فهرست مطالب

مطالعات فرهنگ - ارتباطات - پیاپی 37 (بهار 1396)

فصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات
پیاپی 37 (بهار 1396)

  • 228 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1396/03/25
  • تعداد عناوین: 7
|
  • رضا پیش قدم، آیدا فیروزیان پوراصفهانی صفحات 7-35
    پژوهش پیش رو بر آن است تا در بستر الگوی هایمز (1967)، به کنکاش و شناسایی کاربردهای گفتمانی «نمی دانم» در زبان فارسی بپردازد. در این تحقیق از نوع کیفی بوده و جمع آوری داده های مورد نیاز بر مبنای مشاهده در محیط طبیعی و به شکل هدفمند صورت گرفته است؛ به این صورت که تعداد 450 بافت طبیعی که افراد در تعاملات روزمره خود مورد استفاده قرار می دادند و در آنها قطعه زبانی «نمی دانم» بکار رفته بود ضبط گردید و براساس الگوی هایمز تحلیل و بررسی موشکافانه قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش، حاکی از آن است که انگیزه نهفته در کاربرد «نمی دانم» در شرایطی که گوینده دارای اطلاعات مورد نیاز برای ارائه به مخاطب می باشد، در اغلب موارد تلاش برای ملاحظه منزلت اجتماعی، پایبندی به اصول ادب و حفظ وجهه مخاطب است. بر این اساس، می توان پنج کاربرد اصلی «حفظ وجهه»، «اجتناب از بروز تناقض و اختلاف نظر»، «نشانه غیرمستقیم گویی»، «نشانه عدم اطمینان» و «اجتناب از تعهد و کاهش بار مسئولیت» را برای این قطعه زبانی در زبان فارسی برشمرد.
    کلیدواژگان: مدل هایمز، ادب، وجهه، نمی دانم
  • علی ربیعی، زهرا ذاکری نصرآبادی، نسرین قلانی صفحات 37-66
    شناخت عوامل زمینه ساز هویت مشترک در مناطق مهاجرپذیر جهت پیشگیری از چندگانگی هویتی و تعارض فرهنگی ضروری است. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر انواع سه گانه سرمایه اجتماعی پیوندی، فراگیر و ارتباطی بر برساخت هویت اجتماعی و ملی مهاجرین است. جامعه آماری افراد 15-45 سال هستند که به شهر «شاهین شهر»، از شهرهای مهاجرپذیر اصفهان، مهاجرت کرده اند و از بین آنها 150 نفر به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد، به رغم بالا بودن میزان مشارکت و اعتماد در شبکه های پیوندی در برابر سایر شبکه ها (با میانگین 2/4)، تنها سرمایه اجتماعی ارتباطی، یعنی روابط افراد با سطوح متفاوت قدرت، 23درصد از واریانس هویت اجتماعی و 41درصد از واریانس هویت ملی را تبیین می کند. بنابراین، عامل اصلی زمینه ساز هویت مشترک و وفاق جمعی، فراتر رفتن از شبکه های محدود خانوادگی و خویشاوندی است. این نتایج با وضعیت شبکه های اجتماعی در کشورهای در حال توسعه همخوانی دارد؛ در این کشورها ارتباط مفید و مستمر افراد با شبکه های دولتی در از بین بردن ازخود بیگانگی و پایبندی به ارزش های مشترک ملی موثر است.
