فهرست مطالب

پایش - سال هفدهم شماره 2 (پیاپی 78، فروردین و اردیبهشت 1397)

مجله پایش
سال هفدهم شماره 2 (پیاپی 78، فروردین و اردیبهشت 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/01/26
  • تعداد عناوین: 9
|
  • محسن بیاتی، بهمن احدی نژاد*، فاطمه ریاضی، نسرین ابوالحسن بیگی صفحه 121
    مقدمه
    بخش دارو یکی از مهم ترین و به لحاظ جریان مالی یکی از بزرگ ترین زیربخش های نظام سلامت در هر کشوری است؛ بنابراین لزوم سیاستگذاری مبتنی بر شواهد علمی در این بخش، بسیار مورد توجه است. مطالعه حاضر در راستای تحلیل سری زمانی عوامل موثر بر مخارج دارویی خانوار طی سال های 1370 تا 1389 طراحی شد.
    مواد و روش کار
    در مطالعه مقطعی حاضر، جامعه پژوهش کل خانوارهای شهری کشور بودند. نمونه پژوهش منطبق بر جامعه بوده و داده های مورد نیاز از گزارش تفصیلی آمارگیری هزینه و درآمد خانوارهای شهری و وب سایت مرکز آمار جمهوری اسلامی ایران استخراج شده است. جهت تحلیل سری زمانی داده ها از رویکرد تجمعی و الگوخود توضیح با وقفه های توزیعی ((Auto Regressive Distributed Lag استفاده شد. باتوجه به داده های سری زمانی در مطالعه حاضر، حجم نمونه مربوط به 20 (سال) است. جهت کشف و جلوگیری از ایجاد رگرسیون کاذب، آزمون های ایستایی و هم انباشتگی باند قبل از برآورد الگو انجام شد. برای انجام تخمین ها و آزمون های مورد نیاز از نرم افزارهای Eviews7 و Microfit5 استفاده شده است.
    یافته ها
    براساس نتایج الگو بلند مدت، تنها درآمد خانوار با مخارج دارو رابطه معنادار و مستقیم داشت. متغیرهای قیمت دارو و مخارج ویزیت پزشکی تاثیر معنادار بر مخارج دارویی خانوار نداشتند. در الگو کوتاه مدت درآمد خانوار و مخارج ویزیت پزشک به ترتیب ضرایب 0/27 و 1/05 داشتند، در حالی که شاخص قیمت دارو تاثیر معنادار بر مخارج دارو نداشته است. بنابراین مخارج دارو در ایران هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت دارای کشش درآمدی پایین، و بی کشش نسبت به قیمت بود. ضریب جمله تصحیح خطا برابر با 0/66- بود. یعنی تقریبا 66 درصد از بی تعادلی در سال اول از بین می رود.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به اینکه مخارج دارو نسبت به قیمت بی کشش و نسبت به درآمد کم کشش بود، سیاستگذاران سلامت باید در اتخاذ سیاست های موثر بر قیمت دارو از جمله تعرفه گذاری و یارانه دهی ملاحظات دقیقی را در نظر گرفته و درآمد خانوار را نیز به عنوان عاملی موثر در سیاست های دارویی در نظر بگیرند.
    کلیدواژگان: مخارج دارو، تقاضای دارو، کشش قیمتی، کشش درآمدی، الگوی خودتوضیح با وقفه های توزیعی
  • سمیه انیسی، حمید کریمان، ربابه قدسی قاسم آبادی، احسان زارعی * صفحه 129
    مقدمه
    هزینه های درمان و عدم برخورداری از پوشش بیمه از دلایل اصلی فرار یا ترک بدون اطلاع بیمارستان از سوی بیمار است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر طرح تحول سلامت بر میزان فرار بیمار از یک بیمارستان عمومی بزرگ در شهر تهران انجام شد.
    مواد و روش کار
    در این پژوهش مقطعی، فروردین 1390 تا پایان فرودین 1393 به عنوان بازه زمانی قبل طرح تحول و خرداد 1393 تا اسفند 1395 به عنوان بازه زمانی بعد طرح تحول در نظر گرفته شد. داده های 701 بیمار فرار کرده از بیمارستان گردآوری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون من-ویتنی و الگوی سری های زمانی منقطع در نرم افزار STATA.12 استفاده شد.
