PRECEDE و اجزای آن (عوامل مستعد کننده، عوامل قادر کننده و عوامل تقویت کننده) و عوامل رفتاری این الگو را در بهبود سریع تر وضعیت روانی این بیماران و بهبود افسردگی و در نهایت، افزایش کیفیت زندگی بیماران با عمل جراحی تعویض عروق کرونر مشخص و تایید می کند.
    کلیدواژگان: مداخله آموزشی، افسردگی، کیفیت زندگی، الگوی SF، 36، PRECEDE
  • علیرضا نیک بخت نصرآبادی، سید رضامظلوم، مریم نثاری، فاطمه گودرزی صفحات 85-92
    نگرانی یکی از اجزای مهم اضطراب بوده و بر اساس نتایج مطالعات، با کاهش عملکرد روانی، اجتماعی و شغلی همراه است. از طرفی، مفهوم کیفیت زندگی به مثابه شاخص مهم سلامت روانی و اجتماعی، برای تعیین نیازهای مراقبتی روانی اجتماعی در گروه های مختلف جامعه از جمله جوانان مورد استفاده قرار گرفته است. وجود نگرانی و تاثیر احتمالی آن بر کیفیت زندگی و سلامت روانی جسمانی دانشجویان می تواند کارایی آنان را تحت تاثیر قرار دهد و عواقب فردی و اجتماعی در پی داشته باشد. لذا این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین میزان نگرانی با کیفیت زندگی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد.
    در این مطالعه توصیفی همبستگی، 400 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند. میزان نگرانی با استفاده از پرسشنامه حیطه های نگرانی (Worry domain questionnaire) و کیفیت زندگی با پرسشنامه SF-36 سنجیده شد. پرسشنامه ها در زمانی یکسان توسط خود دانشجویان تکمیل شد.
    میانگین نمره نگرانی کلی دانشجویان 20.0±29.6 نمره (از 100 نمره) و دامنه آن? ??-? بوده است. همچنین 4.8 درصد آنان نگرانی شدید و 34.3 درصد نگرانی متوسط داشته اند. بررسی رابطه همبستگی بین میزان نگرانی با نمرات کیفیت زندگی در حیطه های مختلف نشان داد که بین این دو، رابطه خطی معنی دار معکوس وجود دارد (آزمون ضریب همبستگی پیرسون: P<0.0001 و r=0.682)؛ یعنی با افزایش نگرانی، ابعاد مختلف کیفیت زندگی کاهش می یابد و برعکس.
    بالا بودن میزان نگرانی در دانشجویان نشان دهنده وجود چالش در بهداشت روانی و جسمانی این گروه است. بنابراین، به نظر می رسد اتخاذ روش هایی برای کاهش نگرانی دانشجویان از جمله تامین شغلی و مالی ضروری است تا از این طریق، ضمن کاهش عوارض مستقیم ناشی از نگرانی، سطح کیفیت زندگی آنها هم ارتقا یابد.
    کلیدواژگان: نگرانی، کیفیت زندگی، دانشجو
  • علی اصغر هدایتی، صادق زینالی صفحات 93-95
    سردبیر محترم: «توسعه پایدار» به عنوان مفهومی با سابقه بیش از سه دهه در ادبیات توسعه، امروزه به یک قالب فکری عمده در بسیاری از کشورها، بالاخص کشورهای در حال توسعه، بدل شده است. با وجود آن که این مفهوم، مانند مفهوم توسعه، تعاریف و تفاسیر متعددی را در بر گرفته، اما در سطح بین المللی دارای اجماعی علمی و عملی است که از طریق سازمان ملل و نهادهای مرتبط، به مثابه برنامه عمل توسعه کشورها پیشنهاد شده است.
    بر اساس تعریف کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه (کمیسیون برانت لند) در سال 1987، «توسعه پایدار»، عبارت است از توسعه ای که نیازهای کنونی را تامین می کند، بدون آن که توانایی نسل های آینده را در برآوردن نیازهای خود، به مخاطره افکند. پایداری در عمل، معادله ای میان ضرورت های زیست محیطی و نیازهای توسعه است.
|
  • Saadat Torabian, Abbasali Karimi, Mojtaba Sedaghat, Mohaamad Hossein Mandegar Pages 5-10
    Objective(s)
    To determine One-month survival after CABG in Shariati Hospital.