    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی پیوندی، سرمایه اجتماعی فراگیر، سرمایه اجتماعی ارتباطی، هویت اجتماعی، هویت ملی
  • مریم سروش، ایمان محمدتقی، یاسر رستگار، محسن فرودستان صفحات 67-100
    هدف تحقیق مقایسه الگوهای فراغتی نوجوانان (18-15 سال) و میانسالان (55-35 سال) برای نشان دادن تغییر الگوهای فراغتی و منطق شکل گیری آنها در خانواده های ایرانی و بررسی نقش هویت جنسیتی و دینداری در این الگوها است. تحقیق به روش پیمایشی بوده و 2615 نفر از نوجوانان و میانسالان از 15 منطقه اصفهان انتخاب شدند. فراغت به صورت فردی، خانوادگی و دوستانه دسته بندی شده و در یک پرسشنامه محقق ساخته الگوها با تحلیل عاملی استخراج شدند. درگروه نوجوانان فراغت خانوادگی در دو الگو، فراغت فردی در سه الگو و فراغت دوستانه در دو الگوی دسته بندی شدند. در میانسالان فراغت فردی در سه الگو، فراغت خانوادگی در سه الگو و الگوهای فراغت دوستانه در دو الگو شبیه به نوجوانان دسته بندی شدند. نتایج نشان می دهد که الگوهای فردی در دوگروه با هم تفاوت کیفی دارند. در گروه نوجوان مصرف موسیقی و فیلم اهمیت زیادی داشته و دینداری الگوها را از هم جدا می کند. در گروه میانسالان هویت جنسیتی و تحصیلات الگوها را از هم جدا کرده است. برخی از سبک های فردی و خانوادگی با دینداری رابطه منفی دارند. سپس پاسخگویان بر اساس الگوهای فراغت فردی با استفاده از تحلیل خوشه دو مرحله ای دسته بندی شدند. در گروه نوجوان یک خوشه دیندار درکنار سه خوشه کمتر دیندار قرار دارد. در خوشه دیندار فراغت در هر سه حوزه، مذهبی است. در گروه میانسال یک خوشه با تحصیلات پایین و هویت جنسیتی سنتی تر و یک خوشه با تحصیلات بالا و هویت جنسیتی مدرن تر بدست آمد که گروه اول در الگوهای فردی مذهبی میانگین بالاتری دارند. گروه دوم در الگوهای غیرمذهبی میانگین بالاتری داشته و در الگوهای خانوادگی نیز فعالتر بوده اند.
    کلیدواژگان: الگوهای فراغتی، نوجوانان و میانسالان، دینداری، نگرش های جنسیتی، تحلیل خوشه
  • هادی خانیکی، محمد اتابک، فرید عزیزی صفحات 101-130
    همراه با افزایش نقش روزافزون فضای مجازی در زندگی اجتماعی پرسش های بنیادی ازجمله در مورد تاثیرات اجتماعی و سیاسی فضای مجازی و فناوری های مرتبط با آن به وجود آمده است. هدف از این پژوهش بررسی امکان شکل گیری پدیدار حوزه عمومی در شبکه های اجتماعی فیس بوک با توجه به معیارهای حوزه عمومی هابرماس است. بدین منظور 8 گروه از میان گروهای فیس بوکی ایرانی فعال در زمینه مسائل عمومی به صورت هدفمند انتخاب و با استفاده از روش تحلیل محتوی کیفی مورد مطالعه قرار گرفته اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که کاربران با پیگیری مسائل مطرح شده در شبکه های مجازی در پیوند با دنیای اجتماعی خود، می توانند نقش فعال تری در حوزه عمومی داشته باشند. همچنین یافته های به دست آمده نشان داد فیس بوک به رغم آنکه زمینه دسترسی شهروندان به اطلاعات مختلف و امکان گفت وگو بر سر موضوعات مختلف را فراهم آورده است، به دلایلی همچون، وجود توزیع نابرابر سرمایه های مختلف، خصلت سطحی بودن اطلاعات، ادامه دار نبودن مسائل مطرح شده، غلبه جلوه بر ایده، جنبه سرگرم کننده بودن مطالب، خصلت انتقادی نبودن مطالب؛ قابلیت تبدیل شدن به یک حوزه عمومی مجازی را ندارد.
    کلیدواژگان: شبکه های اجتماعی مجازی، فیس بوک، حوزه عمومی مجازی، کاربران، گفت و گو
  • سید حسین سراج زاده، لیلا باقری صفحات 131-162
    در سال های اخیر سبک زندگی به عنوان یک ساز و کار بروز تفاوت های ذائقه افراد در چگونگی گذران اوقات فراغت، مدیریت بدن و مصرف فرهنگی، توسط متخصصان رشته های مختلف به ویژه علوم اجتماعی برای برنامه ریزی و سیاستگذاری توجه شده است. شناخت روند پژوهش های انجام شده با تمرکز بر کم و کیف دانش تولید شده در این حوزه از اهداف این مقاله بوده است. برای دستیابی به این منظور، 59 منبع علمی؛ مقاله، پایان نامه و کتاب (حاصل پژوهش و مجموعه مقالات پژوهشی) از طریق جست وجوی واژه «سبک زندگی» در پژوهش های رشته علوم اجتماعی در پایگاه های علمی تخصصی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران، کتابخانه ملی، مجلات تخصصی نور، اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و کتابخانه های دانشگاه های شهر تهران شناسایی و با استفاده از روش مرور نظام مند بررسی شدند. نتایج نشان داد که بیش از دو سوم پژوهش های سبک زندگی بین سال های 1385 تا 1390 انجام شده است. شش گونه سبک زندگی از این پژوهش ها استخراج شد که بیشترین گونه های بررسی شده به ترتیب به سبک زندگی شبه مدرن (12/34درصد)، پیشامدرن یا سنتی (94/28درصد)، لذت محور، علم محور، جهان محلی و ورزش محور اختصاص داشته است. توجه به سبک زندگی با تمرکز بر بررسی رابطه آن با متغیرهای سرمایه فرهنگی، سرمایه اقتصادی و دینداری بیشترین میزان بررسی در این عرصه را به خود اختصاص داده است.