    یافته ها
    فرار بیماران بلافاصله بعد از اجرای طرح تحول نسبت به قبل از آن کاهش معنادار داشته است. در دوره سه ساله بعد از اجرای طرح تحول فرار بیمار به طور ماهانه 0/012 افزایش یافته است. بررسی اختلاف روند فرار بیمار از بیمارستان در قبل و بعد از طرح تحول سلامت نشان می دهد که فرار بیمار از بیمارستان بعد از اجرای طرح تحول به طور معنا داری با شیب 0/011 در حال افزایش بوده است.
    بحث و نتیجه گیری
    فرار بیماران از بیمارستان بلافاصله بعد از اجرای طرح به مقدار قابل توجهی کاهش یافت که به نظر می رسد طرح تحول سلامت از طریق ایجاد پوشش بیمه ای و کاهش هزینه ها در کاستن از میزان فرار بیماران موثر بوده باشد. اما دلیل عدم ادامه این روند و افزایش فرار بیماران در سال سوم اجرا نیاز به بررسی و مطالعه دقیق تر دارد.
    کلیدواژگان: فرار بیمار، طرح تحول نظام سلامت، بیمارستان عمومی
  • بهزاد صابری، سحرناز نجات*، اکبر فتوحی، اسدالله رجب، علی منتظری صفحه 137
    مقدمه
    سرمایه اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود در سیستم های اجتماعی است که امکان مشارکت افراد در اقدامات اجتماعی به منظور کسب سود متقابل را فراهم می نماید. تحقیقات بیانگر نقش سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از تعیین کننده های اجتماعی موثر بر پیامدهای سلامتی و یکی از عوامل موثر در پیشگیری و کنترل بیماری دیابت است. از این رو پژوهش حاضر به بررسی سرمایه اجتماعی و عوامل مرتبط با آن در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پرداخت.
    مواد و روش کار
    پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی بود که روی 326 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران در سال 1395 و از طریق نمونه گیری در دسترس انجام شد. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش، پرسشنامه سرمایه اجتماعی اونیکس و بولن(Onyx and Bullen) بود. این پرسشنامه 36 گویه ای دارای 8 حیطه است که دامنه نمرات حیطه ها بین صفر تا صد است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های t-test، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی چندگانه انجام شد.
    یافته ها
    میانگین سنی بیماران 55/33 سال بود. میانگین و (فاصله اطمینان 95 درصد) نمره سرمایه اجتماعی افراد شرکت کننده در پژوهش45/72 به دست آمد. بین حیطه های هشت گانه سرمایه اجتماعی، بیشترین میانگین نمره مربوط به حیطه ارتباطات کاری68/06 و کمترین میانگین نمره مربوط به حیطه مشارکت در اجتماعات محلی 30/45 بود. نتایج الگوی رگرسیونی چند متغیره نشان داد که متغیر جنسیت با حیطه اعتماد و امنیت دارای ارتباط معنادار است بطوریکه زنان نسبت به مردان از نمره اعتماد و امنیت پایین تری برخوردار بودند. همچنین وضعیت اقتصادی با حیطه ارزش زندگی و تحصیلات با حیطه های ارزش زندگی، مشارکت در اجتماعات محلی، پیشگامی در فعالیت های اجتماعی، ارتباط با دوستان و خانواده و سرمایه اجتماعی کل دارای ارتباط آماری معنادار و مثبت است.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های مطالعه حاضر زنان، بیماران با تحصیلات پایین تر و فقیرتر از نظر وضعیت اقتصادی به دلیل پایین بودن سرمایه اجتماعی و مولفه های آن در معرض خطر بیشتری برای عدم پذیرش درمان و در نتیجه عدم کنترل مطلوب قند خون قرار دارند، لذا مداخلات مربوط به ارتقای سرمایه اجتماعی در این گروه ها باید با جدیت بیشتری دنبال گردد.
    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی، دیابت نوع 2، پرسشنامه سرمایه اجتماعی (Onyx and Bullen)
  • علی مرادی، انسیه جمشیدی * صفحه 147
    مقدمه
    بسیاری از مطالعات در سالهای اخیر نشان داده اند که حمایت شبکه ای و وضعیت کیفیت زندگی مرتبط با سلامت ارتباط زیادی با یکدیگر دارند. این پژوهش، ارتباط شبکه های اجتماعی و وضعیت کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را در بزرگسالان تهران (افراد بالای 25 سل ساکن تهران) مورد بررسی قرار می دهد.