    Methods
    We followed 340 patients who underwent Isolated-CABG in Shariati Hospital and used survival analysis to compare common coronary risk factors and to assess surgical factors related to survival after CABG.
    Results
    Smoking was more prevalent in males than in females but prevalence of hypertension, diabetes and hperlipidemia was greater in women. Female subjects were older, had greater Body Mass Index (BMI) and left ventricular ejection fraction (LVEF) and had undergone more non-elective surgery compared to males. Most patients had received 3 or 4 grafts (range 1-6 grafts). There was no difference in aortic cross clamp and anesthesia time between the two genders. Females were hospitalized for longer periods after surgery and their mortality rates were greater. One-month survival ratio estimated by the Kaplan Meier method was 97.1% and 88.4% in males and females respectively. The overall survival rate was 95.3%.
    Conclusion
    The factors related to poor survival were: female gender, non-elective surgery, lengthy aortic cross clamp and anesthesia time and the history of: hypertension, hyperlipidemia, previous CABG and CCU hospitalization.
  • Ali Reza Abadi, Kazem Mohammad, Fatemeh Aslami, Hamid Alavi Majd, Naser Behnampour Pages 11-16
    Objective(s)
    To estimate accuracy of Crude Death Rate (CDR) for the country using mortality data from Gorgan, Iran.
    Methods
    Three sources of mortality information in Gorgan were used for estimating the undercount in mortality data.There are some methods for estimating undercount in mortality data. In this study, we estimated it by three different ways of capture-recapture methods. We use Peterson-Chapman, log linear and coverage estimators.
    Results
    The rate of undercount in mortality data by estimate of Peterson and Loglinear was 16.3 and by estimate of coverage method was 18.3. According to these rates the CDR for country is estimated 5.57 and 5.7 in 1000 respectively.
    Conclusion
    Estimated crude death rate for Iran in this study is not significantly different from International Organizations such as UNDP and UNICEF estimation. Their estimation is 5.5 and 5 respectively.
  • Aeen Mohammadi, Rita Mojtahedzadeh, Hamid Reza Farrokh Eslamlou Pages 17-23
    Objective(s)
    After two decades of expansion of medical universities and increasing the number of students as one of the most attainable solutions for the problem of substandard status of Iranian community health, recently, quality-based policies in medical education have taken priority over most of the national health plans. In this study, we stratified educational services of schools providing a two-year degree course in health sciences in Iran to determine their differences.
    Methods
    To measure the educational performance of the course nationwide, a benchmarking tool, consisting of 47 indicators, was devised. Their weights were defined through consensus developing methods. Each school was asked to introduce a representative who would complete a questionnaire, which was designed to collect schools’ information. In the next step, all the divisions were visited by one of the project's members and the school’s representative. Then, data retrieval was performed and verified at the project’s office.
    Results
    Schools providing the course were stratified based on their individual scores. Furthermore, all schools were also ranked in each indicator. Among schools providing the course School of Health Sciences of Iran University of Medical Sciences gained the first rank, with the score of 86.53 out of 100.
    Conclusion
    This study defines the educational strengths and weaknesses of health sciences programs in Iran that could be used as a measure for authorities to devise practical strategies for qualitative and quantitative improvement.
  • Mohammad Arab, Asghar Zarei Pages 25-30
    Objective(s)
    To determine awareness of managers of private hospitals about patient rights and its effective factors in Tehran, Iran.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted among all managers of private hospitals in Tehran (N=35), using a questionnaire including 32 questions. Data were analyzed using descriptive and analytical statistical procedures.
    Results
    The results showed that 23% of managers had good level of awareness. However, 54 % and 23% of them had intermediate and low level of awareness regarding patient rights, respectively.There were four effective factors on awareness of the managers about patient rights including educational degree, discipline, academic institute and training in management.
    Conclusion
    77% of the managers had less than good level of awareness regarding patient rights. As awareness could be a proxy of consequent behavior, therefore it could be predicted that the managers might perform inadequately in their responsibilities related to patient rights.It seems that there is need to promote awareness on patient rights among hospital managers.
  • Monir Mazaheri, Masoud Fallahi Khoshknab, Sadat Sayyed Bagher Maddah, Mahdi Rahgozar Pages 31-37
    Objective(s)
    To assess nurse's attitude toward spirituality and spiritual care in the care of psychiatric patients/clients.