    کلیدواژگان: سبک زندگی، تحلیل نظام مند، مصرف فرهنگی، مدیریت بدن، اوقات فراغت
  • مهدی سلطانی گردفرامرزی، همایون مرادخانی، علی اصغر اسماعیل زاده صفحات 163-191
    هدف این مقاله بررسی تصویری است که سینمای ایران از مسئله جرم و مجرم شدن به دست می دهد. سوال اصلی این بوده است که فیلم های سینمایی ایرانی مسائل مربوط به جرم را چگونه بازنمایی کرده اند؟ این پرسش در چارچوب نظریه بازنمایی مطرح و براساس آن، 57 فیلم اکران شده مابین سال های 1380 تا 1394 که موضوع محوری آنها جرم و پیامدهای آن بوده، به روش تحلیل محتوای کمی مورد بررسی قرار گرفته است. فرض نظری پژوهش ما این بوده است که فیلم های سینمایی، نوعی شناخت و دانش عامه پسند درباره جرم در دسترس مخاطبان قرار می دهند و درباره علل آنها نظریاتی را مطرح می کنند. نتایج پژوهش حاضر، این فرض را تایید می کند. فیلم های ایرانی، هم اطلاعاتی زمینه ای همچون ترکیب سنی و جنسی، طبقه اجتماعی، وضعیت شغلی مجرمان ارائه می کنند و هم اطلاعات مختلفی درباره روابط اجتماعی و خانوادگی آنها به دست می دهند. همچنین فیلم های مورد بررسی، اغلب آسیب های اجتماعی مربوط به مجرمان و خانواده آنها را به تصویر کشیده و درباره آنها داستان سرایی کرده اند و کوشیده اند در خلال گفتار و روایت خود، از مجرم شدن شخصیت های خود تبیین به دست دهند.
    کلیدواژگان: بازنمایی، جرم، جرم شناسی اکادمیک، سینما، تحلیل محتوا
  • حسن خجسته باقرزاده صفحات 193-218
    رسانه ها تولیدات خود را براساس الگوهای هنجاری تعریف شده‏ای که در تشکیلات سازمان‏ها بروز و ظهور دارد، تولید می‏کنند. این الگوها در طول زمان تبدیل به کلیشه های قدرتمندی می‏شوند که خلاصی از آن‏ها چندان میسر نیست. از این رو یافتن الگویی متفاوت برای ارائه محتوای متفاوت همواره یکی از دغدغه های مهم سازمان‏های رسانه‏ای می‏باشد. این مهم فقط بر نوع محتوا تاثیر ندارد بلکه بر ابعاد مختلف سازمان رسانه اعم از چگونگی فرایند تولید و نحوه چینش ساختار سازمانی و الگوی نیروی انسانی نیز تاثیرگذار است. بر این اساس در این مقاله سعی شده با روش توصیفی تحلیلی و استفاده از مقوله‏بندی، ضمن معرفی الگوهای فعلی و رایج دسته‏بندی تولید محتوا، بر اساس تجربه حدود بیست ساله مدیریت در بخش‏های صف و ستاد در رسانه ملی الگوی هنجاری متفاوتی برای تولید محتوای رسانه ها ارائه شود. هرچند این الگوها از جهت مقوله‏بندی متفاوت است اما با تساهل می‏تواند در مقوله های کلی محتوا مانند اجتماعی یا سیاسی و نظایر آن نیز قرار گیرد. مبنای این الگوی هنجاری مقوله‏بندی محتوا براساس امور زندگی روزانه مردم و رویدادهای پیرامون آن است که قابلیت استفاده در تولید محتوا برای انواع رسانه ها را دارد.