    مواد و روش کار
    مطالعه حاضر به صورت مقطعی و (توصیفی-تحلیلی) در سال 1395 در شهر تهران انجام شد. جهت تعیین میزان مشارکت افراد در شبکه های اجتماعی پرسشنامه شاخص شبکه های اجتماعی (SNI) به کار گرفته شد. جهت تعیین سطح کیفیت زندگی مرتبط با سلامت افراد از فرم کوتاه کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (SF-36) استفاده شد. در بخش آنالیز تحلیلی برای تعیین ارتباط متغیرهای شبکه اجتماعی و وضعیت کیفیت زندگی مرتبط با سلامت از تحلیل چند سطحی (Multi Level Analysis) استفاده شد.
    یافته ها
    در مجموع 1900 نفر مورد مطالعه قرار گرفتند. 979 نفر آنها مرد و 921 نفر زن بودند. نتایج به ترتیب 336 ، 945 و 619 نفر از آنها دارای مشارکت قوی، متوسط و ضعیف در شبکه های اجتماعی بودند. آزمونهای آماری نشان دادند که ارتباط کیفیت زندگی مرتبط با سلامت با میزان مشارکت در شبکه های اجتماعی معنی دار بوده است. همچنین ارتباط متغیرهای وضعیت تاهل، رفت و آمد با بستگان و دوستان، عضویت در هیئت های مذهبی، شبکه ها اجتماعی اینترنتی، سن، جنس و بعد خانوار با کیفیت زندگی مرتبط با سلامت از نظر آماری معنی دار بود.
    بحث و نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد، مشارکت در شبکه های اجتماعی موجب افزایش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت می شود. افزایش ارتباطات در بین بستگان و دوستان موجب افزایش کیفیت زندگی می گردد که می تواند تاثیر حمایت های عاطفی و روانی باشد.
    کلیدواژگان: شبکه های اجتماعی، سلامت، کیفیت زندگی، بزرگسالان
  • زهرا بیات *، عباسعلی گائینی، علیرضا قلی پور صفحه 159
    مقدمه
    برای کمک به کنترل قند خون و کاهش عوامل خطر قلبی-عروقی در بیماران دیابتی نوع 2، انجام فعالیت های ورزشی توصیه می شود. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر 3 ماه پیاده روی منظم بر برخی شاخص های گلیسمیک و فشارخون زنان دیابتی نوع 2 بود.
    مواد و روش کار
    100 زن دیابتی نوع 2 تصادفی به 2 گروه پیاده روی منظم و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه اول به مدت 3 ماه پیاده روی را هر روز به مدت 30 دقیقه انجام دادند. گروه کنترل در طی پژوهش فعالیت بدنی منظم نداشتند. هموگلوبین گلیکوزیله، گلوکزخون ناشتا و فشارخون در 2 گروه سنجیده شد. از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و انحراف استاندارد داده ها استفاده شد و برای بررسی تغییرات درون گروهی از آزمون t وابسته و برای مقایسه بین گروهی از روش تحلیلی کوواریانس استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS18 ارزیابی شده و برای آزمون ها سطح معناداری در نظرگرفته شد.
    یافته ها
    در پیش آزمون هیچ تفاوتی در ویژگی های توصیفی آزمودنی ها وجود نداشت. در گروه پیاده روی منظم، عوامل هموگلوبین گلیکوزیله، گلوکز خون ناشتا، فشارخون سیستولی و دیاستولی تغییرات معنادار در پس آزمون داشتند و در گروه کنترل افزایش معنادار در گلوکزخون ناشتا و فشارخون سیستولی مشاهده شد. مقایسه بین دو گروه نشان داد تغییرات هموگلوبین گلیکوزیله، گلوکز خون ناشتا، فشارخون سیستولی و دیاستولی بین دو گروه معنادار بود.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت پیاده روی منظم می تواند تاثیر مثبتی بر شاخص های گلیسمی بیماران دیابتی نوع 2 داشته باشد و در صورت داشتن زندگی کم تحرک و بدون فعالیت بدنی منظم، بیماری افراد دیابتی نوع 2 حتی با مصرف قرص بهتر نخواهد شد.
    کلیدواژگان: هموگلوبین گلیکوزیله، گلوکز خون ناشتا، دیابت نوع 2، پیاده روی منظم
  • جلیل فتح آبادی، مونا ایزد دوست، داوود تقوایی، بیتا شلانی، سعید صادقی * صفحه 169
    مقدمه
    در پژوهش پیش رو به بررسی نقش باورهای غیرمنطقی سلامت، منبع کنترل سلامت و سبک زندگی سلامت محور در پیش بینی احتمال خطر ابتلای به دیابت پرداخته شد.