    Methods
    A cross sectional study was conducted to assess the attitude of nurses of Razi psychiatric center on spirituality and spiritual care and providing an educational plan. Samples consist of 107 nurses of Razi psychiatric center. Data were collected using the Spirituality and Spiritual Care Rating Scale (SSCRS). Data were analyzed with statistical software (SPSS) with using descriptive methods and statistical tests.
    Results
    Results showed mean score of attitude on spirituality and spiritual care was 63.40 (SD±4.57). Majority of participants scored between 33-92 which was highest scores for the questionnaire. It shows that attitudes of nurses of Razi psychiatric center to spirituality and spiritual care were positively high.
    Conclusion
    Nurses’ attitude for spirituality and spiritual care is positive and they believe that nurses must give spiritual care for their patients.
  • Vahid Khoori, Shima Changizii, Abolghasem Poorreza, Ramezan Zeinali Pages 39-47
    Objective(s)
    To determine average consultation time and evaluate its determinants in general practitce in Gorgan, Iran.
    Methods
    620 consultations from 62 general practitioners were evaluated. In addition physician consultation time was measured with a stopwatch. After the consultation, a questionnaire was completed for all patients. Data was analyzed by SPSSv11.5 software.
    Results
    The average consultation time of general practitioners in Gorgan was 6.9±2.6 minutes. Consultation time was directly correlated with patient’s interruption, educational level of patient and prescribing volume of physician.
    Conclusion
    This study showed that consultation time in Gorgan is lower than many developed and developing countries. High number of patients in waiting rooms and high prescription volume might explain shorter consultation time in Gorgan.
  • Katayoun Jahangiri, Seyyed Jamaledin Tabibi, Mohammadreza Maleki, Shahram Alamdari Pages 49-57
    Objective(s)
    To compare CBDM in various selected countries in order to design a model for Iran.
    Methods
    A descriptive-comparative study was conducted in six steps in which few countries have been chosen based on their contribution to issues such as policy making, planning, coordination, and control. The related information then was assessed.
    Results
    The results show that in order to achieve a successful disaster management, there is a need for the participation of the community in various disaster management cycle, although the type of this contribution may differ according to the characteristics of each specific country.
    Conclusion
    This paper proposes a model emphasizing on contribution of community in the local level in the villages and neighborhood areas.
  • Manijeh Alavi, Kambiz Poushaneh, Aliakbar Khosravi Pages 59-65
    Objective(s)
    Puberty is a critical period of life. Considering the importance of this event and its effects on adolescent's future and healthy generations, research in this field and its challenges is very necessary and important.
    Methods
    In this study, knowledge, attitude and practice of the adolescent girls in puberty health were assessed in Tehran. For this purpose, 386 students studying in educational districts in five areas of Tehran (North, South, West, East and Center) were randomly selected by clustered sampling. Puberty health data was gathered through knowledge, attitude and performance questionnaires and was statistically analyzed using descriptive statistics as well as analysis of variance.
    Results
    This study showed that the mean age of Menarche was 12.5 years. There was no significant difference between mean ages of menarche in the students of five education districts in Tehran. 45.5% of students believed that puberty is not pleasant and found it troublesome and 36.7% believed that it was a physiologic event. 10.4% of cases were scarred in the first menstrual period and only 17.1% of the students were previously ready for it. The knowledge of 50.3% of students was high. 54.4% had positive attitude about puberty health and the performance of 57% of students was moderate (most frequencies). The correlation between mothers level of literacy and students knowledge and practice regarding puberty health were statistically significant (P<0.05).
    Conclusion
    Results suggest that considering the totally high (and very high) level of students knowledge(57.5%) as well as totally positive (and very positive) attitude regarding menstrual health (60.9%), the practice was supposed to be better (just 38.9% had correct and very correct practice). Therefore education in the field of puberty health especially menstrual health is necessary to improve knowledge, attitude and practice of the students. Furthermore, since the family is preferred as the main source of education (in 73.4% of cases) as well as consultation (in 76.5% of cases), informing and training the families and especially mothers is recommended.
  • The weight to age growth chart in 5 years old children and its risk factors in Tehran, Iran
    Parichehr Tootoonchi Pages 67-73
    Objective(s)
    To determine the weight to age growth chart and some of its risk factors in 5 years old children in South Health Center in Tehran, Iran.