    رسانه‏ ها تولیدات خود را براساس الگوهای هنجاری تعریف شده‏ ای که در تشکیلات سازمان‏ ها بروز و ظهور دارد، تولید می‏ کنند. این الگوها در طول زمان تبدیل به کلیشه‏ های قدرتمندی می‏ شوند که خلاصی از آن‏ها چندان میسر نیست. از این جهت یافتن الگویی متفاوت برای ارائه محتوای متفاوت همواره یکی از دغدغه‏ های مهم سازمان‏ های رسانه‏ ای می‏ باشد. این مهم فقط بر نوع محتوا تاثیر ندارد بلکه بر ابعاد مختلف سازمان رسانه اعم از چگونگی فرایند تولید و نحوه چینش ساختار سازمانی و الگوی نیروی انسانی نیز تاثیرگذار است. بر این اساس در این مقاله سعی شده با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از مقوله‏ بندی، ضمن معرفی الگوهای فعلی و رایج دسته‏ بندی تولید محتوا، بر اساس تجربه حدود بیست ساله مدیریت در بخش‏ های صف و ستاد در رسانه ملی الگوی هنجاری متفاوتی برای تولید محتوای رسانه‏ ها ارائه شود. هرچند این الگوها از جهت مقوله‏ بندی متفاوت است اما با تساهل می‏تواند در مقوله‏ های کلی محتوا مانند اجتماعی یا سیاسی و نظایر آن نیز قرارگیرد. مبنای این الگوی هنجاری مقوله‏ بندی محتوا براساس امور زندگی روزانه مردم و رویدادهای پیرامون آن است که قابلیت استفاده در تولید محتوا برای انواع رسانه‏ ها را دارد.
    کلیدواژگان: الگوهای هنجاری، محتوا، رسانه ها، مقوله بندی
|
  • Reza Pishghadam, Aida Firooziyan Pour Esfahani Pages 7-35
    Considering the Hymes’ SPEAKING model (1967), the current qualitative research examines the use of the expression "I dont know" (/nemidānam/) in Persian language to come up with its different discourse functions. To achieve this goal, 450 natural contexts in which this linguistic sample was used, were recorded, transcribed, and later analyzed. Therefore, the required data was collected purposefully from the natural context through observation. Hyme's model was then applied, and finally the uses of this label were sociologically investigated. The hidden motivation behind the use of ‘I don’t know’ in Persian language in the condition that the speaker has the demanded information is to consider the principles of politeness and to save the face of the addressee. Based on the findings of the research, different functions of ‘I dont know’ in Persian can be classified under five broad categories of ‘Minimizing face-threatening acts’, ‘Avoiding explicit disagreement’, ‘Marking uncertainty’, ‘Displaying indirectness’ and ‘Avoiding commitment’.
    Keywords: Hyme's SPEAKING model, Politeness, Face, I dont know
  • Ali Rabiee, Zahra Zakerinasrabadi, Nasrin Ghalani Pages 37-66
    Identifying the providing factors of common identity in the areas of immigration is essential to prevent multiplicity of identity and cultural conflict. The aim of this study is to evaluate the effect of three types of social capital – bonding, bridging and linking- on the construction of social and national identity in the immigrants. Population is all of the 15 to 45 years old immigrants who have migrated to "Shahinshahr", one of the immigrants absorber cities in Isfahan. 150 of those were selected by stratified sampling and were studied. The results show that, despite its high level of participation and confidence in the bonding networks rather than other networks (mean equals 4.2), just the linking social capital, in the sense of relations between people with different levels of power, explains %23 of the variance in social identity and 41% of the variance in national identity. Therefore, the main factor providing common identity and consensus is to go beyond the limited family and kinship networks. These results adapt with conditions of social networks in developing countries. In these countries, the useful and long connections between individuals and governmental networks is effective in the elimination of alienation and commitment to national common values.
    Keywords: bonding social capital, bridging social capital, linking social capital, social identity, national identity
  • Maryam Soroush, Mohammad T. Iman Pages 67-100
    The object is to compare leisure patterns in adolescents (15-18 years) and adults (35-55 years) and the logic of their formation in Iranian families. Gender identity and religiosity role in these patterns are also investigated. 2615 adolescent and adult using cluster random sampling in 15 districts of Isfahan were chosen in this survey. Leisure practices were analyzed in three groups (individual, family base and friend base leisure) using factor analysis to obtain patterns. Family leisure in adolescents had two patterns. Individual leisure had three patterns and friend base leisure in two patterns was categorized. Individual and family leisure in adult group had 3 patterns each and finally friend base leisure was categorized in 2 patterns similar to adolescents. Findings show that individual patterns are different in adolescent and adults qualitatively. Film and music are matter a lot for adolescents and it is religiosity which makes the patterns different. In adult group gender identity and education make patterns distinct. Some individual and family patterns had significant negative relationship with religiosity. We did cluster analysis using individual leisure patterns for age groups. We found a high religious and three less religious clusters in adolescents and an educated, less traditional cluster along with a less educated, traditional group of adults. First group got high scores in religious patterns of leisure and second group had lower scores in religious patterns but they are more active in family base patterns.