    مواد و روش کار
    این پژوهش از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری آن شامل اعضای خانه سلامت سرای محله ایرانشهر بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 100 نفر از مبتلایان به دیابت و 100 نفر از افراد سالم به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه باورهای غیرمنطقی سلامت، منبع کنترل سلامت و نیمرخ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت جمع آوری شد و به وسیله روش تحلیل رگرسیون لجستیک و با استفاده از نرم افزار SPSS24 تحلیل شدند.
    نتایج
    نتایج این مطالعه نشان داد که متغیرهای موردنظر قادر به پیش بینی ابتلا به دیابت در 92 درصد زنان و 90 درصد مردان مبتلا به این بیماری می باشند. به طورکلی و با توجه به پیش-بینی صحیح 89 درصدی افراد سالم و دیابتی شرکت کننده در این مطالعه، الگو برازش مناسبی داشت.
    بحث و نتیجه گیری
    باورهای غیرمنطقی سلامت، منبع کنترل سلامت و سبک زندگی سلامت محور می توانند خطر ابتلا به دیابت را پیش بینی کنند و می توان گفت که با ایجاد تغییر در باورهای غیرمنطقی، منبع کنترل سلامت و تغییر در سبک زندگی افراد می توان خطر ابتلای آنان به دیابت را کاهش داد.
    کلیدواژگان: باورهای غیرمنطقی سلامت، سبک زندگی سلامت محور، منبع کنترل سلامت، دیابت
  • علیرضا سالار، فتیحه کرمان ساروی *، علی نویدیان، بنت الهدی طاهری صفحه 179
    مقدمه
    نارسایی مزمن کلیه یکی از مشکلات عمده سلامت عمومی محسوب می شود و غالبا بیماران مبتلا به بیماری مزمن، کیفیت زندگی پائین تر از جمعیت عمومی دارند. بهبود و حفظ کیفیت زندگی این بیماران نیاز به حمایت جدی خانواده دارد، لذا پژوهش حاضر با هدف تاثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور برکیفیت زندگی بیماران دیالیزی انجام شد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه به صورت نیمه تجربی بر روی 100 بیمار تحت همودیالیز مراجعه کننده به بخش دیالیز بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) زاهدان انجام شد. نمونه گیری به روش در دسترس و سپس تخصیص تصادفی انجام شد. برای گروه مداخله الگوی توانمندسازی خانواده محور بر طبق گامهای الگو در چهارمرحله، تهدید درک شده به روش بحث گروهی، خود کارآمدی به روش مشگل گشایی، عزت نفس به روش مشارکت آموزشی و ارزشیابی در طی چهار جلسه اجراشد. ابزار جمع آوری داده ها در این مطالعه، فرم اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه کیفیت زندگی اختصاصی بیماران دیالیزی بود. پرسشنامه کیفیت زندگی در سه مرحله قبل از مداخله، یک و دو ماه بعد از اتمام مداخله در هر دو گروه تکمیل گردید. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار22 spss و آزمون های آماری کای دو، تی مستقل و تحلیل واریانس با اندازه های تکراری انجام شد.
    یافته ها
    میانگین نمره ابعاد اختصاصی و نمره کل کیفیت زندگی در یک و دو ماه بعد از اتمام مداخله و میانگین نمره ابعاد عمومی کیفیت زندگی در دو ماه بعد از مداخله درگروه مداخله با گروه کنترل تفاوت آماری معنی داری داشت. آزمون تحلیل واریانس اندازه های مکرر نشان داد که تغییرات نمره کیفیت زندگی در دو گروه یکسان نبوده و بیانگر افزایش نمره کیفیت زندگی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل است.
    بحث و نتیجه گیری
    اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور در بیماران تحت درمان با همودیالیز توانست کیفیت زندگی بیماران را ارتقاء بخشد. لذا به کارگیری این الگو توسط پرستاران جهت مشارکت خانواده و بیمار در مراقبت های درمانی ضروری است.