    Methods
    This was a cross-sectional study. We collected data on sex, birth weight, the age of introducing food supplement, tube of milk which consumed during the first 6 months of life by child, the time of complete weaning, birth order, family size, maternal education, maternal job, interval between the child birth and the birth of the previous child at family, the regulation of child care at the health center and the condition of weight to age growth chart at 5 years old child. There were 27 health centers and from each center 45 children were chosen randomly. Data collection was performed from the family file of each child.
    Results
    1150 children were studied. There were 567 (49.3%) male and 583 (50.7%) female. The mean birth weight of children was 3200 g with SD: 568.84g. The minimum and maximum age of food supplement introducing to child were 2mo and 14mo respectively (mean: 6mo, SD: 1.9mo). 845 of children were fed only with breast milk during the first 6 months of life. The mean age of complete weaning was 19mo with SD: 7.93 mo. About 50% of children had first birth order. The family size of 79.42% of children was 3. 87% of mothers were educated and the remaining was illiterate. 96% of mothers were housewives and others were employed. Birth Interval of 41.37% and 9.9% of children with the previous siblings were less than 2 years or more than 2 years respectively and the other children was the first child of the family. 8.46%, 26.6% and 67% of children considered to be good, moderate or bad regarding to regularity of child care at the health center. In general 963 children (83.74%), 19 children (1.65%) and 7 children (0.61%) had normal, under 3 percentile or over 97 percentile weight to age growth chart at the last visit to the health center respectively. There were 40 (3.48%), 82 (7.13%) and 39 (3.39%) slowness, flatness or descending of the weight to age growth chart. There was significant statistical relationship between the weight to age growth chart and birth order (p<0.02). Generally 187 cases (16.16%) showed abnormal weight to age growth chart. Moreover the higher birth order increased the probability of abnormal weight to age growth chart at 5 years of age.
    Conclusion
    The findings were similar to existing reports. However, further prospective studies are recommended to confirm such findings.
  • Leila Sabzmakan, Seyyed Mohammd Mehdi Hazavehei, Katayoun Rabiee, Hassan Jahani Hashemi, Mohsen Mir Mohammad Sadeghy Pages 75-84
    Objective(s)
    To examine effect of an educational intervention on depression and quality of life in patients with coronary artery bypass grafting surgery.
    Methods
    This was a quasi-experimental study of 54 patients after bypass surgery in the Isfahan Cardiovascular Research Center. The patients randomly assigned to intervention and control groups. Primarily Cardiac Depression Scale was used to measure depression. In addition, a PRCEDE-based educational questionnaire and the end SF-36 questionnaire were used. The intervention group received a PRCEDE Model educational package up four months.
    Results
    After education the mean score of Predisposing factors, Enabling factors, Reinforcing factors and self-helping behaviors increased significantly in the intervention group as compared to the control group (P<0.001). The mean score of depression in control group (M=104/5, SD=30/4) and intervention group (M=112/8, SD=21/9) decreased significantly, but this effect was more pronounced in intervention group (M=66/2, SD=22 vs M=89/2, SD=27/8). Also the significant differences in quality of life between two groups were seen in physical functioning (P<0.04), role emotional (P<0.01) and mental component summary (P<0.04).
    Conclusion
    The findings of this study indicated that the PRCEDE Model was effective educational intervention in reducing depression and enhancing quality of life in patients with coronary artery bypass surgery.
  • Alireza Nikbakht Nasrabadi, Seyyed Reza Mazloom, Maryam Nesari, Fatemeh Goodarzi Pages 85-92
    Objective(s)
    To determine the relationship of worry domain with quality of life (QOL) in Tehran University of Medical Sciences (TUMS) Students.
    Methods
    In this descriptive correlation study, 400 medical university students (231women, 169 men) from 7 different schools related to TUMS completed corresponding versions of QOL (SF-36) and worry domain questionnaires. In this process, after the participants gave informed consent, they were administered the WDQ, and QOL in random order and in the same time period (8 Am. to 12 md.). A demographic survey that solicited information about the participant's age, gender, and the other necessary demographic information was also completed.
    Results
    The results of the present study indicated that worry was in a severe level in 4.8% and in medium level in 34.3% of students. The results also indicated that worry and quality of life were negatively direct related. A regression analysis revealed that Quality of life was significantly negatively related to worry level (P<0.0001, r= 0.682).
    Conclusion
    It appeared that it is important for university policy makers to plan for reduce worry domain and increase the QOL of students in order to improve student's health.