    Keywords: leisure patterns, adolescents, adults, religiosity, gender identity, cluster analysis
  • Hadi Khaniki, Mohammad Atabak, Farid Azizi Pages 101-130
    With increasing of the expanding role of the cyberspace in social life, fundamental questions has been created such as about the social and political effects of the cyberspace and its related technologies. The aim of this study is to analyze the situation of Facebook social network with the approach of the Habermasian’s public sphere and possibility of the formation of virtual public sphere. For this purpose 8 Groups through active facebook groups purposefully have been selected and by using qualitative content analysis have been studied. The findings show that users by tracking issues discussed in virtual networks in connection with their social world, can have a more active role in public sphere. Findings also showed that Facebook, despite providing access for citizens to various information and the opportunity to speak on various topics, for reasons such as the uneven distribution of different capitals, superficial nature of the information, discontinuation of raised issues, Overcoming the display on the idea, fun aspect of the content, the lack of critical nature of the content and so on does not have the ability to become a virtual public sphere.
    Keywords: cyberspace, virtual social networks, facebook, virtual Public Sphere, users, discussion
  • Seyed Hossein Serajzadeh, Leila Bagheri Pages 131-162
    In recent years, the life style has been taken into consideration by experts and of different fields, particularly the social sciences as a new mechanism for different individuals in spending their leisure time, body management and cultural In recent years, the lifestyle has been taken into consideration by experts and different fields, particularly the social sciences as a new mechanism for presentation of people’s taste differences in quality of leisure time spending, body management and cultural consumption in order to planning and policy making. One of the aims of the present study was to determine the procedure of conducted study with emphasis on the quality and quantity of the produced knowledge in this field. That’s why 59 scientific sources (i.e., article, dissertation and book) were collected by searching “life style” word on the scientific databases, Iranian Research Institute for Information Science and Technology, national library, Noor specialized journal, Scientific information of Jihad University, and the libraries in Tehran universities and then data were analyzed using systematic review. The obtained results suggested that more than two thirds of studies concerning the lifestyle has been conducted during 2006 – 2011. Six types of lifestyle has been extracted where the quasi-modern lifestyle (34.12%), pre-modern or traditional lifestyle (28/94%), pleasure-centered, science-centered, local- world, and sport-centered were among the types that was highly analyzed. The attention to the lifestyle with emphasis on its relationship with variables of cultural capital, economic capital, religiosity has been highly studied and analyzed.
    Keywords: Lifestyle, systematic review, Cultural consumption, Body management, Leisure time
  • Homayun Moradkhani, Ali Asghar Esmaeilzadeh, Mehdi Soltani Pages 163-191
    The aim of this paper is the study of crime and criminal images in Iranian Cinema. The main question is that how Iranian films represent issues of crime and criminality. In this study, theoretical framework is representation theory, and analyzed based on 57 films. The films are produced in period between 1380 to 1394, and research method is quantitative content analysis. The hypothesis of this study is that films present a type of popular knowledge about crime and criminality to audiences. The findings supported this hypothesis, they show that Iranian films represent different information about criminals, age, gender, social class and family situation. Also, films usually display social problems related to criminals, and try to explain criminality in their discourses and narrations.
    Keywords: representation, crime, academic criminology, Cinema, content analysis
  • Hasan Khojasteh Bagherzadeh Pages 193-218
    Over the time, the media produce their products based on defined normative models demonstrated by organizational structure. This models have been transformed into powerful cliché which is not became possible to be released. Hence, finding a different model to present content is always one of the important concerns in media organizations. It is affected not only content type but also different scopes of organization, including production procedure, Arrangement of organizational structure and human resource model. Accordingly, in this article it has tried to present An Alternative normative model for media content production by descriptive- analytic method and categorization, while presenting the current and common models of classifying content production, based on twenty years of experience in the line and staff management sections at national media. Although, these Models are distinct from each other due to categorization, they might be tolerably put on the general content categories like social, political etc. This normative model of content classification is based on people’s ordinary life and the events surrounding it, having the ability to use them for content production in different types of media.
    Keywords: normative models, Content, media, categorization