    کلیدواژگان: همودیالیز، کیفیت زندگی، الگوی توانمندسازی خانواده محور
  • حسین ایزدی راد، شمس الدین نیکنامی *، ایرج ضاربان، محمود طاووسی صفحه 191
    مقدمه
    سواد سلامت مادر، علاوه بر تاثیر بر کیفیت مراقبت های دوران بارداری، عامل کلیدی در کنترل کم وزنی نوزاد است. هدف این مطالعه، بررسی تاثیر سواد سلامت و شاخص کفایت مراقبت های دوران بارداری بر پیامد وزن هنگام تولد بود.
    مواد و روش کار
    این مطالعه مقطعی (توصیفی تحلیلی) روی 860 زن باردار شکم اولی که از طریق نمونه گیری خوشه ایتصادفی انتخاب شده بودند، انجام گردید. داده ها با استفاده از پرسشنامه سنجش سواد سلامت بزرگسالان ایرانی ایرانی(HELIA) و شاخص کفایت مراقبت بارداری جمع آوری گردید. اطلاعات گردآوری شده توسط نرم افزار spss و با به کار گیری آمارهای توصیفی و آزمون تحلیل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    میزان شیوع کم وزنی هنگام تولد 5/16درصد بود. شاخص کفایت بارداری 33درصد زنان باردار در رده ناکافی و 67 درصد باقی مانده در گروه متوسط بودند. میانگین سطح سواد سلامت زنان باردار 1/748 ±65/97 بود. شاخص کفایت مراقبت بارداری قوی ترین پیش بینی کننده وزن هنگام تولد بود(47درصد). از میان مولفه های سواد سلامت: فهم و درک (21درصد)، ارزیابی(13درصد) و تصمیم گیری و کاربرد اطلاعات(12درصد) نیز پیش بینی کننده وزن هنگام تولد بودند.
    بحث و نتیجه گیری
    شاخص کفایت مراقبت بارداری و سواد سلامت پیش بینی کننده وزن هنگام تولد بودند، که لزوم توجه بیشتر به مراقبت های دوران بارداری و سواد سلامت در برنامه های ارتقای سلامت را نشان می دهد.
    کلیدواژگان: وزن هنگام تولد، سواد سلامت، شاخص کفایت مراقبت بارداری، مراقبت های دوران بارداری
  • مژگان میرعمادی، مجیده هروی کریموی *، ناهید رژه، سید حمید شریف نیا، علی منتظری صفحه 199
    مقدمه
    درک پیری یکی از مفاهیم کاربردی در علم سالمند شناسی و علوم مرتبط با آن بوده و به عنوان یکی از حلقه های مهم مرتبط با مشکلات سالمندان شناخته می شود؛ لذا نیاز به ابزاری استاندارد برای ارزیابی درک از پیری نیاز است. پرسشنامه اختصاصی درک پیری Aging Perceptions Questionnaire -APQیکی از ابزارهای رایج مورد استفاده برای این منظور است. پژوهش حاضر با هدف اعتباریابی نسخه فارسی پرسشنامه درک پیری انجام شد.
    مواد و روش کار
    این پژوهش از نوع مطالعات روش شناختی بود که روی 200 سالمند انجام شد. پس از ترجمه و اخذ نظرات کارشناسان ادبیات فارسی و سالمندان، روایی پرسشنامه به صورت کیفی تعیین گردید. سپس روایی پرسشنامه درک پیری از طریق سنجش روایی همگرا (سنجش همبستگی بین نسخه فارسی پرسشنامه APQ و CASP-19) و گروه های شناخته شده(جنسیت سالمندان) سنجیده شد. پایایی ابزار با تحلیل همسانی درونی و آزمون باز آزمون صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج تحلیل مقایسه گروه های شناخته شده نشان داد که میانگین نمره کل مقیاس سنجش درک پیری در گروه سالمندان مرد به طور معنی دار بیشتر از سالمندان زن است. روایی همگرا بیانگر همبستگی معنی دار بین نسخه فارسی پرسشنامه APQ و CASP-19 بود. ضریب آلفای کرونباخ برای ابعاد و کل پرسشنامه، بین0/64تا 0/81 می باشد. ضریب پایایی آزمون باز آزمون (آزمون شاخص همبستگی درون خوشه ای) به فاصله زمانی دو هفته بین 0/65-0/960 بود.
    بحث و نتیجه گیری
    یافته های پژوهش، نشان دهنده روایی و پایایی مناسب نسخه فارسی پرسشنامه درک پیری (APQ) است؛ به طوری که قابلیت به کارگیری در موقعیت های مختلف از جمله محیط های بالینی و تحقیقاتی را دارد. پیشنهاد می شود در مطالعات آینده ویژگی های روان سنجی در حجم نمونه بالاتر و تحلیل عاملی انجام گیرد.
    کلیدواژگان: اعتباریابی، پرسشنامه درک پیری(APQ)، سالمند، پرسشنامه کیفیت زندگیCASP، 19
|
  • Mohsen Bayati, Bahman Ahadi Nezhad*, Fatemeh Riazi, Nasrin Abolhasanbeigi Galeh Zan Page 121
    Objective(s)
    Understanding the behavior of drug demand in health sector is very important for health policy makers. In this regard, the present study aimed to estimat the pharmaceutical expenditure function during 1991 to 2010 in Iran.
    Methods
    This was an analytical study. The study population was urban households in the country. The required data were collected from the published statistics of Iran Statistics Center for a time series of 20 years. The time series ARDL(AutoRegressive Distributive Lag) model, the Stationary Augmented Dickey Fuller Test and Bound Cointegration Test were applied to estimate the models. The Eviews 7 and Microfit5 software were used.
    Results
    At short-term and long-term, impact of the price on expenditure of pharmaceutical was statistically insignificant. Income elasticity of pharmaceutical demand at short–term and long–term was 0.27 and 0.41, respectively (Pvalue 0.01). Elasticity of pharmaceutical expenditure with respect to expenditure of physician visit at short-term and long-term was more than 1.05 and 0.33, respectively, (Pvalue 0.01). Error Correction Coefficient [ecm (-1)] also was equal -0.66. Almost 66% of imbalance error disappeared in the first year after the imbalance (Pvalue 0.05).
    Conclusion
    According to inelasticity of pharmaceutical demand to price and low elasticity to income, health policy makers should consider different issues (e.g. tariffs, household income and Subsidizing) when they make policy.
    Keywords: Pharmaceutical Expenditure, Drug demand, Price-elasticity, Income-elasticity, ARDL approach, Bound Cointegration Test
  • Somayeh Anisi, Hamid Kariman, Robabeh Ghodssi-Ghassemabadi, Ehsan Zarei * Page 129
    Objective(s)
    Treatment cost and lack of insurance are the principal reasons for patients absconding or leaving without permission from a hospital. Here we aimed to investigate the effect of the Health Transformation Plan (HTP) on patients absconding from a large general hospital in Tehran, Iran.
    Methods
    In this descriptive study, we considered March 2011 to April 2014 as the period before and June 2014 to March 2017 as the period after the introduction of the HTP. The data of 701 absconded patients were collected. For data analysis, the Mann-Whitney test and Interrupted Time Series model were used in STATA.12 software.
    Results
    The proportion of absconding patients immediately has decreased significantly since the implementation of the HTP (P = 0.002, β = 0.342). However, during the 3-year period after the implementation of the HTP, the patient absconding rate has increased monthly by 0.12% (p = 0.019). Investigating the difference in the patient absconding rate before and after the HTP, we found that the proportion of patients absconding has significantly increased since the HTP implementation (0.011 slope; p = 0.019).
    Conclusion
    Immediately after the implementation of the HTP, the proportion of patients absconding from hospital dropped significantly. This suggests that the HTP has been effective at reducing the patient absconding rate by creating insurance coverage and reducing costs. However, the reasons for a reversal of this trend during the third year of the HTP should be further investigated.
    Keywords: Patient absconding, Health Transformation Plan, general hospital
  • Behzad Saberi, Saharnaz Nedjat *, Akbar Fotouhi, Asadollah Rajab, Ali Montazeri Page 137
    Objective(s)
    The relationship between social capital and health is well establishes. The present study aimed to investigate the relationship between social capital and its related factors in patients with type 2 diabetes.
    Methods
    This was a cross-sectional study and conducted on 326 type 2 diabetes patients who referred to the Iranian Diabetes Society in 2016-2017. Data was collected by the Onyx and Bullen social capital questionnaire. This questionnaire has 36 items and 8 domains. The score range from 0 to 100. Data were analyzed by using statistical tests such as independent t-test, Pearson correlation coefficient, one-way ANOVA, and multiple regression.
    Results
    The mean age of the patients was 55.33 (SD=11.32) years. The mean and (95% confidence interval) of the social capital score of participants was 45.72 (44.16-47.30). Among the eight domains of social capital, the highest mean score was related to the work connections domain 68.06 (63.90-72.22) and the lowest mean score was for the participation in the local communities domain 30.45 (27.97-32.93). The results of multiple regression model showed that gender had a significant association with trust and security where women had lower trust and security score than men (β=-7.88, P
    Conclusion
    The findings indicated that women, patients with lower educational level and poor financial status due to low social capital were at greater risk of non-compliance of treatment and therefore the lack of favorable glucose control.
    Keywords: Social capital_Type 2 diabetes_Onyx_Bullen questionnaire
  • Ali Moradi, Ensiyeh Jamshidi * Page 147
    Objective(s)
    In recent years, many studies have shown that social networks and health-related quality of life are highly related to each other. This study aimed to determine the relationship between social networks and health-related quality of life in adults in Tehran, Iran.
    Methods
    This cross-sectional study was carried out in Tehran, Iran, in 2016. Study population included all people over 25 years old living in Tehran. Cluster sampling method was used to select 1900 samples. Social Network Index (SNI) was applied to determine the degree of participation in social networks and the Short Form Health Survey (SF-36) was used for assessing the health-related quality of life. Descriptive and inferential statistics were used for analyzing data. Multilevel analysis was applied to determine the association between social networks and health-related quality of life.
    Results
    Out of 1,900 study participants, 979 (51.5 %) were male and 921 (48.5 %) were female. The mean age (± SD) of participants was 41.2±13.1 years. The results of principal components analysis showed that 904 participants (47.6 %) reported good, 660 (34.7 %) fair and 336 (17.7 %) poor health. From all participants, 336(17.7 %) had a strong, 945(7/49 %) moderate and 619 (32.6 %) had a poor participation in social networks. Statistical tests showed that the differences in health in various groups in terms of participation in social networks was significant (P
    Conclusion
    The study showed that participation in social networks and increasing communication among relatives and friends increases the quality of life.
    Keywords: Social networking, Health, Quality of life, Adults
  • Zahra Bayat *, Abbas Ali Gaeini, Ali Reza Gholipoor Page 159
    Objective(s)
    Regular walking has a positive impact on diabetic patients’ health. The aim of this study was to evaluate the effect of regular walking for 3 months on some glycemic indexes and blood pressure in women with type 2 diabetes.
    Methods
    100 patients with type 2 diabetes were randomly assigned in 2 groups )regular walking group and the control group. The first group walked 3 months regularly for 30 minutes. The intensity of walking measured by Borg scale of perceived exertion. The control group had no regular walking regularly. Glycosylated hemoglobin, fasting blood glucose, systolic and diastolic blood pressure were measured before and after the intervention. Covariance analysis method and paired t-test were used.
    Results
    There were no differences between two groups in the characteristics of patients including height, weight, age, and history of diabetes. Glycosylated hemoglobin, fasting blood glucose, systolic and diastolic blood pressure decreased significantly in regular walking group and fasting blood glucose and systolic blood pressure increased significantly in the control group )p≥0.05(. Comparison between two groups showed that changes in glycosylated hemoglobin )p
    Conclusion
    The findings suggest that regular walking can improve glycemic indices in type 2 diabetic patients.
    Keywords: Glycosylated Hemoglobin_Fasting Blood Glucose_Type 2 Diabetes_Regular Walking
  • Jalil Fathabadi, Mona Izaddost, Davood Taghavi, Bita Shalani, Saeid Sadeghi * Page 169
    Objective(s)
    In the present study, the role of irrational health beliefs, health locus of control and health-oriented lifestyle was studied in predicting the risk of diabetes.
    Methods
    This was a cross sectional study of 100 diabetics and healthy participants in Iranshahr, Iran. Data were collected using a number of questionnaires including the irrational health beliefs questionnaire, multidimensional health locus of control questionnaire and health-oriented lifestyle profile and were analyzed by logistic regression analysis using SPSS24 software.
    Results
    The results demonstrated that the variables were able to predict diabetes in 0/92 of female (x2=45/45, df=10, p>0/001) and 0/90 of male (x2=88/70, df=10, p>0/001) with the disease. Overall, the model had a good fit according to the 0/89 correct prediction between healthy and diabetics participants.
    Conclusion
    Irrational health beliefs, health locus of control and health-oriented lifestyle have the predictive power of diabetes and it seems that by changing the irrational beliefs, the health locus of control and changes in lifestyle of individuals the probability occurrence of diabetes will reduce.
    Keywords: Irrational beliefs of health, Health-focused lifestyle, Health locus of control, Diabetes
  • Alireza Salar, Fatihe Kermansaravi *, Ali Navidian, Bentohoda Taheri Page 179
    Objective(s)
    Chronic Renal Failure (CRF) is one of the major public health problems, and since in most patients with chronic disease, quality of life is lower than the general population, and improving and maintaining quality of life in these patients requires serious family support, this study was to determine the effect of a family-centered empowerment model on quality of life in dialysis patients referring to a teaching hospital in Zahedan, Iran.
    Methods
    This quasi-experimental study was performed on 100 hemodialysis patients referring to the dialysis department of a teaching hospital. Patients were randomly allocated to intervention and control groups. The intervention group received the family-centered empowerment model in four steps: perceive threat, self-efficacy through problem solving, self-esteem through educational participation and evaluation in four sessions. The data collected by Kidney Disease Quality of Life -Short Form questionnaire at baseline and one and two months after intervention by both groups. Data were analyzed by SPSS version 22 using Chi-square, independent t-test, ANOVA with repeated measures.
    Results
    There was a significant difference between intervention group and control group in the mean score of specific dimensions (P = 0.01) and total quality of life (P = 0.005) in one and two months after the intervention and the mean score of the general dimensions of quality of life in two months after the intervention (P = 0.006). The repeated measures analysis of quality of life showed that changes in quality of life score in the two groups were not the same and this indicated that the increase in the quality of life score in the intervention group was significantly higher than the control group (P
    Conclusion
    The implementation of the family-centered empowerment model could improve the quality of life of patients in hemodialysis patients.
    Keywords: Hemodialysis, Quality of Life, Family-centered Empowerment Model
  • Hossien Izadirad, Shamsoddin Niknami *, Iraj Zareban, Mahmoud Tavousi Page 191
    Objective(s)
    Maternal health literacy, in addition to the quality of prenatal care, is a key factor in controlling the underweight baby. The purpose of this study was to investigate the effect of health literacy and adequacy of prenatal care on the outcome of birth weight.
    Methods
    A cross sectional study was conducted on 860 pregnant women who were selected by random cluster sampling. The data were collected using the Health Literacy for Iranian Adults (HELIA) and the adequacy of care for pregnancy. The data were analyzed using SPSS windows version 20 by descriptive statistics and regression analysis
    Results
    The prevalence of low birth weight was 16.5%. The adequacy of the pregnancy index of 33% was inadequate and 67% of women had an average index. The mean level of health literacy was 65.97 ± 1.74 in pregnant women. The adequacy of care for pregnancy was the strongest predictor of birth weight (47%). Health literacy components: understanding (21%), appraisal (13%) and decision-making and applying information (12%) was predicted birth weight.
    Conclusion
    Prenatal care adequacy index and health literacy were predictors of birth weight, which highlighted the need for more attention to prenatal care and health literacy in health promotion programs for pregnant women.
    Keywords: Birth weight, Health literacy, Pregnancy care adequacy index, prenatal care
  • Mojgan Miremadi, Majideh Heravi Karimooi *, Nahid Reje, Hamid Sharifnia, Ali Montazeri Page 199
    Objective(s)
    Aging perception is recognized as one of the important circles associated with the problems of the elderly. Aging perception Questionnaire (APQ) is one of the common tools that measures agin perception. The purpose of this study was to validate the Persian version of the APQ.
    Methods
    This was a methodological study and was conducted on 200 elderly people. After translating and obtaining opinions of Persian literature and gerentologist experts, the content and face validity of the questionnaire were determined qualitatively. Then, the validity of the aging perception questionnaire was assessed through convergent validity (correlation test between the Persian version of the APQ and CASP-19 questionnaire) and known group comparison (comparing male and female perception). Reliability was evaluated using internal consistency (Cronbach's alpha) and stability (ICC).
    Results
    The known group comparison showed that the instrument discriminated well between men and women where men significantly scored higher than women. Convergent validity showed a significant correlation between the Persian version of the APQ and CASP-19 questionnaires. Cronbach's alpha coefficient for the dimensions and total questionnaire was between 0.64 and 0.81. Test-retest reliability (ICC) of the questionnaire with a two-week interval was between 0.65 and 0.96.
    Conclusion
    The findings indicated that the Persian version of the APQ Questionnaire is a valid instrument and can be used in a variety of situations, including clinical and research environments.
    Keywords: Validation, Quality of Life Questionnaire (CASP-19), older, Aging Perception Questionnaire